eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.3هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
12.8هزار ویدیو
293 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقصد ما هیئتی ها #اربعین دانی کجاست⁉️ یک سلام اول نجف،حرکت، #پیاده_کربلا_ست✨ از ستون یک شود طی بااجازه ازعلی✋ تا ستون آخر مقصد،که روضه قتلگاست💔 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞ریحانه ایزدی هستم دردانه‌ی شهید مدافع حرم پویا ایزدی💞 💌دعوت می کنم به کانال پدرم تشریف بیارید و از برنامه های متنوع کانال استفاده کنید👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3706322944C485ec41494
#کلام_شهید 🌺 ◽️نگذارید این عَلَم به زمین بیفتد؛ خادمی فقط حضور در یادمان‌های جنگ هشت ساله نیست.☝️ ◽️آقایمان گفته #فضای_مجازی📱 سنگری دارد به وسعت انقلاب اسلامی. ◽️شهدا در این صحنه ، ما را می‌خوانند.🌱 #شهید_مدافع_حرم محمد بلباسی🌸 @Modafeaneharaam
💢 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین .. ♻ با سلام و عرض ادب .. 🔶 موکب مکتب الزهرا در نظر دارد همچون سنوات گذشته موکب پذیرایی از زوار اربعین حسینی را راه اندازی نماید .. 🔷 تاریخ ارائه خدمات موکب : 17 مهر الی 27 مهر 1398 نجف اشرف حرم امیرالمومنین صحن حضرت فاطمه موکب مکتب الزهرا 💢 پذیرایی : روزانه 30 هزار پرس غذا ♻️ نیازمندی های موکب : مبلغ نقدی با توجه به تعداد بالای غذا ، اقلام مختلف غذایی ، هزینه پر کردن کپسول ها ، هزینه حمل و نقل ، دستگاه سیب زمینی پوست کن و خلال کن و دستگاه فلافل زن .. 🔶 ابزار الات و وسایل اعم از : یخچال ساده و فریزر ، داربست ، دستگاه جوش ، ماشین لباسشویی ، کانکس ، آبگرمکن ، آبسرد کن ، شیلنگ ، و تمامی ابزار آلات و وسایل .. ♻️ با توجه به این که باید بزودی اقلام به نجف ارسال گردد خواهشمندیم سریعا مساعدت های خود را تحویل خدام نمایید و همچنین نیازمند دو دستگاه کامیون ۱۰ تنی می باشیم که بارهای موکب را به نجف منتقل نماید ، لطفا اگر می شناسید معرفی کنید تا مجوزهای لازم اخذ شود .. 🔰با توجه به حجم مشکلات مالی خواهشمندیم جهت مساعدت های نقدی و غیر نقدی به آیدی زیر مراجعه فرمایید👇 @majnonzaahra 🔶 ادرس مجموعه فرهنگی مکتب الزهرا در فردیس : فردیس جاده ملارد گلستان سوم پایگاه شهید کرامت (مجموعه فرهنگی مکتب الزهرا) ..
مدافعان حرم 🇮🇷
👆اولین نفری که فقط بعد از #یک_هفته از شهید صفری #کربلا گرفتن 😍✨ التماس دعا میرید زیارت🌹 @Modafea
👆دومین نفری که از شهید صفری #کربلا گرفتن 😍✨ التماس دعا میرید زیارت🌹 @Modafeaneharaam
📕برشی از کتاب #یادت_باشد: کناره سفره عقد💍 نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟ به حمید نگاه کردم، گفتم🗣 : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب😳 به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم، حمید خندید☺ و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا🍕 حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! حمید خندید 😅و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من😍! #شهید_مدافع_حرم حمید سیاهکالی مرادی🌹 @Modafeaneharaam
دختر که زمین خورد ز گیسو نکشیدش😔 بی نازکشی هایِ پدر پاشدنی نیست...😭💔 شهادت سه ساله‌‌ ارباب تسلیت😭 🖤 @Modafeaneharaam
زدن نداره دختری که رمق نداره.mp3
22.92M
زدن نداره دختری که رمق نداره...😭💔 🎤 #‌شهید_حسین_معزغلامے #التماس_دعای_‌فرج😔 #یارقیه_س...✋😭 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم 🇮🇷
‍ #بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_نهم بارون شدت گرفت.جوراب و چاد
