ســـاعت يك و دو نــصفه شب بود. 🌙
صداي شُرشُر آب ميآمد. ☄
توی تاريكي نفهميدم كی است
يكي پـــای تانكر نشسته بود و يواش طوری كه كـــسی بيدار نشود
ظرفها را ميشست 🍃
جلوتر رفتم
حاجي بود ❤️
🍃شهید محمد ابراهیم همت🍃
@modafeaneharaam
﷽ #دخـــــتران_زهرایـــــی 🌺
چادرت را سر کن !
از اینجای کار به بعد با توست !
باید شهر را بوی " فاطمـــــه " بردارد ! باید هر طرف را که نگاه کردی ، فرزندان " فاطمـــــه " را ببینی ، که دارند برای یاری امامشان آماده میشوند !
☘چادرت را سر کن ؛ چادر لباس فرم " فاطمـــــی " هاست !
اصلا زین پس چادر نشانه ! آنهایی که میخواهند در قیام مهدوی امامشان را یاری کنند را با چادر بشناسیم !
🌷چادر نشانه ای باشد برای کسانی که دیگر فکر دیده شدن نیستند ؛ اینبار فکر پسندیده شدن هستند ! " زهـــــرا سلام الله علیها " باید بپسنددت و زیر حکم چادرت را امضا کند ! 💕باید تعهد بدی ! که در گردان فاطمی ها حافظ حیا و عفت باشی ! باید حواست باشد که امام ؛ هر لحظه از تو سان میبیند ! در کوچه و بازار و خیابان ! 🌴چادر تو ، عَلـَم این جبهه ی جنگ نرم !
علمدار حیا مبادا دشمن چادر از سرت بردارد ! گردان فاطمی باید با چادرش بوی یاس را در شهر پخش کند ! علم را تصرف کند... و سفیر صلح فاطمه در جهان باشد ! " چـــــادر خاکـــــی " اسم رمز گردان "فاطمـــــی " مهدی است... #مدافع_چادر_خاکی_مادرمم❤️
@modafeaneharaam
خاطره ای از مادر شهید علی ماهانی🍃
رختها رو گذاشتم تا وقتی از بیرون اومدم بشورم.
وقتی برگشتم دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته ☺️
و رختها هم روی طناب پهن شده.
رفتم پیشش و بهش گفتم: الهی بمیرم مادر، تو با یک دست چطوری این همه لباس رو شستی؟ 🍃
گفت: مادر جون اگه دو دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد من خونه باشم و تو زحمت بکشی.....
#غیرت_شهدایی
#کمک_به_مادر
@modafeaneharaam
داستان پسرک فلافل فروش🌹
#قسمت_بيست_و_دوم
#احتياط
سال اول طلبگي هادي بود. يك روز به او گفتم: ميداني شهريهاي كه يك
طلبه ميگيرد، از سهم امام زمان (عج) است.
ُ با تعجب نگاهم كرد و گفت: خب شنيدم، منظورت چيه؟!
گفتم: بزرگان دين ميگويند اگر طلبهاي درس نخواند، گرفتن پول امام
زمان (عج) براي او اشكال پيدا ميكند.
كمي فكر كرد. بعد از آن ديگر از حوزهي علميه شهريه نگرفت! با موتور
كار ميكرد و هزينههاي خودش را تأمين ميكرد، اما ديگر به سراغ سهم امام و
زمان (عج)نرفت.
هادي طلبهاي سخت كوش بود. در كنار طلبگي فعاليت هاي مختلف انجام
ميداد. اما از مهم ترين ويژگي هاي او دقت در حلال و حرام بود.
او بسيار احتياط ميكرد؛ زيرا بزرگان راه رسيدن به كمال را دقت در حرام
و حلال ميدانند.
او به نوعي راه نفوذ شيطان را بسته بود. هميشه دقت ميكرد كه كارهايش
مشكل شرعي نداشته باشد.
به بيتالمال بسيار حساس بود، حتي قبل از اينکه ساکن نجف شود.
يادم هست گاهي در پايگاه بسيج درس ميخواند، آخر شب كه كار بسيج
تمام ميشد از دفتر پايگاه بسيج بيرون ميآمد!
او در راهرو، كه بيرون از پايگاه بود، مشغول مطالعه ميشد.
شرايط خانه به گونهاي نبود كه بتواند در آنجا درس بخواند. براي همين
اين کار را ميکرد.
داخل راهرو لامپهايي داريم که شب نيز روشن است. هادي آنجا در
سرما مينشست و درس ميخواند!
يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني؟ تو حق گردن اين
ُزد گچكاري
پايگاه داري، همهي در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن
كردي. همه ي تزئينات اينجا كار شماست. خب بمون توي پايگاه و درس
بخوان. تو كه كار خلافي انجام نميدي.
هادي گفت: من اين درس رو براي خودم ميخوانم. درست نيست از
نوري که هزينهاش را بيت المال پرداخت ميكند استفاده کنم. از طرفي چون
ميدانم اين لامپها تا صبح روش است اينجا ميمانم.
اما بيشترين احتياط او دربارهي غذا بود. هر غذايي را نمي خورد. البته دستور
دين نيز همين است. برخي از بزرگان به غذايي كه تهيه ميشد دقت ميکردند.
در قرآن نيز با اين عبارت به اين موضوع تأكيد شده: پس انسان بايد به
غذاي خودش (و اينكه از چه راهي به دست آمده) بنگرد.
در تهران وقتي غذايي تهيه ميکرديم ميگفت: از کجا آمده؟ چه کسي
پخته؟
وقتي ميگفتيم پخت مادر است خوشحال ميشد، اما غذاهاي ديگر را
خيلي تمايل به خوردنش نداشت.
داستان شهيد هادي ذولفقاري🌹
#حديثي_از_امام_هادی_(ع)
اِذَا کَانَ زَمانُ العَدلِ فیهِ أَغلَبَ مِنَ الجَورِ فَحَرامٌ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءً حَتّی یَعلَمَ ذالِکَ مِنهُ و اِذَا کَانَ زَمانُ الجَورِ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ خَیراً ما لَم یَعلَم ذالِکَ منهُ
هرگاه در جامعه، رعایت عدالت بیشتر از جور و ستم باشد؛ بد گمانی به مردم حرام است، مگر آن که از راه یقین محرز باشد؛ و، امّا اگر در برههای از زمان، ظلم و جور بر عدالت غلبه پیدا کند، خوش گمانی به همگان شایسته نیست جز آنجا که آدمی به نیک بودن شخصی علم و یقین دارد. (مستدرک الوسائل، ج. ۹ ص. ۱۴۶)
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#شهادت_جهاد_مغنيه
بر اساس اعلام حزب الله لبنان، در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۵ سالروز پایان جنگ ۲۲ روزه غزه و شکست اسراییل در این جنگ، گروهی از رزمندگان حزب الله در حین بازدید میدانی از شهرک «الامل» در «قنیطریه» سوریه مورد حمله موشکی اسرائیل قرار گرفتند.
این حمله تروریستی هنگامی روی داد که دو خودروی نیروهای مقاومت لبنان در حال بازدید از منطقه مرزی جولان اشغالی بودند.
یک بالگرد اسرائیلی، دو موشک به نقطه ای در جنوب سوریه شلیک کرد. این بالگرد رژیم صهیونیستی نقطه ای در شهرک «مزرعة الامل» در منطقه«قنیطره» در جنوب سوریه را هدف قرار داد.
کانال ده تلویزیون رژیم صهیونیستی اعتراف کرد که رژیم صهیونیستی در پشت هجوم «قنیطره» قرار داشته و هدف، ترور یکی از فرماندهان حزب الله بوده است که جهاد عماد مغنیه و «محمد عیسی»، مسئول نیروهای ضربتی حزب الله لبنان، در این حمله به شهادت رسیدند. اسامی شهدای این حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به شرح زیر است:
فرمانده شهید محمد عیسى (ابو عیسى الاقلیم)
شهید جهاد عماد مغنیه (جواد عطوی)
شهید مجاهد سید مهدی محمد ناصر الموسوی (سید مسلم)
شهید مجاهد سید علی فؤاد حسن (سید امیر)
شهید مجاهد سید حسین حسن حسن (ابو زهراء)
شهید المجاهد حسین اسماعیل الاشهب (قاسم)
شهید سردار سرتیپ محمدعلی الله دادی
پیکر شهید جهاد مغنیه در کنار آرامگاه پدرش، شهید عماد مغنیه در «ضاحیه جنوبی» در مقبره «روضة الشهیدین» مزار سربازان شهید مقاومت به خاک سپرده شد
واکنش حزب الله لبنان به اقدام تروریستی علیه فرماندهانش
حزبالله لبنان در واکنش نسبت به ترور فرماندهان حزب الله در جولان اعلام کرد که: «با روش و مقیاسی که فعلاً پرده از آن بر نمی دارد، به حمله بالگرد رژیم صهیونیستی و کشته شدن فرزند عماد مغنیه پاسخ میدهد».
