eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
15هزار ویدیو
322 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_بیست_و_دوم 💠 نگاهش می‌درخشید و دیگر نمی‌خواست احساسش را پنهان کند که #مردا
✍️ 💠 صورت و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمی‌رفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازه‌اش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه می‌کردم. از همان مقابل در اتاق، طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، می‌برم‌تون خونه!» 💠 می‌دانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و می‌ترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود. از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن خجالت می‌کشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیش‌تون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟» 💠 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمی‌شد با اینهمه سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانواده‌اش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.» سعد تنها یکبار به من گفته بود خانواده‌اش اهل هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیش‌دستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانواده‌اش تحویل میدن، نه خانواده‌اش باید شما رو بشناسن نه کس دیگه‌ای بفهمه شما همسرش بودید!» 💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمی‌داره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماس‌تون می‌کنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو بودید!» قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشی‌تر از اونی هستن که فکر می‌کنید!» 💠 صندلی کنار تختم را عقب‌تر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره خبر داد :«می‌دونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشته‌ها رو تیکه تیکه کردن!» دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهسته‌تر کرد :«بیشتر دشمنی‌شون با شما ! به بهانه آزادی و و اعتراض به حکومت شروع کردن، ولی الان چند وقته تو دارن شیعه‌ها رو قتل عام می‌کنن! که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعه‌ها رو سر می‌برن و زن و دخترهای شیعه رو می‌دزدن!» 💠 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او می‌شنیدم در گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی می‌شنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش می‌کردم. روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرف‌ها روی سینه‌اش سنگینی می‌کرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعه‌های حمص رو فقط به‌خاطر اینکه تو خونه‌شون تربت پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیه‌های شیعه رو با هرچی و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعه‌ها رو آتیش می‌زنن تا از حمص آواره‌شون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...» 💠 غبار گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت در حق شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...» باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دنده‌تون جوش بخوره، خواهش می‌کنم این مدت به این برادر اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!» 💠 و خودم نمی‌دانستم در دلم چه‌خبر شده که بی‌اختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانی‌ام نفس می‌کشید و داغ بی‌کسی‌ام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط می‌گیرم برگردید پیش خونواده‌تون!» نمی‌دید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگی‌مون رو می‌کردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه ! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو می‌کنن!»... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
674.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 استوری | خواب‌ دیدم ‌که‌ فرج ‌آمده... @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ هر چند که بیمار تو هستیم همه دیوانه دیدار تو هستیم همه بین خودمان بماند آقا عمریست انگار طلب کار تو هستیم همه ♥️اَلَّلهُم ّعجِّل‌ لِوَلیِڪَ‌ الفَرَج♥️ 🌹تعجیل در فرج پنج صلوات🌹 @Modafeaneharaam
🔅امام على عليه السلام: 🍁كسى كه نگاهش به دنياپرستان محدود گردد، از ديدن راه راست، كور مى شود. 🍂مَن قَصَّرَ نَظَرَهُ عَلى أبناءِ الدُّنيا، عَمِيَ عَن سَبيلِ الهُدى. 📚غررالحكم حدیث8870 @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACIethY-CyQ-9-VGlHIHZ_wnGdJ5eFIwACOQ4AAubEEFPpD5GjOX4AAbYhBA.mp3
زمان: حجم: 7.8M
🎙دعای هفتم صحیفه سجادیه به نیت شفای بیماران کرونایی @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
حمایت شیخ حسین لفته پور امام جمعه موقت شهرک طالقانی ماهشهر از هیئت حراس الحرم دعوت به مشارکت در
بالطف وعنایت پروردگار امسال ازاربعین حسینی تا شهادت امام رضاعلیه السلام‌موکب برپاشد که دراین موکب روزانه ۲هزاروعده غذا ،حدود ۴هزار چای ،قهوه دمنوش وصبحانه بین زائرین عزیز توزیع شد . #ماهشهر @Modafeaneharaam
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ استاد #رائفی_پور و استاد #پناهیان 📝 فرج بعد از نااُمیدی 👥 امسال باتوجه به شرایط کرونایی کشور و با رعایت پروتکل‌های بهداشتی در اجتماع مردمی #عید_بیعت با امام عصر (شنبه ۲۴ مهر) شرکت می‌کنیم تا با امام زمان تجدید #بیعت کنیم و همدل و هم صدا از او بخواهیم تا به نجات جهان برخیزد. 🕌 اطلاعات بیشتر به زودی منتشر می‌شود @Modafeaneharaam
💢یادی از شهید، بمناسبت سالروز شهادت تازه جوانِ هفده ساله، سنش را بیشتر گفته بود تا بتواند همراه دیگر جوانان غیور فاطمیون به سوریه برود. جوانی که اعتقاد داشت آدمی یک بار می‌میرد و چه بهتر که در راه خدا و برای دفاع از ناموس مسلمان و شیعه باشد. شهید مدافع حرم فاطمیون "محمد زمان عطایی" ولادت: 1372 شهادت: 1394/7/19 @Modafeaneharaam
🔸 جان برادر... 🔹تصویرسازی زیبای حسن روح الامین مصادف با حادثه بمب گذاری در مسجد ولایت قندوز افغانستان @Modafeaneharaam
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای خیانت بنی صدر به نیروی هوایی ایران چه بود؟ @Modafeaneharaam