#دعاهای_روزانه
🌹رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا
وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ(اعراف ۱۲۶)
🤲بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبائی را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!»
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
✨✨✨✨✨✨✨
🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#کنفرانس_بصیرتی
آقای مهدی #اسلامی
✅۱۴۰۲/۷/۳۰
✨بسمالله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
🔘امشب میخوام به موضوع جنگ اسرائیل از یک زاویه دیگه نگاه کنم
شما رو هم دعوت میکنم که حتما تا پایان این بحث با ما همراه باشید
🔘تا قبل از جنگ اخیر همگان خیال میکردن که ارتش اسرائیل جزو چهار ارتش قدرتمند جهانه
🔘خیلی از کشورهای عربی مثل عربستان و امارات و بحرین و حتی آذربایجان خیال میکردن که میتونن تحت قدرت اسرائیل برای ایران شاخ و شونه بکشند
🔘ولی بعد از وقوع این جنگ همه معادلات جهانی بهم خورد
❗️❗️❗️چرا؟
🔘برای اینکه این ارتش قدرتمند در تقابل با ضعیفترین عضو محور مقاومت درمانده
و هر روز داره از چند نقطه از حماس موشک میخوره
و این باعث شده حیثیتش بره
🔘چون اسرائیل با پیشرفته ترین هواپیماهای جنگنده بدون پدافند دفاعی غزه ، داره اونها رو بمباران میکنه و این اولا داره آبروشونو تو جهان میبره چون یک مردم بی دفاعی رو داره میزن و دوما اینکه موشکهای حماس داره هر لحظه از مثلا قوی ترین سامانه پدافندی دنیا عبور کرده و به هدف میخوره
🔘این به چالش کشیدن ارتش منحوس اسرائیله
که واقعا داره آبروشون میره
🔘دیگه کسی نه به رادارهای اینا و نه سامانه پدافندی اینها اعتماد نخواهد کرد
🔘کشورهای عربی از خودشون میپرسند که وقتی ارتش به این قدرتمندی نمیتونه از پس محور غزه بر بیاد، پس چطوری میتونه با ایران مقابله کنه؟
🔘اینهایی که مدعی بودند که میخواهند و میتوانند با ایران بجنگند
1⃣ادامه دارد🔻🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
ادامه #كنفرانس_بصيرتي 👆👇
🔘اینکه حضرت آقا فرمودن که اینها هیچ غلطی نمیتونه ازشون سر بزنه از روی احساس نبود
🔘اینها برای رسیدن بما باید از سد غزه و کرانه باختری و حزب الله لبنان و سوریه و عراق و یمن رد بشن
🔘ولی ما اگر بخواهیم اسرائیل رو فلج کنیم بدون اینکه خودمون دخالت کنیم از ده جا بهشون موشک میزنیم
🔘نگاه نکنید دائما تو رسانه دارن خودشون رو پیروز نشون میدن
🔘واقعیت جنگ اسرائیل اینه که بسیاری از صهیونیستها آواره شدن و مجبور شدن چادرنشینی کنند
🔘وقتی کسی از جبهه محور مقاومت شهید میشه خانواده این شهید علنا اعلام میکنند که شهیدشون فدای وطن و محور مقاومت شده
ولی یکی از معضلات جدی صهیونیستها خانواده های کشته شدگانشه که دارن بر علیه رژیم منحوس اسرائیل هر روز اعتراض میکنند
🔘اسرائیل از آمریکا تقاضای کمک کرده
ببینید چه بلایی سرشون اومده که نیاز دارن آمریکاییها ازشون محافظت کنند
🔘در نظم نوین جهانی دیگر کسی روی اسرائیل حسابی باز نخواهد کرد
تمام مذاکرات عادی سازی با اسرائیل منحل شده
و شک نکنید اسرائیل تا زمان نابودی اش هر روز منزوی تر خواهد شد
🔘یکی از خسارتهای بزرگی که اسرائیل خورده اینه که دیگه کشتی تجاری هیچ کشور خارجی جرات نمیکنه به سواحل اسرائیل نزدیک بشه
