با سلام و عرض ادب خدمت اعضای محترم 🌺✨
انشاءلله از امروز قراره
رمان #از_نجف_تا_کربلا
رو در کانال قرار بدیم 🌿
لطفا با ما همراه باشید 👇
بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا ✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_اول
#بخش_اول
با بغض شروع کردم به نوشتن امروز:
امروز هم مثل روز های قبل.امروز هم دوباره حسرت.همه در حال رفتن😔.فقط ده روز باقی مانده. همه عاشق هاهمه رفتند.فقط منم که هستم هنوز که هنوز است.فقط من💔...باید این من از میان برخیزد.این لباس عاریتی وجود باید به دور افکنده شود.و عاشق تنها او شود.آنقدر باید گریست و خون دل خورد و در کام بلا فرورفت تا دوست نگاه عنایتی بنماید و لطفی کند.آن قدر باید سر به دیوار این قفس کوفت،تا از نفس افتاد.تا مپنداری آسان است کار عاشقی!💖
دکمه های مانتوم رو دونه دونه بستم و روسری نیلی رنگم رو صاف کردم.چادر لبنانی ام رو انداختم رو دستم و کیف دستی و یک دونه سیب برداشتم و از آشپز خونه زدم بیرون.🚶♀
با مامان خداحافظی کردم و توی حیاطمون چادرم رو پوشیدم.حیاطمون مثل خونه های قدیمی بزرگه.یک حوض آبی رنگ وسط حیاطه که دوتا ماهی قرمز توش هستن.یک باغچه جمع و جور هم داریم که دیوارش پر شده از گل های یاس و برگ مو.🌺
به یاد بانو پهلو شکسته مثل هر روز مشام خودم رو پر می کنم از بوی یاس رازقی و از خونه میرم بیرون.تا سر کوچه قدم زنان میرم که زینب هم میبینم داره برام دست تکون میده👋.تند تر راه میرم میرسم بهش.خوش و بش می کنیم و راه می افتیم سمت دانشگاه.زینب دوست صمیمی منه که یک کوچه با هم فاصله داریم.هر دو ما داریم روانشناسی بالینی می خونیم.همین جوری که داریم قدم زنان میریم بهش یادآوری می کنم که ده روز مونده.چیزی نمیگه.معلومه بغض کرده.دست هاش رو می گیرم.یخ کرده.
_زینب جان...😞
پايان قسمت اول بخش اول #از_نجف_تا_کربلا
#کپی_با_صلوات 🌸
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی که محمد آمد خواستگاری گفت: «من خواب دیدم خدا به من 2 دختر دوقلو میدهد و همسری مهربان🌸؛ اما همه را میگذارم و شهادت را انتخاب میکنم». ☝️
محمد در سوریه مجروح شد و انتقالش دادند بیمارستان بقیهالله(عج). حالش هر روز وخیمتر میشد😞. دلم قرار نمیگرفت. هر روز میرفتم بیمارستان. محمد را روی تخت دیدن سخت بود و خودم و اشکم را کنترل کردن سختتر😔.
آن روز محمد زنگ زد و گفت: «امروز حالم بد است» و خواست کسی به دیدنش نرود.
طاقت نیاوردم💔. تنهایی رفتم بیمارستان. اصلا حال خودم را نمیفهمیدم. وقتی رسیدم دکترها و پرستارها دور تختش جمع شده بودند و مشغول احیایش بودند😭دیدم دستهایش از کنار تخت رها شده و چشمهایش بسته است. دیدم روی صورتش را پوشاندند..😭😭💔
📹 فیلم لحظات اخر شهید در بیمارستان😔
شهید مدافع حرم محمد پورهنگ
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید محمد علی سبحانی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجی
جمع کل صلوات:
🌹66,334🌹
انشاءالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا🙏
اهل هيئت و حسينيه بود▪️.
هر شب #دوشنبه و ايام شهادت ائمه عليهمالسلام در حسينيه حاج آقاى قمى پاى ثابت ديگ بود. گاهى در مجلس #زيارت_عاشورا مىخواند🌺.
هميشه مىگفت: «هر چه گرفتم از پاى ديگ حاج آقاى قمى بوده است».
پینوشت:
متولی اين حسینیه هر شب دوشنبه فقرای اطراف حرم امام رضا (علیهالسلام) را اطعام میکرد.👌
#شهید_مرتضی_عطایی ❤️
@Modafeaneharaam
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#الي_الحسين_ع
▪️روايتي از زائر اربعين که خواب سيدالشهدا را ديد😭😭
#اربعين
🎤حجت الاسلام حامدرضا معاونيان
#حب_الحسین_اجننی
@Modafeaneharaam