هدایت شده از دُرّان آسمانی،فرشته های زمین
1_32485755.mp3
5.77M
جواد مقدم
کربلایی ها...😔💔
خوش اومدین کربلایی ها😭😭💔
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️ #قــــــرار_شبــــانه❤️ ختــــم صـــلواتـــــ بـــه نیــــابت از #شهید علیرضا صفرپور به درخواست
جمـــــع ڪل صـــلواتـــــــ
❤️۸۳۰۰❤️
حاجتـــــ روا و عـــاقبـــت بخـــیر بشیــد ان شاءالله با دعـــاےامـــام زمـــان (عج)☺️❤️
❤️ #قــــــرار_شبــــانه❤️
ختــــم صـــلواتـــــ بـــه نیــــابت از #شهید جواد علی حسناوی به درخواست یکی از اعضا🌹
هــــدیــــه بـــه حضـــرت زهــرا (س)
و براےســـلامتـــےو تعجــــیل
در ظهــور امـــام زمــان (عج)🌺
مهلتـــ صلواتـــ فـــرستــادن
تا فـــرداشبـــ #ساعتــــ ۲۱
تعــداد صلواتـــ هاے خــود را بــه ایــن آیدے بفـــرستین☺️👇❤️
@Jamandekarbala
چقدر خوبــ است ڪہ
دستانم بجاے لاڪ جیغ💅،ساق دارند✅
و پیشانے ام بجاے تارهاے رنگ شده، زیر سایه ے چادرم آرام گرفته ... .🙂
خوب است ڪه نگاهم👀
بجاے هرزگے به قدم هایم👞
دوخته شدند و نقاشے نڪرده ام
آنچه را ڪه باید ساده و بے آلایش باشد...😌♥️
⚠️جایے خواندم زنان شیعه
ناموس امام زمانند‼️
چقدر لذّتبخش استــ
ڪه پسوند نامم شمایید😇
پس تمام تلاشم را میڪنم تا
بدنامے ببار نیاورم آقـا ...😢
امّا تلخ استــ
غربتـ ودرد استــ
تنهایے در این راه...😔
ولے همانقدرشیرین استــ😍
ڪه این غربت بوے شما را میدهد
و چه درد شیرینیستــ انتظار دیدنتان‼️
باباے غریبان❗️
نرسید وقت آمدنتان⁉️
#با_چادرم_سرباز_امام_زمان_هستم ☺
ســلام و عرض ادب خدمت شما دوستان عزیـز🌺🍃
خیلیا امسال پیاده رفتن ڪربلا...
بعضیام مثل من جاموندن...💔
درسته که پیاده نرفتیم حـرم امـام حسیـن و آقـاابالفضـل اما...
هنوز شهــادت امـام رضـا تو راهه و هرساله تعداد خیلی زیادی میرن حـرم آقـای مهـربون☺️...
پس ڪولههامونو آماده کنیم بزنیم به دل جـاده پیاده بریم تا حـرم آقـا☺️...انشاءلله
تو این راهـم پر از موڪبه، زائر پابرهنـه زیاده...🍃
انشاءلله براتون عڪس و فیلـم میزارم کانال😍
پس منتظـرتونیم...
وعـدهی ما ظهر شهـادت حـرم آقـا🌹🍃
#نمازجمعـه
آقا رضا به نماز جمعه خیلی اهمیت میداد.
کارهایش را طوری برنامه ریزی میکرد که حتما به نماز جمعه برسد.👌
حتی جمعه هایی که در مسافرت بودیم به نماز جمعه همان شهر میرفتیم...
مثلا نجف، مشهد، اصفهان و...
برای رفتن به نماز جمعه لباس خاصی داشتن.👌
پیراهن سفید، جوراب سفید و تمیز و...☺️
لباس جدیدی را که می خرید برای بار اول تو نماز جمعه می پوشید☺️.
می گفت: کسی که به مسجد و نماز جمعه می رود باید لباس های تمیز به تن داشته باشد و هم چنین ظاهرش آراسته و مرتب باشد.👌🌹
همه ی این کارها را به عشق پروردگارش انجام میداد.😍
خدای بزرگ هم خوب جواب عشق بازی های سید را داد.❤️
برترین مرگ- یعنی #شهادت را نصیبش کرد.
و بازگشت پیکر شهید عزیز و مراسم وداعشان، روز #جمعه در مصلی بزرگ شهر انجام شد.
