فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره ای برای امروز انقلاب ما
رهبرانقلاب:
من وقتى كه به اين آيات شريفه نگاه میکنم و اين سوره را ميخوانم، احساس میکنم كه گويى اين سوره متعلّق به زمان ما است. و به شما قاطعاً و صادقاً عرض كنم كه در دوران اختناق هم، وقتى اين سوره را ميخواندم، هميشه احساس میکردم كه اين سوره مال آن زمان است؛ از اين سوره نيرو ميگرفتيم و در مقابل دشمن، حادتر و مستحكمتر ميشديم؛ امروز هم [اگر] كه انسان به [این سوره] دقّت بكند، در مقابل دشمن مستحكمتر ميشود. ۱۳۶۱/۷/۳۰
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽"خون شریک" منتشر شد/ گزارش خبر سراسری صدا و سیما
کتاب «خون شریک» داستان زندگی شهید مدافع حرم فاطمیون «میرزا مهدی صابری» نوشته «مریم علیبخشی» است که از سوی انتشارات «خط مقدم» روانه بازار نشر شده است.
نویسنده کتاب معتقد است: «خون شریک» فقط یک زندگینامهی صرف نیست و در خلال زندگی شهید صابری سعی شده به جنگ سوریه هم عمیقتر نگاه بشود و روایتهایی بدون سانسور از جنگ و عملیاتها و... نمایش داده شود.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناراحتی خانم دکتر «عاطفه میرسیدی» از تصمیم اشتباهی که در زندگی گرفت
شما اشتباه من را تکرار نکنید ...
#فرزند شیرینی زندگی
@Modafeaneharaam
🍃بسم الله الرحمن الرحیم
🌹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
همانا آنانی که در راه خداکشته شدند مرده مپندارید بلکه زنده اند و در نزد خدا روزی میخورند.
عاشورائیان کربلای خان طومان ٩5 ه ش
قسمت نهم:
افزایش آمادگی های دفاعی خودی و هجوم سی و یکم فروردین توسط تکفیری ها.
پس از عملیات های بیست و یکم وبیست و دوم فروردین، بابررسی هاووضعیت ها برایمون نقاط ضعف و قوت نمایان شده بود.
بهسرعت با جلسات و پیگیریهای مضاعف وانجام کارهای فیزیکی میدانی مشغول مستحکم سازی خط پدافندی و دفاعی خان طومان شدیم.
اقداماتی چون :
مهندسی رزمی توسط #شهید_حسن_رجایی_فر طرحریزی آتشها وهماهنگی های آتش توسط #شهید_محمود_رادمهر
فرماندهان گردانها شامل، محمود، ناصر، مصطفی، غلام عباس، شفیع، حسین، اسماعیل، احمد، رامین، علی، محسن، و......... درحد مقدورات در رینگهای دفاعی انجام گرفت.
درتاریخ سی و یکم فروردین مجددا دشمنان تکفیری شروع به اجرای عملیات جهت تصرف خان طومان کردند.
دشمنان درمواضع تجمع وتک خود آماده وآماده هجوم شدند.
آتشهای جهنمی تکفیری های به مدت دوساعت برروی رزمندگان اسلام می بارید.
مردان مقاوم لشکر عملیاتی ٢5کربلا وفاطمیون، منتظر شروع هجوم دشمن بودند تا نبردی دیگر رابه رخ دشمنان تکفیری یهودی بکشند.
#شهید_محمود_رادمهر، بزرگترین نقش راباتوکل برخدا انجام داده بود.
هماهنگی آتشها وهدایت آتشها با هنرنمایی چشمان تیزبین لشکر، محمود وبهمن انجام میگرفت.
دشمنان منتظر پابان آتش تهیه خودشان بودند تا فرماندهانشان دستور هجوم رابدهند.
نارللهی (آتش الهی) که شهیدان محمود رادمهر وبهمن قنبری با طرح ریزی واجرای آتش انجام داده بودند. آنقدر دقیق وموثر بود که دشمنان اسلام درداخل سنگرهای تجمع وتک خود متحمل تلفات سنگینی شدند.