"الکس فیشمن"؛ تحلیلگر نظامی روزنامه صهیونیستی "یدیعوت آحارونوت"، بر این باور است که اعلام رسمی ایران برای تشییع جنازه شهدای این عملیات از جمله شهید جهاد مغنیه به معنای پیامی برای افکار عمومی منطقه ای و جهانی با این مضمون است که: «ما قصد واکنش داریم...» و در چنین حالتی همه بازیگران تجمیع قوا خواهند کرد و به حالت آماده باش در خواهند آمد؛ از ارتش لبنان تا نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل در جنوب لبنان و ارتش اسرائیل در شمال.
@modafeaneharaam
رزق دل ما شده سرور و شادی
مبارکه ولادتِ حضرتِ هادی
دل بی نگاهش نمیگیره مرادی
مبارکه ولادتِ حضرتِ هادی
#ولادت_امام_هادي(ع)🌹
#مبارک_باد🌹🌹🍃
#تلنگـــــــــر🔨
🔥 ﺁﺛﺎﺭ ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ ﮔﻨﺎﻩ
🕋« ﻇَﻬَﺮَ ﺍﻟْﻔَﺴﺎﺩُ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺒَﺮِّ ﻭَ ﺍﻟْﺒَﺤْﺮِ ﺑِﻤﺎ ﻛَﺴَﺒَﺖْ ﺍَﻳْﺪِﻱ ﺍﻟﻨّﺎ ﺱ ( ﺭﻭﻡ، 41 )»
( ﻓﺴﺎﺩ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺻﺤﺮﺍﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﭘﯿﺪﺍ مےڪﻨﺪ. )
🔥ﺍﺛﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺍﻧﺴﺎﻥ ﻇﺎﻫﺮ نمےﺷﻮﺩ، ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎنے
1️⃣ﺩﺭ ﻣﺤﯿﻄﺶ ﻫﻢ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ،
2️⃣ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ،
3️⃣ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎنے ﺩﺭ ﻓﺮشتہ ﻫﺎ ﺍﺛﺮﺩﺍﺭﺩ،
4️⃣ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎنے ﺩﺭ ﺯﺭﺍﻋﺖ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ،
5️⃣ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎنے ﺩﺭ ﺟﻮّ هوا ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ .
6️⃣ﺩﺭ ﻧﺴﻠﺘﺎﻥ ﺍﺛﺮ مےﮔﺬﺍﺭﺩ،
ﮔﻨﺎﻩ ، ﺩﺭ همہ ﭼﯿﺰ ﺍﺛﺮ مےﮔﺬﺍﺭﺩ،
❌ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ مےڪند ﻭ ﺧﯿﺎﻝ مےڪند ﺩﺭ ﺟﺎے ﺧﻠﻮتے ﮔﻨﺎﻩ ڪرﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ.
🌕علامہ طباطبائے:
⬅️هر پر ڪاهے ڪہ در تہ چاه حرڪت مےڪند ، موج بر مےدارد وتا بہ آسمانها اثر دارد.
⬅️برگے ڪہ از درخت ، بر زمین مےافتد ، در عالم تاثیر گذار است ؛ چطور فڪر مےڪنید،گناه ڪردن در عالم ، بےاثر باشد ⁉️
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
💔🍃🍃💔🍃
داستان پسرک فلافل فروش🌹
#قسمت_بیست_وسوم
#يا_حسين
ميگويند اگر ميخواهي شيعهي واقعي آقا ابا عبدالله را بشناسي سه
بار در مقابل او نام مقدس حسين را بر زبان جاري كنيد. خواهيد ديد كه
محب و شيعهي واقعي حالتش تغيير كرده و اشك در چشمانش حلقه ميزند.
شدت علاقه و محبت هادي به امام حسين(ع)وصفناشدني بود. او از
زماني كه خود را شناخت در راه سيد و سالار شهيدان قدم بر ميداشت.
هادي از بچگي در هيئتها کمک ميکرد. او در کنار ذکرهايي که هميشه
بر لب داشت، نام ياحسين را تکرار ميکرد.
واقعاً نميشود ميزان محبت او را توصيف كرد. اين سال هاي آخر وقتي در
برنامههاي هيئت شركت ميكرد، حال و هواي همه تغيير ميكرد.
يادم هست چند نفر از كوچكترهاي هيئت ميپرسيدند: چرا وقتي آقا
هادي در جلسات هيئت شركت ميكند، حال و هواي مجلس ما تغيير ميكند؟
ما هم ميگفتيم به خاطر اينكه او تازه از كربلا و نجف برگشته.
اما واقعيت چيز ديگري بود. محبت آقا ابا عبدالله بال گوشت و پوست
و خون او آميخته شده بود. او تا حدودي امام حسين را شناخته بود. براي
همين وقتي نام مبارك آقا را در مقابل او ميبردند اختيار از كف ميداد.