و این از لحاظ اقتصادی بشدت داره به اسرائیل ضربه میزنه
از🔘 لحاظ نیروی نظامی بقدری کم آورده که داره نیروهای سربازی که خدمتشون تموم شده رو فراخوان مجدد میزنه
🔘یه عده میگن که بنده با چه دلیلی میگم اسرائیل زمینی حمله نمیکنه به غزه ؟
یکی از اصلی ترین دلایلش اینکه که اسرائیل برای حمله زمینی به غزه نیاز به ٢٢ هزار نیروی نظامی داره که الان نیروهای نظامیش خیلی خیلی کمتر از این عدده
🔘دومین دلیلش هم اینه که اسرائیل در جنگ هوایی برتری داشت ، چون پدافند دفاعی نبود که بهش ضربه بزنه اما در حمله زمینی ، گیر تونل های مقاومت و جنگ شهری میفتن
غزه ای ها دیگه این مدت استاد جنگ پارتیزانی شدن و خدا کنه اسرائیلی ها جرات کنند و زمینی به غزه حمله کنند اونوقت جوری زمینگیر میشن که مبهوت بمونند
🔘ادامه جنگ و فرسایشی شدن اون دقیقا چیزی است که محور مقاومت میخواد
شهرک نشینها دارن یواش یواش اعتراض خودشون به رژیم منحوسشون رو علنی میکنند
پیشبینی میشه بزودی شاهد اعتراضات و نافرمانیهای مدنی در اسرائیل باشیم
🔘بسیاری از نظامیان اسرائیلی از این جنگ ناراضی اند و به احتمال زیاد در بین نظامیان اسرائیل نافرمانی شدیدی اتفاق بیفته
🔘یادتونه حضرت آقا در مورد فتنه چه نظری داشتن
🔘ایشان میفرمودن فتنه ها یه سری برکات داره مثل رسوا شدن منافقین و ریزشها و رویشهای جدید
🔘الان هم این جنگ برکاتی داره
یکی اینکه همه کشورهای جهان فهمیدن قدرت اینها پوشالیه
🔘دوم اینکه ماهیت منافقانه شورای امنیت سازمان ملل بر همگان برملا شد
جوری که تبدیل به طنز شده که هر اتفاقی که پیش میاد سازمان ملل فقط محکوم میکنه و هیچ غلط دیگری نمیکنه
چون داره بودجه اش رو از همین صهیونیستها میگیره
🔘وجهه سازمان ملل هم داره از بین میره و دیگه کشورهای جهان امیدی به حمایت سازمان ملل در موارد مشایه رو ندارند
🔘اصلا اگر قراره به سمت ظهور بریم باید اساس و بساط این سازمانهای منافق و صهیونیستی جمع بشه که ان شاالله جمع میشه
🔘باز هم میگم
شما با چشم خودتون خواهید دیگه که روز به روز به قدرت جبهه مقاومت افزوده میشه و اسرائیل و آمریکا روز به روز ضعیفتر میشن تا نابود بشن
🔘رفقا
همه چیز داره آماده میشه که یه صدا از کنار کعبه فریاد بزنه ( انا بقیة الله)
🔘به امید روزی که گوشهامون این صدای زیبا رو بشنوه
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
2⃣پایان
✍مهدي اسلامي
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان #قسمت_بیست_هشتم 🎬: فتانه با اینکه همیشه دعا می کرد صمد از جلوی راهش کنار برو
رمان واقعی
#تجسم_شیطان
#قسمت_بیست_نهم 🎬:
روز چهلم صمد بود و مردم در این چهل روز، هزاران حرف درباره مرگ صمد زدند و آخرش هم به فتانه رسیدند، همه اعتقاد داشتند هر چه هست زیر سر فتانه است چون در آن روستای کوچک همه میدانستند که صمد عاشقانه فتانه را دوست دارد و فتانه او را از خود میراند و چشمش دنبال کس دیگری ست ، در این مدت چهل روز گهگاهی مخفیانه فتانه با اسحاق دیدار داشت و قول و قرار گذاشته بودند تا بعد از مراسم چهل صمد به دور از چشم مردم، هر دو به تهران بروند و بی سرو صدا زندگی رؤیایی در تهران راه بیاندازند.
شمسی هم که متوجه ارتباط عمیق فتانه و اسحاق شده بود،انگار در لاک خود فرو رفته بود و سعی می کرد به فتانه نزدیک نشود.