تعدادی ازفرماندهان ورزمندگان تکفیر کشته و زخمی شده بودند.
آمادگی های دفاعی نیروهای خودی واجرای آتشهای موثر توسط دیده بانان باعث، عقب نشینی آنان شد وهمگی فرار رابرقرار ترجیع دادند
با این مقاومت وایستادگی رزمندگان اسلام، پیروزی بزرگی بدست آمده بود.
تعداد کشته ها وزخمی های دشمن حدود دویست نفر برآورد شد.
تعدادی از رزمندگان اسلام مجروح و شهید شدند.
دراین مقاومت عاشورایی تعداد دوازده نفر ازبرادران همرزم فاطمیون به شهادت رسیدند.
روحشان شاد و راهشان پررهرو باد،
#قسمت_نهم
#ادامه_دارد...
✍راوی:
#سرتیپ_دوم_پاسدار_حمیدرضا_رستمیان
از فرماندهان جبهه مقاومت
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬لحظه شهادت شهید #ابراهیم_عشریه
چه زیبا گلچین میکنی
خوبــــان عــــالــم را...!
و مـــن
مبهوت هر شهیدم
که چه زیبــــــــا میرود
تا عــــــــرش اَعــــــــلی!🕊
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
@Modafeaneharaam
🌺🌿🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺
🌺
⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
💠#قسمت_هفتاد_و_سوم :حس یک حضور
تا زمان رفتن ... روز شماری که هیچ ... لحظه شماری می کردم ... و خدا خدا می کردم ... توی دقیقه نود نظر پدرم عوض نشه ... استاد ضد حال زدن به من ... و عوض کردن نظرش در آخرین دقایق بود ... حتی انجام کارهایی که سعید اجازه رو داشت ... من که بزرگ تر بودم نداشتم ...
به جای قطار، بلیط هواپیما گرفتن ... تا زمانی که پرواز از زمین بلند نشده بود ... هنوز باور نمی کردم ... احساس خوشی و خوشحالی بی حدی وجودم رو گرفته بود ...
هواپیما به زمین نشست ... و آقا مهدی توی سالن انتظار، منتظر من بود ... از شدت شادی دلم می خواست بپرم بغلش و دستش رو ببوسم ... اما جلوی خودم رو گرفتم ...
ـ خجالت بکش ... مرد شدی مثلا ...
توی ماشین ما ... من بودم ... آقا محمد مهدی که راننده بود... پسرش، صادق ... یکی از دوستان دوره جبهه اش ... و صاحبخونه شون ... که اونم لحظات آخر، با ما همراه شد ...
3 تا ماشین شدیم ... و حرکت به سمت جنوب ...
شادی و شعف ... و احساس عزیز همیشگی ... که هر چه پیش می رفتیم قوی تر می شد ...
همراه و همدم همیشگی من ... به حدی قوی شده بود که دیگه یه حس درونی نبود ... نه اسم بود ... نه فقط یه حس... حضور بود ...
حضور همیشگی و بی پایان ... عاشق لحظاتی می شدم که سکوت همه جا رو فرا می گرفت ... من بودم و اون ... انگار هیچ کسی جز ما توی دنیا نمی موند ... حس فوق العاده ... و آرامشی که ... زیبایی و سکوت اون شب کویری هم بهش اضافه شد ... سرم رو گذاشته بودم به شیشه ... و غرق زیبای ای شده بودم که بقیه درکش نمی کردن ...
صادق زد روی شونه ام ...
ـ به چی نگاه می کنی؟ ... بیرون که چیزی معلوم نیست ...
سرم رو چرخوندم سمتش ... و با لبخند بهش نگاه کردم ... هر جوابی می دادم ... تا زمانی که حضور و وجودش رو حس نمی کرد ... بی فایده بود ...
فردا ... پیش از غروب آفتاب رسیدیم دوکوهه ... ماشین جلوی نگهبانی ورودی ایستاد ... و من محو اون تصویر ... انگار زمین و آسمان ... یکی شده بودند ...
