eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
19.2هزار ویدیو
207 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16823204465218 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت سالروز شهادت شهید سرافراز محسن فخری زاده ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🥀 @Modafeane_harame_velayat
مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان #قسمت_صد_دوم 🎬: یک ماه از عروسی سعیده و انفجار مغازهٔ سعید و‌مجید می گذشت، ا
رمان واقعی 🎬: چند ماهی از راه اندازی پرورش ماهی داخل باغ میگذشت، سعید بر خلاف بقیه روزها که وزوزی در گوشش مدام او را از زندگی نا امید می کرد، با حالی خوش از باغ خارج شد. ماهی ها انگار جانی دوباره گرفته بودند و طبق تجویز یکی از اهل فن باید مقداری مواد خاص داخل حوضچه ها میریخت تا رشد ماهی ها سریع تر شود، ماهی هایی بسیار زیبا و‌کمیاب که اگر خوب رشد میکردند هرکدامش با پول خوبی به فروش میرفت و سود هنگفتی نصیب او و روح الله میشد سعید به سمت ماشینش رفت و همانطور که سوار ماشین میشد گوشی اش را بیرون اورد و شماره ای را گرفت: الو سلام مهندس خوبی؟! آره ماهی ها واقعا خوب شدن، الان دارم میرم سمت تهران، اگر امکان داره آدرس همون مغازه را...آره آره..می خوام اخرین توصیه تون هم گوش کنم تا تلاشهام بهتر به ثمر برسن سعید پایش را روی گاز گذاشت، ذهنش نسبت به کارش آرام بود اما هر وقت به شراره فکر می کرد کل سیستم بدنش بهم میریخت، از آخرین درگیری اش با شراره ماه ها می گذشت، درست زمانی که روح الله پول را به حساب سعید ریخت تا پرورش ماهی را راه بیندازد، شراره می خواست تا سعید پول را که رقم کمی هم نبود به او دهد تا شراره کاری را که در نظر داشت راه بیاندازد، اما سعید دیگر گول نمی خورد چون تازه فهمیده بود که ورشکستگیش توی بنگاه معاملاتی اتومبیل یک سرش به جمشید می رسید و پولی هم که برای خرید خانه از روح الله قرض کرده بود دو دستی به جمشید تقدیم کرده بود تا او که ادعا می کرد دو تا خانه مفت به چنگش افتاده را بخرد و سود هنگفتی کنند که بازهم جمشید پول را بالا کشیده بود و مدعی شده بود که صاحب خانه ها پول را خورده و غیب شده، طبق تجربه، سعید نمی توانست دوباره این ریسک را کند و سرمایه ای را که از دیگری قرض کرده تحت اختیار شراره قرار دهد، شراره هم که انگار دنبال بهانه می گشت، با یک دعوای ساختگی سعید را ترک کرده بود و الان ماه ها بود که سعید از شراره خبر نداشت. سعید ذهنش خیلی درگیر بود و چند بار ماشین از مسیر اصلی منحرف شد اما توانست کنترلش کند، بالاخره به تهران رسید. به سمت ادرسی که دوستش داده بود حرکت کرد، سعید آهنگ ملایمی گذاشته بود به چهار راه رسید و همان لحظه چراغ قرمز شد، دخترکی با دسته ای پاکت به شیشه ماشین زد و گفت: آقا یه فال بخرین، تو رو خدا یک فال بخرین سعید شیشه را پایین کشید و می خواست حرفی بزند که ناگهان با دیدن داخل پیاده رو خشکش زد، باورش نمیشد...این...این.. چراغ سبز شد و سعید به سرعت ماشین را کناری کشید، کنار خیابان جایی برای پارک نبود، سعید با دستپاچگی پارک دوبل کرد و همانطور که چشمش روی زن و مرد روبه رو بود از ماشین پیاده شد. هر چه که جلوتر می رفت، بیشتر مطمئن میشد که این زنی که کمی جلوتر دستش در دست مردی دیگر است و با هم عاشقانه راه می روند کسی جز شراره، زن عقدی اش نیست. سعید قدم هایش را بلندتر کرد تا به این زنک بدکاره و حیله گر برسد که متوجه شد آن دو به سمت ماشینی در حرکتند و انگار قصد داشتند سوار ماشین شوند، وقت تنگ بود، سعید باید به سرعت خودش را به ماشینش می رساند