سلیمانگرشوم،برتوغلامحلقہبرگوشم
بہشتا!نازکمترکن،کہمنشیداےششگوشم!🖤
رفقا یکی از عزیزان در مورد یه مشکلی سوال پرسیده بودن...
من در اسرع وقت درباره ی مشکل ایشون یه محفل کوتاه برگزار میکنم...🌱
هدایت شده از ناگفتـہهاےقلبمان...(:🌱
-@empty2 حمایت از _ تُهی!
+حتما...🌱
رفقا حمایتشون کنیم...(:✋🏻
چون محتوای کانال فعلا معلوم نیست این کانال توسط من نه تایید میشه نه رد میشه🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱
🌱
#پـاࢪتبیستودوم✋🏻🍃
#ࢪمـانآیــہ🌸🌱
بعد با دست به در اتاقی که چند دقیقه پیش اونجا بودم اشاره کرد و گفت بفرمایید...
باهم وارد اتاق میشیم...
اون یکی راد فوری از جاش بلند میشه و با لبخند میگه
-سلام عمو جان...خوش اومدین...
-سلام...
ارمین لطفا چند دقیقه ای بیرون منتظر باش...
آرمین با ابروهای بالا رفته به من نگاه میکنه و رو به راد بزرگ میگه
-برای چی؟
-متوجه نمیشم؟تو شرکت خودم باید به تو توضیح بدم؟ گفتم بیرون باش
ارمین با حرص نگاهی بهم میندازه و با فکی قفل شده از عصبانیت میگه
-خیله خب
بعدم با قدم های محکم از اتاق خارج میشه
اقای راد به مبل چرمی مقابل میزش اشاره کرد تا بشینم...
تشکر ارومی کردم و نشستم...
اونم رفت پشت میزش و با تکبر نشست...
به نظرم غرور و بزرگی و تکبر از سر و روش میریزه...
ولی در عین حال چشماش مهربون و لطیفن...
-خب...بفرمایید...من کاملا امادم تا حرفای شمارو بشنوم...
همه چیز و تعریف کردم...از همون روز که ازمایش ژنتیک دادیم تا همین امروز صبح و حرفایی که ارمین بهم زد...
بعدم گردنبند و از کیفم در اوردم و گذاشتم رو میزش...
بعدم برای اینکه اثبات کنم دنبال ثروتش نیستم گفتم
+من با دادن ازمایش دی ان ای هیچ مشکلی ندارم...
تمام مدت حرف زدنم سرم پایین بود و با انگشتام بازی میکردم... حتی وقتی که گردنبندو میزاشتم رو میزش نگاهش نکردم...
ساکت بود...
نفس عمیقی کشیدم و سرمو اوردم بالا و نگاهش کردم...
یه لحظه...فقط یه لحظه باورم نشد که دارم چی میبینم...
ادامہ داࢪد...✨🌿
مبتـلا بـہ حࢪم🚶🏻♀
🌱@Mobtala_Be_Haramm🌱
🌱
🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
عاشق #خدا شدن سخت نيست،
مقدمه ی آندشواراست...
مقدمه ی عشقبهخدا،
دلبريدنازدنياوديگراناست...
مقدمه ی عشقبه خدا،
گذشتنازخودوسپردنامور به اوست...🍃
#استادپناهیان
#خداシ••❥❭
#آرامش👌
هࢪݪحظہاینࢪابہیادداشتہباشید؛
ڪہاندازھۍمشڪݪاتت
ازقدࢪتخداوند
خیلۍڪوچکتࢪند...
پسامیدتبہخداباشدوباخود
زمزمہڪن✨♥
[لاحَولُوَلاقُوَةِاِلابِالله]シ••❥❭
•
سکـوتِعاشقانفریادعشقاست..
بهنوعـیهرکسیهَمزادعشقاست..
شروععشقباعَینِعلیبود..
امیـرِمومناناستادعشـقاست..!:)♥️
•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
عیدتون مبارڪ😍
#ولادت_امام_هادی'ع'🎊
#استوری📲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#میلاد_امام_هادی علیه السلام بر شما مبارک باد ✨💐🌸🌹
-سلام وقت بخیر همسنگری🌱میشه مارو حمایت کنید؟ تا شماهم در مسابقه ی عید غیدیرمون شریک بشید😍@samin_114
+سلام علیکم🌱
چشم✋🏻
رفقا حمایتشون کنیم✨
شبتون مهدوی...(:🌱
عاقبتتون امام زمانی...🕊
با ارزوی دیدن خواب حرم...🌸
لفت ندین🌾
کمک کنید به بیشتر شدن تعداد عشاق کانال...🙏🏻
حلال کنید
یا علی🖐🏻
در پناه حق🙂
مواظب چشمات باش!!
نکنه به چیزی نگاه کنی که اون دنیا بگی ای کاش کور بودم...
رضاخان هم اگر میدید با چادر چه زیبایی ؛
جهان پر میشد از قانون ِ چادر های اجباری (=
[ راست میگویند عرب ها ؛
چادر ِ تو " جا دُر " است . . ]
#عفافوحجاب
یه جا هست که خدا در نهایت زیبایی میگه: فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا
طور/۴۸
یعنی: تو در حفاظت کامل مایی
میخوام بگم اگه فقط خدا رو داری نگران هیچی نباش، جوری ازت مراقبت میکنه و مسیرایی رو بهت نشون میده که هیچ کسی نمیتونه...
هیچ کسی مثل خدا نمیتونه ازت محافظت کنه و راه رو بهت نشون بده...
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱
🌱
#پـاࢪتبیستوسوم✋🏻🍃
#ࢪمـانآیــہ🌸🌱
مردی که تا چند دقیقه ی پیش غرور و تکبر از سر و روش میریخت حالا اشک دور چشماش حلقه زده بود و گونه هاش خیس بود...
این اشک ها مهر تاییدی بود بر اینکه اون پدر منه....
شاید حسم بهش مثل حسم به بابا علی نبود...ولی بنظرم اونم پدر دوست داشتنی بود...
از جاش بلند شد و از پشت میز به طرفم اومد...
کیفمو گذاشتم رو مبل و منم از جام بلند شدم...
تو یه إن نفهمیدم چه اتفاقی افتاد...
فقط حالا تو یه جای امن و تو اغوش یه حامی قدرتمند بودم...
من دوستش داشتم...هم اونو هم مادری که هنوز ندیدم رو...چون که اونا قربانیان این سرنوشت بودنو بیگناه...تازه تلاششونم کردن برای پیدا کردنم... و طی گفته های ارمین حتما این جست و جو تا الانم ادامه داشته که چند نفر میخواستن ازش سو استفاده کنن و ثروت پدرم رو بالا بکشن...
-دختر عزیزم...باورم نمیشه که الان دخترمو به اغوش میکشم...تو درست شبیه مادرتی...و چشمات...چشمات درست عین چشمای منه...تو واقعا آوای خودمی...
ادامہ داࢪد...✨🌿
مبتـلا بـہ حࢪم🚶🏻♀
🌱@Mobtala_Be_Haramm🌱
🌱
🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🕊از شخصی پرسیدند :
کدامین خصلت از خدایِ
خود را دوست داری...؟
گفت :
همین بس که میدانم
او میتواند " مچم " را بگیرد
ولی " دستم " را میگیرد...(:🌱
#تلنگرانه