.
🔷🔷🔷🔷🆔 @Modafeaneharaam
💠#قسمت_هفتاد_و_چهارم : دوکوهه
وارد شدیم ... هر چی از در نگهبانی فاصله می گرفتیم ... این حس قوی تر می شد ... تا جایی که ... انگار وسط بهشت ایستاده بودم ... و عجب غروبی داشت ...
این همه زیبایی و عظمت ... بی اختیار صلوات می فرستادم...
آقا مهدی بهم نزدیک شد و زد روی شونه ام ...
ـ بدجور غرق شدی آقا مهران ...
ـ اینجا یه حس عجیبی داره ... یه حس خیلی خاص ... انگار زمینش زنده است ...
خندید ... خنده تلخ ...
ـ این زمین ... خیلی خاصه ... شب بچه ها می اومدن و توی این فضا گم می شدن ... وجب به وجبش عبادگاه بچه ها بود ...
بغض گلوش رو گرفت ...
- می خوای اتاق حاج همت رو بهت نشون بدم ؟ ...
چشم هام از خوشحالی برق زد ... یواشکی راه افتادیم ... آقا مهدی جلو ... من پشت سرش ... وارد ساختمون که شدیم ... رفتم توی همون حال و هوا ... من بین شون نبودم ... بین اونها زندگی نکرده بودم ... از هیچ شهیدی خاطره ای نداشتم ... اما اون ساختمون ها زنده بود ... اون خاک ... اون اتاق ها...
رسیدیم به یکی از اتاق ...
ـ 3 تا از دوست هام توی این اتاق بودن ... هر 3 تاشون شهید شدن ...
چند قدم جلوتر ...
ـ یکی از بچه ها توی این اتاق بود ... اینقدر با صفا بود که وقتی می دیدش ... همه چیز یادت می رفت ... درد داشتی... غصه داشتی ... فکرت مشغول بود ... فقط کافی بود چشمت به چشمش بیوفته ... نفس خیلی حقی داشت ...
به اتاق حاج همت که رسیدیم ... ایستاد توی درگاهی ... نتونست بیاد تو ... اشکش رو پاک کرد ... چند لحظه صبر کرد ... چراغ قوه رو داد دستم و رفت ...
حال و هوای هر دومون تنهایی بود ... یه گوشه دنج ...
روی همون خاک ... ایستادم به نماز ...
.
⬅️ادامه دارد...
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
@Modafeaneharaam
🌺
🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺
🌺
⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
💠#قسمت_هفتاد_و_پنجم : مرد
بعد از نماز مغرب و عشا ... همون گوشه ... دم گرفتم ... توی جایی که ... هنوز می شد صدای نفس کشیدن شهدا رو توش شنید ...
بی خیال همه عالم ... اولین باری بود که بی توجه به همه... لازم نبود نگران بلند شدن صدا و اشک هام باشم ... توی حس حال و خودم ... عاشورا می خوندم و اشک می ریختم... عزیزترین و زنده ترین حس تمام عمرم ... توی اون تاریکی عمیق ...
به سفارش آقا مهدی زیاد اونجا نموندم ... توی راه برگشت... چشمم بهش افتاد ... دویدم دنبالش ...
ـ آقا مهدی ...
برگشت سمتم ...
ـ آقا مهدی ... اتاق آقای متوسلیان کجا بوده؟ ...
با تعجب زل زد بهم ...
ـ تو حاج احمد رو از کجا می شناسی؟ ...
- کتاب "مرد" رو خوندم ... درباره آقای متوسلیان بود ... اونجا بود که فهمیدم ایشون از فرمانده های بزرگ ... و علم داری بوده برای خودش ... برای شهید همت هم خیلی عزیز بوده...
تأسف خاصی توی چشم ها و صورتش موج می زد ...
ـ نمی دونم ... اولین بار که اومدم دو کوهه ... بعد از اسارتش بود ... بعدشم که دیگه ...