فتانه برای اینکه نشان دهد صمد را دوست داشته، حکم کرده بود که مراسم چهلم در خانه پدر بزرگش برگزار شود، خانهٔ ملا غلام مملو از جمعیت شده بود، صدای شیون مادری که جوانش را از دست داده بلند بود و دیز مملو حلوا و خرما همراه با سینی های چایی داخل اتاق ها میشد و خالی برمی گشت.
فتانه لباس مشکی و روسری مشکی که اطرافش زردوزی شده بود برتن کرده بود و جمعیت را زیر نظر داشت و گهگاهی قطره اشکی هم میریخت تا مردم را فریب دهد، ناگهان نیروی درونی از او خواست تا از اتاق بیرون بیاید و روی حیاط برود.
فتانه ناخواسته از جا بلند شد، از در اتاق بیرون رفت،جلوی در کپه ای از گالش و دمپایی های رنگارنگ بود، فتانه با پای برهنه روی کپه کفش ایستاد، خیره به دود هیزمی شد که از زیر دیگ بزرگ آبگوشت به هوا بلند بود و بچه هایی که دور و بر آتش میپلکیدند و در عالم خود غرق بودند.
در همین حین صدای آشنایی از کنارش او را به خود آورد: سلام فتانه، ان شاالله غم آخرت باشه، ان شالله بقای عمر شما باشه..
فتانه رویش را به سمت راستش چرخاند و تا چشمش به آن مرد افتاد، انگاری بندی درون دلش پاره شد، قلبش به تپش افتاد و احساس گر گرفتی داشت،با حالتی دستپاچه گفت: س..س..سلام آقا محمود، خوش آمدید، کاش توی یه موقعیت دیگه به خونه ام دعوتت می کردم، خیلی لطف کردین
محمود که انگار نیروی ماورایی به او دستور میداد که دلبری کند گفت: غصه نخور و گریه نکن فتانه خانم که چشمای قشنگت پف میکنه، قسمت باشه جور دیگه ای هم میهمانت میشم.
با این حرف محمود عرق سردی روی تن فتانه نشست، هیکل مردانه و صورت زیبای محمود گویی سحری داشت که تمام قول و قرارهایش با اسحاق را فراموش کرد، فتانه چادر سیاه رنگ سرش را رها کرد به طوریکه قرص صورتش پیدا شود، همانطور که خود را مشغول بازی با روسری اش نشان میداد، روسری را عقب تر کشید تا زیبایی هایش را به رخ مردی بکشد که انگار جوانه عشقی در وجودش کاشته بود و با طنازی زنانه ای گفت: کاش تقدیر آنطور که ما می خواییم باشه..
محمود صدایش را پایین تر آورد و گفت: من تنها اومدم روستا، یه چند روزی هم اینجا میمونم، اگر دوست داشتی حال و هوایی عوض کنی، آخر هفته میرم تهران، تنها هم هستم، ماشین هم خااالی..
محمود نفهمید که این حرف از کجایش درآمد و اصلا چرا اینجور گفت!!
اما قند توی دل فتانه آب میشد که ناگهان قامت حسن آقا که می خواست وارد خانه شود از دور نمایان شد، گویی نیرویی به فتانه گوشزد کرد که حسن آقا آمد، فتانه نگاهی به در ورودی کرد و گفت: باشه خبرت می کنم و با زدن این حرف وارد اتاق شد و نمی دانست که کمی آن طرف تر، درست توی درگاه اتاق تنور، شمسی ،از دور او و محمود را زیر نظر دارد و لبخندی مرموزانه روی لبش نشسته بود...
حسن آقا وارد خانه شد و او حس کرد که محمود و فتانه را با هم دیده، اما جلوتر که آمد، فقط محمود بود، حسن آقا دست پسرش را گرفت و گفت: اومدی سرسلامتی بدی، فقط به ملا غلام و پدر و مادر صمد تسلیت بده، با این دخترهٔ چش سفید،چشم تو چشم نشی که هنوز کفن شوهر بدبختش خشک نشده، با مردهای دیگه روی هم ریخته...