وقتي صبحها براي نماز به مسجد ميآمد. بعد از نماز صبح در گوشهاي از
مسجد به سجده ميرفت و در سجده كل زيارت عاشورا را قرائت ميكرد.
هادي هر جا ميرفت براي هيئت امام حسين هزينه ميكرد. دربارهي
هيئت رهروان شهدا كه نوجوانان مسجد بودند نيز هميشه جزء بانيان هزينههاي
هيئت بود.
زماني که هادي ساکن نجف بود، هر شب جمعه به کربلا ميرفت. در
مدت حضور در کربلا از دوستانش جدا ميشد و خلوت عجيبي با مولای
خود داشت.
خوب به ياد دارم که هادي از ميان همهي شهداي كربلا به يك شهيد
علاقهی ويژه داشت. بعضي وقت ها خودش را مثل آن شهيد ميدانست و
جمله ي آن شهيد را تكرار ميكرد.
هادي مي گفت: من عاشق جون، عالم آقا ابا عبدالله هستم. جون در
روز عاشورا به آقا حرفهايي زد كه حرف دل من به مولا است.
او از سياه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اينكه لياقت ندارد كه
خونش در رديف خون پاكان قرار گيرد. من هم همينگونهام. نه آدم درستي
هستم. نه...
در اين آخرين سفر هادي مطلبي را براي من گفت كه خيلي عجيب بود!
هادي ميگفت: يك بار در نجف تصميم گرفتم كه سه روز آب و غذا كمتر
ً بخورم يا اصلا نخورم تا ببينم مولای ما امام حسين در روز عاشورا چه
حالي داشت.
اين كار را شروع كردم. روز سوم حال و روز من خيلي خراب شد. وقتي
خواستم از خانه بيرون بيايم ديدم چشمانم سياهي ميرود.
من همه جا را مثل دود ميديدم. آنقدر حال من بد شد كه نميتوانستم
روي پاي خودم بايستم.
از آن روز بيشتر از قبل مفهوم كربلا و تشنگي و امام حسين را
ميفهمم.
داستان شهيد هادي ذولفقاري🌹
از عرش خدا بانگ منادی آمد🌹
یعنی که زمان عیش و شادی آمد🌹
نور دل حضرت جواد آمده است🌹
میلاد پر افتخار هادی علیه السلام آمد🌹
ولادت امام هادی علیه السلام مبارک باد🌹
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
دستے تڪـان دادے و این آخـــرین تــصویـــر تــو بود، تصویرے ڪــہ مے شود قابش ڪرد و تمـام عــــمـــ
بگذار اهل ظــاهر در ،
#جنــگ جــــز #ترس و #مرگ نبینند؛
ما این #جنگ را دری از درهای #بهشت مےدانیم ڪہ خداوند جز بر خاصهی اولیای خویش نمیگشاید و
اینچنین،
حال ما حال عــــاشقی است ڪہ بہ سوے معشوق میرود.
ڪجا دانند حال ما سبڪباران ساحلها؟
👈برگرفته ازمقاله "به سوی معشوق"
#شهیدسیدمرتضی اوینی
#شادی روح#شهدا 🌺صلوات🌺
#خاطرات_شهدا
لباسهای خیس بہ تنمون سنگینے مےڪرد ...😞
ستون گردان پایین ارتفاع زیر پای عراقےها بود . همهمہ ے بسیجےها میان رعد و برق و شر شر باران🌧 گم شده بود ...
حالا گونےهایـے رو ڪہ عراقےها پلہ وار زیر ڪوه چیده بودند از گل و لاے لیز شده بود و اسباب دردسر ...😣 بچہ ها از ڪت و ڪول هم بالا مےرفتند ڪہ از شر باران خلاص بشند و خودشان را بہ داخل غار بزرگ زیر قلہ برسونند .
انگار یہ گونے ،جنسش با بقیہ فرق داشت . لیز و سُر نبود ...🤔
بسیجےها پا روش ڪہ مےگذاشتند ، مے پریدند اون ور آب و بعد داخل غار . اما گونے هر از گاهی تڪون میخورد !!😳
شاید اون شب هیچ بسیجےاے نفهمید ڪہ علے آقا ، فرمانده شون پلہ شده بود براے بقیہ ... 😔یڪے دو نفر هم ڪہ متوجه شدیم ، دم غار ، اشڪهامون با بارون قاطے شده بود .😭💚
🌷🍃🌷
@modafeaneharaam
🌹🌹🌹🌹🌹