راهش رو گرفت و رفت ... از حالتش مشخص بود ... حاج احمد برای آقا مهدی ... فراتر از این چند کلمه بود ... اما نمی دونستم چی بگم ... چطور بپرسم و چطور ادامه بدم ... هم دوست داشتم بیشتر از قبل متوسلیان رو بشناسم ... و اینکه واقعا چه بلایی سرش اومد؟ ... و اینکه بعد از این همه سال ... قطعا تمام اطلاعاتش سوخته است ... پس چرا هنوز نگهش داشتن؟ ... و ...
تمام سوال های بی جوابی که ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود ... و هر بار که بهشون فکر می کردم ... غیر از درد و اندوه ... غرورم هم خدشه دار می شد ... و از این اهانت، عصبانی می شدم ...
🆔 @Modafeaneharaam
💠#قسمت_هفتاد_و_ششم : شب آخر
سفر فوق العاده ما ... تازه از دو کوهه شروع شد ... صبح، بعد از روشن شدن هوا حرکت کردیم ...
شلمچه ... چزابه ... طلائیه ....کوشک و ... هر قدمش ... و هر منطقه با جای قبل فرق داشت ... فقط توفیق فکه نصیب مون نشد ... هر چی آقا مهدی اصرار کرد ... اجازه ندادن بریم جلو ... جاده بسته بود و به خاطر شرایط خاص پیش آمده ... اجازه نداشتیم جلوتر بریم ...
شب آخر ... پادگان حمید ...
خوابم نمی برد ... بلند شدم و اومدم بیرون ... سکوت شب و صدای جیرجیرک ها ... دلم برای دو کوهه تنگ شده بود ... خاک دو کوهه از من دل برده بود ... توی حال و هوای خودم بودم ... غرق دلتنگی کردن برای خدا ... که آقا مهدی نشست کنارم ...
- تو هم خوابت نمی بره ؟ ... بقیه تخت خوابیدن ...
با دل شکسته و خسته به اطراف نگاه کردم ...
ـ این خاک، آدم رو نمک گیر می کنه ... مگه میشه ازش دل کند؟ ... هنوز نرفته، دلم برای دو کوهه تنگ شده ...
با محبت عمیقی بهم نگاه کرد ...
ـ پدربزرگت هم عاشق دوکوهه بود ... در عوض، منم عاشق این حال و هوای توئم ...
خندید ... و سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ...
ـ آقا مهدی؟ ... راسته که شما جنازه پدربزرگم رو برگردوندید؟...
چشم هاش گر گرفت و سرش چرخید ... به زحمت نیم رخش رو می دیدم ...
- دلم می خواست محل شهادت پدربزرگم رو ببینم ... سفر فوق العاده ای بود و دارم دست پر می گردم ... اما دله دیگه... چشم انتظار دیدن اون خاک بود ... حالا هم که فکر برگشت ...
دیگه زبونم به ادامه دادن نچرخید ...
⬅️ادامه دارد...
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
@Modafeaneharaam
🌺
🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺🌿🌺
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴
#اول_هر_سپیده
#سلام_امام_زمانم
هر کسی ...
یک دلبـ💜ـر
جـانـانـه دارد
من... تـــو را
سلام دلرباترین معشوق دنیا
💜اللهم عجل لولیک الفرج💜
@Modafeaneharaam
امیرالمؤمنین عليه السلام:
إذا ضاقَ المسلمُ فلا يَشكُوَنَّ رَبَّهُ عَزَّوجلَّ، و لْيَشكُ إلى رَبِّهِ الذي بِيَدِهِ مَقالِيدُ الاُمورِ و تَدبِيرُها
هرگاه مسلمان در تنگنا و سختى افتد، هرگز نبايد از پروردگار عزّوجلّ خود شكايت كند، بلكه بايد به درگاه پروردگار خويش، كه زمام و تدبير امور به دست اوست، شكايت برد
ميزان الحكمه ج6 ص42
@Modafeaneharaam
📌عشقبازی حاج قاسم در نماز شبها
✍نصرالله جهانشاهی، پاسدار بازنشسته نیروی زمینی و راننده شهید سلیمانی:من و شهید پورجعفری که همراه همیشگی حاجی بود، بیشتر زمانها را با حاجی بودیم. ما با حاجی همسایه بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم.با وجود تمام مأموریتها و سختیهای ناشی از دور بودن حاجی از خانواده، من یک بار هم ندیدم که همسر ایشان گلهای کند. یادم هست زمانی که حاجی در قرارگاه قدس بود، پسرش مریض شد. چون حاجی در مأموریت به سر میبرد، نتوانست خودش را برساند. پسر حاجی بر اثر آن بیماری از دنیا رفت و فوت کرد.