تا شراره نگریخته بود،باید تعقیبشان می کرد تا سر بزنگاه زنگ بزند به پلیس و از طریق پلیس شراره را رسوا کند. اما تا به خود آمد، در یک چشم بهم زدن آنها سوار ماشین شدند و با سرعت از سعید دور شدند، نه تاکسی برای سعید ایستاد و نه وقت رسیدن به ماشینش بود. با رفتن شراره، تازه سعید به فکرش رسید کاش از او عکس گرفته بود، اما کار از کار گذشته بود. سعید فاتحه شراره را خواند و با مشت روی پایش کوبید و زیر لب گفت: فردا باید برم دادگاه و اسم این لکه ننگ را از زندگی و شناسنامه ام پاک کنم.. ادامه دارد.. به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
رمان واقعی 🎬: روح الله ماشین را نگه داشت و همانطور که به فاطمه لبخند میزد گفت: رسیدیم، اینهم باغ و حوضچه های پرورش ماهی، بانو قدم رنجه بفرمایند برویم داخل. فاطمه خنده ریزی کرد و گفت: کاش بچه ها هم آورده بودیم روح الله گفت: بچه ها پیش مامانت جاشون امنه، بیا بریم داخل ببین سعید چه کرده، تمام ماهی ها از دم سرحالند و دسته ای از اونا بالغ شدند، با یکی از آشناها تماس گرفتم که هفته آینده بیاد و اونایی که بزرگ شدن را همه شونو یکجا برداره، میفهمی یعنی چه؟! یعنی پولی معادل دو برابر چیزی که سرمایه گذاری کردیم توی فروش اول به دستمون میاد و این سود ادامه داره چون کار ادامه داره.. روح الله با زدن این حرف، در نیمه باز باغ را باز کرد و به فاطمه تعارف کرد که جلوتر برود و وارد باغ شدند حوضچه ها درست پشت ساختمانی که داخل باغ بود، احداث شده بودند و روح الله و فاطمه از راه پشت ساختمان به سمت حوضچه ها رفتند، ناگهان فاطمه با تعجب جلویش را نگاه کرد و گفت: سعید هم هست، اونم شراره هست کنارش، مگه سعید دادخواست طلاق نداده بود؟ مگه نمی گفت شراره گم و گور شده و بعدم با یه مرد دیگه دیدتش، اینکه اینجاست؟! روح الله که خودش هم متعجب شده بود شانه ای بالا انداخت و گفت: نمی دونم والا..من از کار سعید سر در نمیارم، اون به خون شراره تشنه بود. سعید و شراره که متوجه ورود فاطمه و روح الله شدند با لبخند جلو آمدند و سعید مشغول خوش و بش با روح الله شد و شراره همانطور که سلام زیر زبانی به فاطمه میکرد با چشمانش خیره به روح الله بود و دوباره طپش قلبش شروع شد، دلش بدجور می خواست که سعید و فاطمه نباشند و بمیرند و روح الله تمام و کمال متعلق به شراره باشد، در نظرش روح الله جذاب ترین و با جرغزه ترین مرد روی دنیا بود.فاطمه که متوجه نگاه خیره شراره شده بود جلو رفت و گفت: چه خبرا؟! پارسال دوست امسال آشنا؟! چکار می کنی با روزگار؟! شراره خنده ای ساختگی کرد و‌گفت: خبرا پیش شمان که بین مردمید، ما که توی این باغ پرت، مشغولیم و بعد خودش را به فاطمه نزدیک کرد و اهسته گفت: هر چی به سعید گفتم این کار به دردت نمی خوره گوش نکرد، انگار از شهر و مردمش گریزان شده و منم مجبور کرده بیام اینجا پیشش، به خدا هوای اینجا برای من خفه کننده هست، من بایددد تهران باشم نه توی این کوره ده.. فاطمه ماهی پسته ای رنگی که شاخک های بلندی را داشت نشان شراره داد و گفت: ناشکری نکن، ببین ماشاالله چقدر این ماهی ها سرحالند و کار سعید هم رونق گرفته، ان شاالله هفته آینده که ماهی های اولیه را فروختیم میفهمید که این کار برای سعید بهتره... شراره اوفی کرد و گفت: تو هم حرف اینا را می زنی، حالا کو تا ماهی ها فروش برن و ما را پولدار کنن، بزار فروش برن بعد این حرفا را بزن.. فاطمه که حس خوبی نسبت به این حرفای شراره نداشت خواست بحث را عوض کند و‌گفت: حالا کی می خوایین عروسی بگیرین؟! شراره قهقهٔ بلندی زد و گفت: وقت گل نی و با این حرف توجه روح الله و سعید به آنها جلب شد. سعید با ذوق زدگی به سمتشان امد و رو به فاطمه گفت: ببین زن داداش چقدر به ماهی ها رسیدم! اصلا از روزی اینجا اومدم انگار زندگیم یه رنگ دیگه گرفته، من فکر میکنم زندگی واقعی اینه، نه اونی که توی شهرها جاری هست فاطمه لبخندی زد و ناخوداگاه از خوشحالی سعید،دلش شاد شد و زیر لب شکر خدا کرد و اصلا حواسش به شراره نبود که با چه کینه ای به او و سعید و ماهی ها چشم دوخته ادامه دارد.. به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