رمان: ✨🌸 نویسنده: توی اون شلوغی هم خنده ام گرفته بود هم گریه ام.همه جارو گشتیم پیداش نکردیم .🤦‍♀ کفش های هممون گم شده بود.کجا؟دم در ورودی حرم امام علی.خنده دار بود واقعا. سه تا دختر داشتن لابه لای اون همه زائر دنبال کفش هاشون می گشتن.🚶‍♀ همون موقع نرگس یک چیزی گفت که دیگه نتونستم جلوی خنده ام رو بگیرم -وای خدا.ببین چه وضعی شد ها.ولی خودمونیم.خوش به حال سهراب.که شعر کفش هایم کوی او را همه بی اختیار در حرم امیر المومنین زمزمه می کنند. همین حرف باعث شد من و زینب پقی بزنیم زیر خنده.همه آدم های اطرافمون برگشتن طرف ما.🙊 ماهم سعی کردیم جمع و جور کنیم یکم خودمون رو. —کاری نمی تونیم بکنیم بچه ها باید همین جوری برگردیم.حسینه همین نزدیکه.مجبوریم بریم. هردو نفر با نظر من موافقت کردند و راه افتادیم. راه افتادن همانا و آخ و اوخ ها همانا.😒 از همین تریبون باید خدمت مسئولین عراق عرض کنم که آسفالت کوچه هاشون رو بدون میخ و سقلمه و پونز و همه وسایل جعبه ابزار،درست کنن که پای کفش گم شده ها این جوری داغون نشه😑.بگذریم که بالاخره بعد از کلی آبرو ریزی رسیدیم حسینه.با خنده وارد حسینه که شدم اولین چیزی که توجه ام رو به خودش جلب کرد گلی و یکی از بچه ها بود. صداشون رفته بود بالا.با نرگس و زینب رفتیم سمتشون. گلی داشت داد می زد و می گفت: -تو چی فکر کردی؟هان؟من امام زمان رو نمیشناسم⁉️حتما شما ها میشناسید که انقدر ادعاتون میشه. این حرف رو که گلی زد رفتم طرف دختری که بهش تذکر داده بود و کشیدمش کنار. -بسه.بسه.من باهاش صحبت می کنم شما برو. کم کم دور و بر خلوت شد و من موندم و گلی و زینب و نرگس. نه من حال خوبی داشتم نه گلی.شونه هاش رو گرفتم و نشوندمش.موهاش همه بیرون ریخته بود و وضع درستی نداشت.زینب و نرگس هم همراه ما نشستن. -کجا داشتی میرفتی؟ —به تو ربطی نداره.☝️ -گلی کجا میرفتی. بعد از مکثی آروم گفت: -حرم. —اینجوری؟؟؟ -وا مگه چشه؟ -پس بزار بهت بگم.حرم کی می خواستی بری؟حرم علی؟حرم امیرالمومنین؟اینجوری؟با این موهای بیرون ریخته؟با این صورت آرایش کرده؟کجا داری میری گلی؟😞 داری میری حرم همون که خانوم هجده سالش پشت در سوخت اما چادرش از سرش نیوفتاد😔؟آره؟ میری زیارت همسر کسی که زنش رو گذاشت توی تابوت تا بدنش معلوم نشه😔 می دونی بدنی براش نمونده بود دیگه؟می دونستی جای سالم توی بدنش نداشت دیگه؟این ها رو می دونستی؟می دونستی محسن نداشت؟😭😭 هق هق گریه می کردم و بلند بلند حرف میزدم.زینب و نرگس هم چادر هاشون رو کشیده بودن روی صورتشون و گریه می کردم.نمی خواستم براش روضه بخونم. اما نشد... بلی می دونست چه بلایی سر مادر اومد... سر پدر.... شهادت مادرم افسانه نبود.تا لحظه آخر زندگیم هم تا جون دارم میگم...💔 گلی حال بهتر از ما نداشت.باید می گفتم.آره مادرم مظلوم بود. -گلی داری میری زیارت بابای کسی که دیگه پیر شده بود اما عاشورا گفت یزید ای وای به تو که گردی صورت منو دیدن.آره بابای زینب.می دونی یا نه؟ ببین پاشو برو.بلند شو. و در همین حال بازوش رو گرفتم و بلندش کردم.با دستم در حسینه رو بهش نشون دادم و گفتم: -می تونی بری.ولی بدون حضرت زهرا از نابینا هم رو می گرفت☝️همون حضرت زهرایی که تا ناکجا آباد پشت مولاش ایستاد.تا کجا؟تا همون جایی که محسنش رو از دست داد😔.به خاطر علی.حالا تو از چی می گذری به خاطر علی؟حالا برو ببینم روت میشه اینجوری بری پیش مولا یا نه؟ چی بنویسم؟ چشم هات رو فدا کردی؟فدای سر مادر برادر. برای دفاع از ناموست؟ پس هیچی بهتر که نیستی و نمی بینی؟ چی رو هیچی هیچی... پايان قسمت دهم امیدوارم لذت برده باشید 🌸 @Modafeaneharaam
با گریه رو به کربُبلا میدهم #سلام دوری ز تو امان دلم را بریده است...😔 #یاحسین💔 #شب_جمعه #کربلا @Modafeaneharaam