اگر بخواهم به یکی از خصوصیات بارز حاجی اشاره کنم، نماز شبش را خواهم گفت. تحت هر شرایطی نماز شب حاجی ترک نمیشد. زمانی هم که خیلی خسته بود، یک ساعت میخوابید و بعد بلند میشد و شروع به خواندن نماز میکرد؛ آن هم چه نمازی! صحنه عشق بازی و نجواهای شبانه حاجی در نماز شبهایش واقعا تماشایی بود که زبان از بیان آن قاصر است
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز هجدهم ماه رمضان
اللّٰهُمَّ نَبِّهْنِى فِيهِ لِبَرَكاتِ أَسْحارِهِ، وَنَوِّرْ فِيهِ قَلْبِى بِضِياءِ أَنْوارِهِ، وَخُذْ بِكُلِّ أَعْضائِى إِلَى اتِّباعِ آثارِهِ، بِنُورِكَ يَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعارِفِينَ.
خدایا، مرا در این ماه به برکتهای سحرهایش آگاه کن و دلم را با روشنایی انوارش روشنی بخش و تمام اعضایم را به پیروی آثارش بگمار، به نورت ای نوربخش دلهای عارفان.
@Modafeaneharaam
خاطره ای آموزنده از نماز شب شهید
📌شهید احمدحاجیوند الیاسی🌹
اهل نماز اول وقت و نماز شب نیز بود...یک روز که مهمان داشتیم و همه خسته بودن بطوری ک اوایل شب خوابیدن.
احمد چون مانند مولایش امام علی(علیه السلام)کمک ب مستضعفان را دوست داشت با کمک چند خیر دیگر شبانه برای یتیمان و ضعفا غذا و مصارف روزانه آنها را برایشان جمع آوری و بطوریکه کسی متوجه نشود،به آنها تحویل میداد دیر ب خانه می آمد،💔
وقتی که آمد مشغول نماز شب خواندن شد که مهمان هایمان بیدار شدن، و همراه احمد به امید اینکه نماز صبح هست مشغول نماز خواندن شدن،وبعد نماز خوابیدن
تا اینکه اذان صبح را گفت و احمد مشغول بیدار کردن آنها برای اقامه نماز صبح شده یکی از مهمان ها ک بیدار شده بود و از چهره اش خستگی میبارید ب احمد گفت: مگر ما نماز صبح را باهم نخواندیم پس الان چرا بیدارمان کردی،
شهید احمد خندید و گفت برادر من اون موقع نماز شب بود ک خواندیم اذان صبح را تازه دارد میگوید،و مهمانمان با خنده ب احمد گفت عجب کلاهی سرمان گذاشتی ورفت تا برای اقامه نماز صبح آماده شود.😊
#شهادت۱۲/۱۱/۹۴
#آزادسازی_نبل_الزهرا
#_نکات_اخلاقی_شهدا
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 اختصاصی/ انتشار بمناسبت سالروز عملیات بصری الحریر (۳۱ فروردین ۱۳۹۴)
تصاویری از رزمندگان فاطمیون، از قبل و حین عملیات
@Modafeaneharaam
🔰سردار شهید مهدی خوش سیرت:🌹
ماه رمضان، ماه قرآن است و شادابی دلهای بیدار با طراوت قرآن، بلکه مهمتر از آن، حیات ما قرآن است و با او بودن و پس هیچ وقت زندگی بدون قرآن را قبول مکن و در پناه قرآن زشتی ها را از خودمان دور کنیم و با توسل و تمسک به قرآن خوبی ها را در خود پرورش دهیم و بارور کنیم.