محمود نفسش را آرام بیرون داد و همراه با پدر به سمت اتاقی رفتند که مردها در آنجا جمع بودند..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
رمان واقعی
#تجسم_شیطان
#قسمت_سی_ام🎬:
فتانه گوشه اتاقی که قبلا با صمد در آنجا زندگی می کرد، چمپاتمه زده بود و به روزهای گذشته فکر میکرد، به عشق سوزان محمود که به جانش افتاد و فکر اسحاق را از سرش بیرون کرد، به التماس های اسحاق و بی توجهی خودش، به قرارهایی که با محمود گذاشته بود اما هر بار به طریقی بهم می خورد و این عشق سوزان را سوزان تر می کرد، فتانه توانسته بود محمود را با وجود داشتن زنی چون مطهره عاشق خود کند، مانده بود الان بی سرو صدا عقد کنند که یکباره پدر محمود متوجه شد و همه چیز را بهم ریخت، اما راهی که شمسی پیش رویش گذاشته بود، بسیار موثر و بی دردسر بود و الان منتظر نتایج عملکردش بود
فتانه وقتی به نتایج کار و رسیدن به هدفش که همان جدایی مطهره از محمود و عقد خودش با محمود بود، فکر میکرد، انگار شهد و عسل در دلش پیچ و تاب می خورد، لبخندی محو روی لبهای فتانه نشست که تقه ای به در چوبی اتاق خورد و پشت سرش ، سر مادربزرگش از بین دو لنگه در، داخل آمد و گفت: فتانه! بیا بیرون، برو اتاق ملا، بابابزرگت کارت داره، چکار کردی دختر؟! خیلی عصبی هست هاا
فتانه با سرعت از جا بلند شد، یعنی چی شده؟! نکنه یه حرفی حسن آقا زده و..
باید زودتر میرفت تا ببیند پدربزرگش از چی ناراحت است.
دمپایی های جلوی در را لنگ به لنگ پوشید و به سرعت خود را به اتاق ملا غلام رساند، بدون اینکه در بزند وارد اتاق شد وزیر زبانی سلام کرد.
ملا غلام از زیر عینک ته استکانی اش فتانه را نگاه کرد، کتاب طلسمی را که روی میز چوبی جلویش باز بود ، بست، میز را به کناری گذاشت، دستی به ریش و سبیل سفیدش کشید و گفت: تو چکار می کنی فتانه؟! معلوم هست این روزا سرت کجا گرمه؟!
فتانه که دستپاچه شده بود گفت: هیچ کار، مثل قبل، من که همیشه جلو چشم شما بودم،چندبار خواستم برم تهران دنبال زندگی خودم که سر بزنگاه فهمیدین و نذاشتین و بعد لحنش را عصبانی کرد و گفت: تو رو خدا دست از سر من بردارین، شما جز من، بچه و نوه و نتیجه ندارین که فقط من براتون مهم شدم؟!
ملا غلام نفسش را محکم بیرون داد و همانطور که سرش را با تاسف تکان میداد گفت: من کاری باهات ندارم، اما فقط این را بگم این راهی که میری به ناکجا آباد هست، من که مدتهاست دستم توی دعا نویسی و سحر و رمالی هست، هنوز جرات نکردم موکل سفلی بگیرم، تو...تو چطوری تونستی این کار را بکنی؟! من قبول دارم کارم جاهایی درست نبوده، اما به طرف موکل شیطانی نرفتم، چون میدونم هرکس به طرف این موجودات بره، دنیا و آخرتش را از دست میده...
فتانه که تازه وارد این کارها شده بود با تعجب به پدربزرگش نگاه کرد و گفت: شما از کجا فهمیدی؟!
ملا غلام آه بلندی کشید و همانطور که از جا بلند میشد گفت: فقط بدون تو با این کارت،شیطان را به زندگیت دعوت کردی و این شیطان دست از سرت برنمیداره تا بمیری و اون دنیا هم با همین شیاطینی که موکل گرفتی محشور میشی...اینو بهت گفتم چون نوه ام هستی، دوستت دارم و این یه نصیحت خیرخواهانه هست، دیگه خود دانی...
ملاغلام حرفش را تمام کرد و از اتاق بیرون رفت.
فتانه به فکر فرو رفت، نه اینکه به عواقب وحشتناک کار کثیفی که کرده بلکه به این فکر میکرد که پدر بزرگش از کجا فهمیده است؟! در همین افکار بود که در اتاق به شدت باز شد،فتانه فکر کرد پدر بزرگش هست که دوباره میخواد حرفی بزند که ناگهان کله شمسی از پشت پرده اتاق ظاهرشد..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی گفتی خدا
پس وایستاروحرفت
وخداونداعتمادتوروهیچ وقت خراب نمیکنه
👇🍃👇🍃👇🍃👇@Modafeane_harame_velayat
👆🌸👆🌸👆🌸👆
✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحتون همین قدر شیرین 😍
4_5981326242735981697.mp3
8.51M
🌹✨بزرگترین تمرین معنوی
بخشیدن دیگران است...