نقل از: همسر شهید مدافع حـرم سید رضا طـاهر🌺🍃
@modafeaneharaam
اخرین نماز جمعه
ظهر بود و موقع نماز، از همرزمش خواسته بود با هم به مسجد بروند ولی او موافق نبود، می گفت اینجا مسجد اهل سنت است، از لحاظ امنیتی صحیح نیست!
ولی محسن قبلاً هم آنجا رفته بود. با مسجدی پر از جمعیت نماز جمعه برگزار شد🍃.
بعد از نماز محسن هم صحبت امام جماعت شده بود. روبوسی سلام و علیک. برایشان خیلی جالب بود تا بحال نظامیها را در آن مسجد ندیده بودند.
یکی از اهالی به محسن گفت که سید است، شجره نامهاش را نشانش داد، اجدادش به امام جعفر صادق(ع) میرسید. محسن شجره نامه را بوسید😘 و بر روی چشم گذاشت😍.
معتقد بود تأثیر فرهنگی رزمندگان ایرانی بیشتر از تأثیر نظامیشان است. قرار گذاشتند که از هفته بعد در نمازجمعه آن مسجد شرکت کنند ولی این آخرین نمازجمعه محسن بود.😔💔
شهید مدافع حرم محسن حیدری🌺🍃
@modafeaneharaam
❤️🍃❤️
📚برشی از کتاب #سـربلنـد
📝سفر اولش طوری نبود که خیلی #بترسم. میدانستم داعش👹 آمده است و خطر دارد؛ اما ته دلم میگفت سالم میرود و #برمیگردد. خودم از زیر قرآن📓 ردش کردم و آب ریختم پشت سرش.
📝تا سرکوچه رفتم #بدرقهاش. از لحظهلحظهاش عکس و فیلم📹 گرفتیم. زهرا علی را #باردار بود؛ ولی از ما پنهان کرده بودند تا برود. #آقامحسن ترسیده بود جلوی سفرش را بگیریم.
📝زهرا خیلی رنج کشید. بااینکه نباید گوشی📞 دست میگرفت یکلحظه آن را از خود دور نمیکرد. بیستوچهارساعته چشم انتظار تماس☎️ آقامحسن بود. وقتی دیر میشد میریخت بههم. پرخاشگری میکرد. #غذا نمیخورد. تااین #چهلوپنج روز گذشت آب شد.
📝جلوی زهرا رعایت میکردم که #اذیت نشود. خودم را در خفا با اشک و گریه و ناله😭 سبک میکردم.روزی که خبرداد از #سوریه برمیگردد به شوهرم پیشنهاد دادم یک گوسفند🐏 جلوی پایش سر ببریم. زهرا به آقامحسن گفته بود که میخواهیم برایت #بنر بزنیم و گوسفند بکشیم.
📝شاکی شده بود که اگر بیایم ببینم بنر زدید #برمیگردم. چون تهدید کرد بنر نزنیم؛ ⚡️ولی گوسفند #قربانی کردیم.
از آن دوردورها دیدم یک کولهگشتی سنگین انداخته پشتش. #لاغر که بود حالا شده بود یک مشت پوست و استخوان😢.وقتی آمد داخل خانه شک برم داشت که گوشهایش👂 نمیشنود. کج و کوله جواب میداد.
📝میگفتم:خوبی مامان⁉️ همینطور الکی میپراند:منم #دلم براتون تنگ شده بود☺️! باید چنددفعه داد می زدی🗣 تا بفهمد.وقتی به زهرا گفتم:شوهرت یه چیزش شده،حاشا کرد که نه #خسته است و توی اتوبوس🚎 گوشش سنگین شده.
📝تااینکه یک شب #فرماندهش را دعوت کرد خانهاش🏡. آن بندهخدا خبر نداشت جریان #مجروحیتش را مخفی کرده. تا گفت:محسن یادته اونوقت که تانکت موشک خورد💥!همه جا خوردیم😦.
📝تازه فهمیدیم چرا توی این مدت جلوی ما #وضو نمیگیرد و دکمه آستینش را باز نمیکند🚫. آن شب دیدیم دستش #سوخته. ولی باز حرفی از سنگینی گوشش به میان نیاورد❌.
راوی:مادرشهید
#شهید_محسن_حججی
@modafeaneharaam
✌️❤️زمینه سازان #ظهــــور❤️✌️