بسم الله الرحمن الرحیم 🌖تقویم نجومی،اسلامی چهارشنبه 🌔  ✨🌤✨🌤✨🌤✨ ✴️ چهارشنبه 👈8 آذر / قوس 1402 👈15 جمادی الاول 1445 👈29 نوامبر 2023 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🔘 فتح بصره توسط امیرمومنان علی علیه السلام " 36 ه.ق ". 🌹ولادت امام زین العابدین علیه السلام به روایتی " 36 ه.ق ". 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 👶برای زایمان مناسب نیست. 🚘مسافرت: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز از ساعت 10 قمر در برج سرطان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️لباس نو پو‌شیدن. ✳️کندن چاه و کانال. ✳️و درختکاری نیک است. 📛ولی امور ازدواجی خوب نیست. 🟣 نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب. ( شب پنج شنبه ) ، فرزند حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان خواهد شد. ان شاءالله. 💉حجامت. خون دادن و فصد سلامت آفرین است. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت باعث سرور و شادی می شود. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 16سوره مبارکه " نحل" است. و علامات و بالنجم هم یهتدون... و مفهوم آن این است که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن  وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . ✨🌤✨🌤✨🌤✨ 🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام ادرس:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 0912 353 2816 025 377 47 297 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک زیر  ارسال  کنید.نقل مطلب بدون لینک مورد رضایت محقق ونویسنده نمی‌باشد. @taghvimehamsaran @Modafeane_harame_velayat @BEIT_Al_SHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 💠 یــڪ صفحـہ قرآטּ بـہ همراـہ ترجمـہ 📖 آیات 78 تا 84 📄 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 ✨✨✨✨✨✨✨ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
💫اَللّهُمَّ وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلاً 💫پروردگارا ! بوسیله او زمین را از عدل و داد پر کن 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 ✨✨✨✨✨✨✨ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَعدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَن أَصدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلًا ‍ وعده خداوند حق است و کیست صادقتر از خداوند از حیث گفتار ؟ نساء/۱۲۲ 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 ✨✨✨✨✨✨✨ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊﷽ 🥀﷽ 🥀﷽ 🕊 ♥️بسم‌‌ رب‌‌الشهدا‌‌ و‌ الصدیقین♥️ 🕊💐سلام بر تربت پاک شهدا💐🕊 💌سلام بر انسانهای پاکی که از خون پاک شهدا حمایت و حفاظت می کنند💌 📌هفتمین چله "کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت " 💫شروع چله 1402/08/04 ✨در این چله 100🌺صلوات، قرائت زیارت عاشورا وسوره یس را 🎁 هدیه میکنیم به چهارده معصوم علیه السلام وشهدای والامقام.