🌹✨استاد #عرشیانفر
💯حتما گوش کنید.💯
┏━━ °•🍃🌷☘🌷☘🌷@Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبح بخیر درپناه خدا
@Modafeane_harame_velayat
آبان ماه.... - آبان ماه.....mp3
5.26M
صبح 1 آبان
#رادیو_مرسی
در این صبح زیبا🌹
اميد و تندرستی
مهمان وجودتان
سفره تان گسترده
روزيتان افــــزون
و دلتان گرم بـــه
حضور حضرت دوست
که هرچه داريم ازاوست
سلام صبحتون بخیر🍁🌺
گروه دوستانه مون رو به دوستانتون معرفی کنید تا دوستانی به وسعت کشور عزیزمون داشته باشیم
┏━━ °•🍃🌷☘🌷☘🌷🍃•@Modafeane_harame_velayat
🌹#استاد_عباسی_ولدی
می دونستید بازیها به بچههای ما شخصیت میدن؟🤔⁉️
✅ بچهها از همون کوچیکی تو بازیهاشون اهدافی رو دنبال میکنن. اولین بازیهایی رو که بچهها انجام میدن، از نگاه ما چندان نتیجهای نداره، ولی برا خودشون هدفدار هست.🎯
♨️هر اندازه بچهها بزرگتر میشن، نتیجهبخش بودن بازیها براشون مهمتر میشه. منظور از نتیجه بخش بودن، اینه که پس از تموم شدن بازی، اتفاقی بیفته که بچهها توی اون اتفاق، اثر کار خودشون رو به طور واقعی، و نه کاذب، ببینن.💯
🌀نتیجهی هر بازی، میتونه به بزرگ شدن شخصیت کودک، کمک کنه. از طرفی، اگه نتایج بازیها حداقلی یا کاذب باشه، شخصیت کودک رو کوچک نگه میداره. به عبارتی، بازیها به اندازهی نتیجهای که دارن به بچههای ما شخصیت میدن.👌
#خانواده_دینی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹@Modafeane_harame_velayat
❌#حرف_خودمونی
✍خيلی وقت ها ديگران می توانند خوب و صميمی زندگی کنند اگر ما #حرف_اضافه نزنيم!😊
🔶سه سال از زندگی زوج جوان ميگذرد عمه ميگويد: چطور قابلمه هايت اينقدر زود خش برداشته؟!
❌شوهر بعدا زنش را #توبيخ می کند که چرا مادرت برایت #جهيزيه جنس خوب نخريده؟!
🔷يکی به شوهر می گويد: چطور اينهمه مدت با اخلاق تند همسرت ساخته ای؟!
❌شوهر پس از شنيدن اين سوال زنش را تحمل نمی کند و کارش با او به دعوا و مرافعه می کشد.
🔶به زن می گويند چقدر شوهرت شب ها دير به خانه می آيد؟!
❌زن پاپيچ شوهر می شود و شکاکانه می پرسد اين وقت شب کجا بودی؟!
✍و اين #شکاکيت_کاذب همچون پتکی اعصاب و روان خانواده را له می کند.
🙏🤫بياييد اينقدر از هم سوال نپرسيم، حرف اضافه نزنيم، توصيه های شخصی نکنيم
نپرسيم همسرت کو؟
چرا تنها آمدی؟
اين مانتو را چند سال قبل خريدی؟
شوهرت چقدر حقوق می گيرد؟
دستپخت همسرت خوب است يا نه؟
پدر زنت چند ميليون جهيزيه داد؟
خانه تان چند متر است؟
این همه کار می کنی چرا ماشین مدل بالا نداری؟
حرف اضافه، زندگی ديگران را خراب می کند. پس حواسمان را جمع کنيم که کم، درست و به موقع حرف بزنيم! واقعا خیلی چیزها به ما مربوط نیست...
#خانواده_دینی
@Modafeane_harame_velayat