۱۳۶۶/۲/۲۱
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تیزر_مراسم_شهدا🌿
🌹تیزر اولین سالگرد شهادت سردار جبهه مقاومت، شهید محمدعلی حق بین
♨️صبحگاه نظامی
📆پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
⏰ساعت ۹ صبح
📍گیلان، روستای صیقل بنه، مزار شهید
♨️مراسم استانی
🎤سخنران : سردارفدوی
📆پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
⏰ساعت ۱۶:۳۰
📍گیلان، گلزار شهدای رشت
♨️مراسم اصلی
🎤سخنران : حجتالاسلامتسخیری
📆شنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
⏰ساعت ۱۷
📍گیلان، مسجد جامع لنگرود
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژه شب قدر📣📣
دستورالعمل استاد فاطمی نیا برای شب قدر🌹
ببینیم ونشردهیم📣📣
@Modafeaneharaam
🔸🔶 نماز مهم دورکعتی شب قدر
پیامبر صلی الله علیه و آله: هركس در شب قدر دو ركعت نماز بخواند؛
در هر ركعت سورهى فاتحة الكتاب( سوره حمد) را یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ» را هفت بار و وقتى نماز را به پايان برد، هفتاد بار استغفار كند،
از جاى خود برنمىخيزد مگر اينكه خداوند، او و پدر و مادرش را مىآمرزد
و فرشتگانى را مىگمارد تا سال آينده براى او اعمال نيك بنويسند و نيز فرشتگانى را به سوى بهشتها گسيل مىدارد
تا براى او درخت كاشته و قصر ساخته و جوىها جارى كنند و پيش از آنكه از دنيا برود، اينها را مىبيند
عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه آله: مَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَقَرَأَ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَإِذَا فَرَغَ يَسْتَغْفِرُ سَبْعِينَ مَرَّةً فَمَا دَامَ لَا يَقُومُ مِنْ مَقَامِهِ حَتَّى يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِأَبَوَيْهِ وَ بَعَثَ اللَّهُ مَلَائِكَةً يَكْتُبُونَ لَهُ الْحَسَنَاتِ إِلَى سَنَةٍ أُخْرَى وَ...
📗 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، جلد7، صفحه 455
@Modafeaneharaam
📣#اطلاع_رسانی
🌹مراسم اربعین شهادت سرهنگ پاسدار شهید مدافع حرم احسان کربلایی پور
🎙سخنران:حجت الاسلام امینی
🎤مداح:حاج صادق آهنگران
📆پنج شنبه ۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱
⏰ساعت ۲۱:۳۰
🗺اهواز،فاز ۲ پادادشهر،مسجد امام خمینی(ره)
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴مراسم احیای شبهای قدر ماه مبارک رمضان در جوار شهدا
مشهد، بهشت رضا علیه السلام
@Modafeaneharaam
فروش
🌹 کتاب فاتحان نبل و الزهرا🌹
شامل خاطرات راوی از
1.شهید حاج قاسم سلیمانی
2.شهید محسن حججی
3.شهدای عملیات آزادسازی نبل و الزهرا
شامل شهدای خوزستانی و...
4.خاطرات راوی از مطالب مطرح شده در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم
5. کرامات شهدا
6.بخش ویژه سردار شهید جاوید الاثر جهانگیر مرادی
😍 40% تخفیف😍
به مناسبت ماه مبارک رمضان
مبلغ کتاب 40.000 تومان
✅ مبلغ با تخفیف 26.000 تومان
✅ هزینه ارسال 10.000 ت
آی دی فروش
@jamandehazsoada
واتس اپ
09168900248
➕