🤲 🤍🥀لیست شهدای والامقام🥀🤍 🕊۱- شهید آرمان علی وردی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/10942 🕊۲- شهید مرتضی بصیری پور🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11008 🕊۳- شهید محمود اخلاقی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11058 🕊۴- شهید سید رضا حسینی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11112 🕊۵- شهید محمد حسین فهمیده 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11154 🕊۶- شهید‌ منوچهر نصیرالاسلامی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11204 🕊۷- شهید علی اوسط عسگری🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11254 🕊۸- شهید سید حمید میرافضلی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11301 🕊۹- شهید محمدعلی حسینی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11375 🕊۱۰- شهید جواد محمدی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11417 🕊۱۱- شهید حسن اکبری🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11475 🕊۱۲- شهید دوستعلی رئیسی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11509 🕊۱۳- شهید محمود رادمهر🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11556 🕊۱۴- شهید امان الله جزینی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11617 🕊۱۵- شهید علیرضا یاسینی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11636 🕊۱۶- شهید حسین کشتکار🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11703 🕊۱۷- شهید غلامرضا مصطفوی 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11760 🕊۱۸- شهید محمدعلی رجایی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11816 🕊۱۹- شهید غلامرضا کاظمی 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11881 🕊۲۰- شهید علیرضا کریمی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11921 🕊۲۱- شهید جواد عابدی 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11985 🕊۲۲- شهید میثم نجفی 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12040 🕊۲۳- شهید رجبعلی شعبانی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12084 🕊۲۴- شهید یوسف داورپناه🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12143 🕊۲۵- شهید سید علی زنجانی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12211 🕊۲۶- شهید مرتضی هداوند میرزایی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12269 🕊۲۷- شهید علی عسگر یوسفیان🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12324 🕊۲۸- شهید محمد علی برزگر🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12379 🕊۲۹- شهید حمید سیاهکالی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12446 🕊۳۰- شهید عبدالمطلب اکبری🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12510 🕊۳۱- شهید علی روحانی یزدلی🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12566 🕊۳۲- شهید غلامعباس عباسی مکوند🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12618 🕊۳۳- شهید سیدحسین بنی فاطمه🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12684 🕊۳۴- شهید منصور گلبادی نژاد🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12741 🕊۳۵- شهید دانیال لیاقتمند🥀 🕊۳۶- شهیده عصمت پورانوری 🕊۳۷-شهید محمد حسین یوسف الهی 🕊۳۸- شهید عبدالمهدی مغفوری 🕊۳۹- شهید غلامرضا لنگری زاده 🕊۴۰- شهید حاج قاسم میر حسینی 🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت 💌زنده نگه داشتن نام ویاد شهدا کمتر از شهادت نیست♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشـھــ🕊ـــدا🥀 و الصدیقین ششمین چله ی کانال بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت 1402/09/08 💫 امروز "چهارشنبه" متعلق است به امام موسي کاظم(ع)🌺 وامام رضا(ع)🌺وامام جواد (ع)🌺 و امام هادی (ع)🌺 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي 🌷⃟ *صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ 📌 "سی و پنجمین " روز از چله دور هفتم با 100🌺صـــــلـوات _ زیارت عاشورا 💫و قرائت سـوره یس💫 متوسل میشویم به چـهـارده معصــوم (ع) و شهید امروز "شهید دانیال لیاقتمند" 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید امروز: دانیال لیاقتمند 💐🥀🕊💐🥀🕊💐 تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۱ محل ولادت: قریه دجله_توابع بغداد تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۷/۷ محل شهادت: دهلران مزار: گلزار شهدای امامزاده سید اکبر(ع) دهلران یادشهداکمترازشهادت نیست مدیون خون شهدائیم بی. معرفت نباشیم امنیت اتفاقی نیست عزیزان ما پر پر میشن تا آرامش داشته باشیم 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگینامه پاسدار شهید دانیال لیاقتمند  💐🍃شهید لیاقتمند در اردیبهشت ماه سال 1342 در قریه دجله از توابع بغداد در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود . ( پدر و مادرشهید بعد از ازدواج برای کار به عراق میروند و شهید و برادرش در آنجا به دنیا میایند. شهید لیاقتمند ۵ ساله بودند که به ایران برمیگردند.) او از بدو کودکی طبعی مهربان و چهره ای بشاش داشت و به همین دلیل در بین دوستان از محبوبیت خاصی برخوردار بود . آنقدر جسور و بی باک بود که در میان خانواده ی خود نمونه بود . 🌷🍃در دوران تحصیل بخصوص در راهنمایی و دبیرستان می توان گفت از پیشتازان علم و دانش بود و از دانش آموزان ممتاز بود . وی در سال 1355 به فعالیتهای انقلابی و ضد رژیم ستمشاهی پرداخت و در کلاس های درس همواره دوستان خود را نسبت به ظلم و بیداد رژیم پهلوی آگاه و ارشاد می کرد . 🌹🍃در سال 58 به عضویت سپاه انقلاب اسلامی دهلران درآمد. درهمان اولین روزهای جنگ تحمیلی هنگامیکه دشمن بعث به منطقه ی نخلستان موسیان رسیدند .  شهدارایادکنیدحتی بایک صلوات 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷دانیال لیاقتمند از بچه‌های سپاه دهلران تیربارچی بود و قاسم عزلت از بچه‌های تهران، آرپیجی زن بود که خود را به منطقه و خط مقدم رسانده بودند ... هر دو به شهادت رسیدند و پیکرشان در معرکه جنگ جای ماند. ✅ماجرای شناسایی شهیدان 🕊🥀🕊🥀🕊 🌻🍃 اوایل مهرماه ۱۳۵۹، دشمن بعثی از مرزها گذشت و به سمت دهلران می‌آمد. بچه‌های سپاه به همراه نیروهای مردمی به سوی مرز حرکت می‌کردند. یگان‌هایی از تیپ ۸۴ خرم‌آباد نیز به منطقه وارد شده بودند تا با هماهنگی بتوانند از پیشروی دشمن جلوگیری کنند. دشمن بعثی از چند محور قصد تصرف و قطع ارتباط جاده دهلران- اندیمشک را داشت. گروهی از بچه‌ها در نخلستان کنار جاده که بین موسیان و عین خوش قرار گرفته‌اند، مستقر شده بودند و در مقابل دشمن جانفشانی می‌کردند. 💥نیروهایی که اسلحه‌هایشان ژ۳، ‌ام یک و چند قبضه آرپی‌جی، آتشبار ۱۰۵ با گلوله‌هایی اندک بود. در مقابل نیروهایی از لشکر ۱۰ دشمن با توپ و تانک صف کشیده بودند. بچه‌ها در پوشش درختان استتارشده و حالا آنان در نخلستان شماره ۸ بودند. صبح بود که هواپیماهای دشمن از آسمان گذشتند و آنان به سمت هواپیماها شلیک می‌کردند. ☘ دشمن متوجه بچه‌ها شده و نخلستان و درختان را زیر آتش سنگین خود گرفت. تا آخرین گلوله‌ها نبرد ادامه داشت. خشاب‌ها خالی می‌شد. حالا فقط چند پاسدار مانده بودند و تا پای جان می‌جنگیدند. 🔻دانیال لیاقتمند از بچه‌های سپاه دهلران که تیربارچی بود و قاسم عزلت از بچه‌های تهران که خود را به منطقه و خط مقدم رسانده و آرپی‌جی‌زن بود، هر دو به شهادت رسیدند و پیکرشان در معرکه جنگ جای ماند. رحمان اشکیور هم به اسارت درآمد که بعدها با آزادگان به میهن برگشت. ناصر جعفری هم که از پاسداران جان برکف بود، در آن لحظه‌ها که محاصره نخلستان تنگ‌تر می‌شد، پرپر شد. در آن آتش و باروت، در آن حجم غلیظ دود همدیگر را گم کردند. 🌤تانک‌های دشمن پیشروی می‌کردند. هوا گرم بود؛ آتش بود و گلوله، نیروهای باقیمانده در امتداد جاده، با پای پیاده به سمت شهر می‌رفتند. ماشین ژاندارمری رسید که جمعی از نیروهای سپاه و پاسگاه را با خود می‌برد. چند نفری که از نخلستان برگشته بودند نیز به آنان ملحق شدند و خود را به دهلران رساندند. ♦️شهر تخلیه شده بود. با شروع عملیات فتح‌المبین در فروردین ۱۳۶۱ که با پیروزی‌های وسیعی در منطقه روبه‌رو شدیم، چند خانواده از عشایر عرب منطقه که در اوایل جنگ توسط دشمن به پشت خطوط عراقی‌ها منتقل شده بودند، با ازهم پاشیدن قوای بعثی به داخل مرز ایران گریخته بودند و در روستای خود «جلیزی» استقرار یافتند. 🦋یکی از اعراب این منطقه اطلاعاتی مبنی بر اینکه در روزهای آغاز جنگ پیکر دو رزمنده را در فلان نخلستان دفن کرده‌اند را به بچه‌های سپاه دهلران داد. پس از تفحص و جست‌وجو، آن دو پیکر پیدا شدند. 🥀کسی نمی‌توانست آنها را شناسایی کند. حاج عباس لیاقتمند، پدر شهید دانیال لیاقتمند می‌گفت: پسر من اگه فقط سرش پیدا بشه، او را می‌شناسم. قسمتی از دندان جلوییش پریده. اتفاقاً این گونه نیز شد و دانیال شناسایی شد و دیگری هم باید پیکر شهید قاسم عزلت از بچه‌های اعزامی تهران باشد. 🌱🕊حالا بچه‌های سپاه مانده بودند که چگونه پیکر شهید قاسم عزلت را به خانواده‌اش تحویل دهند. عده‌ای از بچه‌های سپاه دهلران پیکرش را با خود به تهران بردند. خانواده‌اش باورشان نمی‌شد. 🌷پیکر شهدا هم که قابل شناسایی نبود. آنها فقط می‌دانستند که قاسم در روزهای اول جنگ در منطقه‌ای به نام صالح‌آباد ایلام با منزل تماسی تلفنی داشته است و بعد از آن هیچ خبری از او نداشتند. 🌹وقتی بچه‌های سپاه که پیش‌تر قاسم را می‌شناختند و همرزم‌شان بود با شکل و شمایل معرفی می‌کردند و آنچه قاسم برایشان از آمدنش به جبهه برایشان تعریف کرده بود را گفتند، تازه خانواده‌اش فهمیدند که شهیدشان برگشته است. مسافر غریب‌شان به خانه آمده است. صلوات یادت نره رفیق شهدایی 😔 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🖤🕊🥀🕊🖤🕊🥀🕊🖤🕊 در هفتم مهرماه1359 وی به همراه عده ای از برادران پاسدار جهت رویاروئی با نیروهای خصم بعثی پس از ساعت ها مقاومت و ایثار بالاخره در منطقه دامداری شماره یک اطراف موسیان از توابع شهرستان دهلران ؛ به دلیل مقاومت بیش از حد او را شهید و سرش از تن جدا کردند و حسین وار در راه اعتلای اسلام به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در همانجا توسط یکی از نیروهای مردمی عرب زبان آن منطقه در همانجا به خاک سپرده شد.  🕊🥀پیکر مطهر شهید در منطقه ماند و پس از 4 سال و اندی در بیست و سوم اردیبهشت ماه 1363 در طی عملیات فتح المبین توسط نیروهای خودی پیکرش را پیدا و پس از بازگرداندن به خانواده اش در گلزار شهدای امام زاده سید اکبر(ع) دهلران به خاک سپرده شد . شهدارایادکنیدحتی بایک صلوات 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج