eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET.IR - zamine - shabe 7 safar 1398 - banifatemeh.mp3
3.86M
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی (ع) یا حسن یا حسن🍁 ای به فدایت پدر و مادرم💔 🎤 #بنی #فاطمه ⏯ #زمینه 👌فوق زیبا @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا مهدی همیشه به بنده می‌گفت که سفر زیارتی #امام_حسین (ع) را هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن☝️حتی اگر شده سالی یک مرتبه آن هم در موقع #اربعین شهادت امام حسین (ع) خود را به کربلا برسان💔، حتی اگر شده فرش خانه‌ات را بفروش و مقدمات سفر #کربلا را مهیا کن و این سفر را ترک نکن‼️ و این شاخص‌ترین سخنی بود که آقا مهدی درباره سفر اربعین به بنده می‌گفت.👌 شهید مهدی نوروزی 🌺 راوی: همسر شهید @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
👆سومین نفری که از شهید صفری #کربلا گرفتن 😍✨ التماس دعا میرید زیارت🌹 @Modafeaneharaam
👆چهارمین نفری که از شهید صفری #کربلا گرفتن 😍✨ التماس دعا میرید زیارت🌹 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
‍ #بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_يازدهم #بخش_دوم چون اول راه بو
رمان: ✨🌸 نویسنده: چادر خیلی بهش میومد❤️.گلی رو میگم. من به خاطر پادرد از زینب و نرگس عقب افتادم و توی راه گلی رو دیدم.اول نشناختمش ولی وقتی صدام کرد و طرفم اومد فهمیدم گلی خانومه.خیلی تغییر کرده.دو روزی میشه ندیدمش.ولی هنوز یه سری افکار مزاحم داره😞خلاصه شب رو توی یک حسینیه خوابیدیم و برای نماز صبح بلند شدیم که برسیم به بقیه بچه ها.نماز صبح رو که خوندییم روش رو کرد به من ازم پرسید: -رضوان جان.یک سوال. —جانم بگو زود فقط که راه بیوفتیم دیر نشه.🚶‍♀ -ببین چرا ما باید توی نماز چادر بپوشیم.خدا مگه به ما نامحرمه؟ —بریم توی راه بهت می گم. چادر هامون رو پوشیدیم و از موکب بیرون اومدیم.چند قدم نرفته بودیم که با کمال تعجب با یک موکب ایرانی مواجه شدیم که حلیم میداد!چه بویی هم داشت.خیلی جالب و حیرت انگیز بود.💫 آخه صبح اول صبح اون هم تو این هوای پاییزی خیلی حلیم میچسبه.با گلی رفتیم دو تا حلیم گرفتیم و دوباره برگشتیم توی راه.یهو دیدم گلی بغض کرده و یک قطره اشک از چشماش افتاد پایین😢.منم تعجب کرده بودم. -چی شدی گلی؟ —هیچی هیچی. -خب بگو منم بدونم دختر خوب. همون جوری با بغض ادامه داد: —از دیروز تا حالا که راه افتادیم هرچی توی دل آدم اختیار میشه اینجا ظاهر میشه.سی ثانیه نگذشته از اون لحظه که توی دلم گفتم چقدر الان حلیم می چسبه😢.رضوان میگم مگه این از خصوصیات بهشت نیست که انسان هرچی اختیار کنه میارن جلوی روش؟ هیچی نمی تونستم بگم.هیچی... ادامه داد: —حالا ما اینجا با کلی امکانات و کلی بخور و بخواب داریم این راه رو میریم.همه چی برامون فراهمه.نمی تونم فکر کنم که بچه های دو برابر این راه رو با تازیانه بدون بابا طی کردن.😭😭 همین جوری که اشک می رختیم راه می رفتیم.گلی زیر لب روضه می خوند و من گریه می کردم.انگار نمی شد توی این راه گریه نکرد...😔 حلیم هامون هنوز دستمون بود.گلی بعد از پاک کردن اشک هاش رفت کنار جاده و نشست تا کمی استراحت کنه.منم رفتم کنارش نشستم.خندمون گرفته بود.حلیم ها سرد سرد شده بودن.گلی گفت: -رضوان ولی خدایی سرد شده اش هم خوشمزس.😋 و با کلی ملچ و مولوچ افتادیم به جون حلیم ها. یه ذره دیگه به راهمون ادامه دادیم که رسیدیم به یک قسمتی از جاده که بیست نفر دو زانو نشسته بودن وسط جاده و دستمال کاغذی و عطر به زائر ها میدادن✨.صحنه عجیبی بود.از اون جا که رد شدیم به گلی گفتم: -گلی.تا حالا توی دنیا دیدی نوکر های یک ارباب اینجوری نوکریشو بکنن؟حتی وقتی هزار و چهارصد سال باشه که اون ارباب مرده باشه⁉️ هیچی نگفت فقط سری تکون داد و زیر لب شعری رو زمزمه کرد که من هیچ وقت فکر نمی کردم این شعر رو از زبون گلی بشنوم. پدرم نوکر و من نوکر و فرزند منم نوکر تو...❤️🖤 پايان قسمت دوازدهم امیدوارم لذت برده باشید 🌸 @Modafeaneharaam
#ویژه‌اربعین✨ توصیه های استاد پناهیان🎤 ۷_ #زندگی جمعی🌸 اربعینے ها یادتان باشد... تصویـرباز شود #ادامـه‌دارد... @Modafeaneharaam
فدایی #امام_حسن_مجتبی (ع) مهندس شهید محمد مهدوی 🌺 محل شهادت : شیراز، حسینیه ی سیدالشهدا، کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز🌱 علت شهادت : بمب گذاری توسط گروهک سلطنت طلب و ایادی استکبار ‼️ محل دفن : گلزار شهدای دارالرحمه شیراز سن شهادت : ۲۰ سال تاریخ شهادت🕊: ۸۷/۱/۲۴ میگفت: باید #شهدا را به همه نشان دهیم. این وظیفه بر گردن همه ی ماست☝️🌸 گفت: هر کاری می خوای انجام بدی اول ببین مشکلی از #امام_زمان حل می کنه وگرنه اون کارو انجام نده😔 عاشق امام حسن مجتبی (ع) بود. می گفت من هرچی دارم از ایشونه...❤️ روی سنگ قبرم بنویسید: فدایی امام حسن مجتبی(ع)💚 روز بعد از انفجار اومدم تو اتاقش. روی تختش یه کتاب باز بود: "شب اول قبر"... روی تخته سفیدش هم یه شعرنوشته بود: لحظه ی جان سپردنم می خوام تورونگاه کنم اسم تو رو صدا کنم سلطان علی موسی الرضا😭💔 روحش شاد... @Modafeaneharaam
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید محمد مهدوی 🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت صلوات فرستادن تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 🆔 @Rahbar_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_آقای_من طالبِ خونِ خدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ يابنَ مِصباح الهُدي، مَتى تَرانا وَ نَراكَ چه‌شود با توكنم‌گريه سرِ قبرِحسين😔 در مزار شهدا مَتى تَرانا وَ نَراكَ💔 ◾️اللهم عجل لولیک الفرج @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
خیلی به امام حسین علیه السلام ارادت داشت✋ . هر سال روز عاشورا در مقتل شهدای فکه حاضر می شد . اربعین 92 می خواست برود کربلا✨ . بهش گفتم برای من هم جور کن بیام . مدتی گذشت ولی نشد برویم . از هر طریقی اقدام کردیم بسته بود . محمود رضا 27 روز بعد از در روز میلاد رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) در سوریه به شهادت رسید🕊 و به زیارت اباعبدالله( علیه السلام ) رفت 🌹. ومن همچنان جا ماندم که ماندم ...💔 مجلس ختمش بود که یکی از پای منبر بلند شد آمد در گوشم گفت : مداح می پرسد کربلا رفته ؟ جا خوردم ... با کلی حسرت گفتم : نه نرفته بود...😔😭😭 بلافاصله یاد جمله سید شهیدان اهل قلم افتادم که می گفت : ( بسیجی عاشق کربلاست و را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است میان نام ها ، نه ! کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام را راهی به سوی حقیقت نیست )🌺🍃 شهیـد مدافـع حـرم محمودرضا بیضایی 🌸 @Modafeaneharaam
حاج حسین یکتا: بچه‌ها! مراقب باشید، به #شهدا تمسک کنید، بصیرتتون رو بالا ببرید که ترکش نخورید! 👈دعوتید به #تنها_کانال_رسمی_شهید #محمودرضا_بیضائی لطفادعوت شهدا رو رد نکنید⇩✉ #دعـوت_نـامــہ برای ورود به کانال👇 http://eitaa.com/joinchat/3269197825C5492e1858c
مدافعان حرم 🇮🇷
سلام به عاشقان سیدالشهدا🌹 از اینکه مارو قابل دونستید همراهی کردید برای اعطای کمک به هزینه‌ی #اربعین
سلام و عرض ادب خدمت اعضای محترم 🌺 ✨الحمدلله رب العالمین از دوشب پیش که پیام کمک برای قرعه‌کشی مجدد رو گذاشتیم تا همین لحظه مبلغ 1230تومان به نیابت از رفقای شهیدتون جمع شده 🌸 فقط تا فرصت هست.🌷 پویش کمک رو فراموش نکنید 🌹👆 از این لحظه میتونید برای شرکت در قرعه‌کشی نام و نام خانوادگی و شماره همراه رو به این آیدی بفرستید تا ثبت کنیم👇👇 @Fateme454 نمیخواین شهدااون دنیا شفیعتون باشن🕊 پس عجله کنین تا بتونیم خانواده‌های بیشتری رو خوشحال کنیم 🌺 اجرتون با ارباب🖤 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊جلیل صدای دلنشینی داشت. با صدای زیبایش قرآن تلاوت می کرد و فرزندانمان را به خواندن قرآن تشویق می نمود. علاقه زیادی به روضه حضرت رقیه داشت❤️. به همین جهت هیئتی را به نام فاطمیه راه اندازی کرد. این هیئت متشکل بود از تمامی خویشاوندان دور و نزدیک. هر هفته همه گرد هم می آمدیم و زیارت عاشورا میخواندیم🌱. این امر موجب شد که صله رحم نیز انجام شود👌.  یکی از مقررات جلیل این بود که به هیچ عنوان هیئت تشریفاتی نشود ساده بی ریا.✨ حتی گاهی می گفت یه استکان چای برای پذیرایی کفایت میکند. پس از مدتی با اصرارم جلیل در هیئت خانوادگی نیز مداحی کرد🎤 #شهید جلیل خادمی🌹 @Modafeaneharaam
تصویر قرآن جیبی✨ شهید #احسان_فتحی که ترکش دشمن، اول از قرآنش عبور کرد💔 سپس قلب شهید را دَرید...😔 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
👆چهارمین نفری که از شهید صفری #کربلا گرفتن 😍✨ التماس دعا میرید زیارت🌹 @Modafeaneharaam
👆پنجمین نفری که از شهید صفری #کربلا گرفتن 😍✨ التماس دعا میرید زیارت🌹 @Modafeaneharaam
چ خبـرهاست در این کوی #حسینی مذهب کاش یک چند نفری پیشِ حسن میرفتند 😔 یا که هر #زائر_بین_الحرمین با پر دل تا بقیع هم گُذری پیشِ #حسن میرفتند...💔 #غریب_مادر_حسن‌_ع😭🖤 #دوشنبه‌های_امام_حسنی💚 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثاقب در دبی صاحب یک تویوتا و بعد یک اتوبوس شد و شروع به کار کرد 🚘 ما زندگی مرفه و درآمد بالای ثاقب، هیچ‌گاه او را از فکر دشمن و حفظ اسلام ناب دور نکرد.❗️🌹 در دبی بود که خبر حمله تکفیری‌ها به سوریه و قتل و غارت وحشیانه آن‌ها را شنید.😨 از همان‌جا در نخستین فرصت و بی‌خبر، خود را به اعزام رساند و جزء مدافعین حرم پا به سوریه گذاشت. ☝️ تجربه جنگی و شجاعت و اعتقاد راسخ او، خیلی زود توجه فرماندهان را جلب کرد و در عملیات‌ها و شناسایی‌های خطیر نقش‌آفرینی کرد. «کربلا» حدود یک سال در سوریه در مقابل تکفیری‌ها ایستاد و با شهامت جنگید 💪وسرانجام زمانی‌که منتظر تولد نخستین فرزندش بود، هنگامی که همراه شهید محمد جنتی، فرمانده لشکر زینبیون برای شناسایی یکی از مناطق مهم عملیاتی رفته بود، به کمین تکفیری‌ها برخورد کردند و پس از نبردی نابرابر، غریبانه به شهادت رسیدند.💔🕊 شهید زینبیون ✌️ ثاقب حیدر نام جهادی #کربلا 🌺 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_دوازدهم چادر خیلی بهش میومد❤️.گل
رمان: ✨🌸 نویسنده: -آخ رضوان راستی جواب اون سوالم رو یادت رفت بهم بگی. —کدوم‼️ -همون که مگه خدا به من نامحرمه که توی نماز باید پوشیده باشیم؟ —آهان.ببین مثلا ما برای هرکاری که باید بکنیم یا هرجایی که بخواهیم بریم یک پوشش و لباسی داریم.مثلا ما وقتی میریم مهمونی با لباس خونه ای نمیریم.یا وقتی میریم مدرسه با لباس مخصوص مدرسه هستیم👌.حالا خدا به ما خانوم ها میگه برای عبادت من شما باید پوشیده باشید.لباس مخصوص نماز و عبادت خدا هم چادره.چون خود خدا گفته.☺️ -آهان.خیلی خوب گفتی ممنونم. —خواهش می کنم عزیزم. نزدیک ها تیر هشصد بودیم که یهو دو نفر عین جن از پشت دست هامون رو گرفتن.دوتامون یخ کردیم از ترس😨.ولی وقتی صدای نرگس و زینب رو شنیدیدم که می گفتن: -به به دوتا خواهر عاشق.چه عجب چشم ما به جمال شما روشن شد.😌 من و گلی هم که خندمون گرفته بود و از ترسمون هم عصبانی بودیم کاری نداشتیم جز نیشگون گرفت و خط و نشون کشیدن☝️😑 خلاصه راه رو چهار نفره ادامه دادیم.ظهر شده بود و هوا داغه داغ بود.دیگه نزدیک بود از گرما دود از سرمون بلند بشه.هرچی آب روی سرمون میریختیم در آن واحد تبخیر میشد.😞 -وای پختم یعنی.به معنای کلمه .این بیابون معلوم نیست چشه.شب ها از سرما تیلیک تیلیک می کنیم ظهر ها در حال سرخ شدنیم.😒 در وسط حرف زینب نرگس گفت: -وای بچه ها اونجا دارن چایی میدن من الان واقعا به چایی نیاز دارم.از خستگی دارم میمیرم.بریم توی موکب که خنک باشه یه چایی هم بخوریم.🚶‍♀ همه باهاش موافقت کردیم و رفتیم چایی گرفتیم. نشتیم توی موکب ایرانی که همون موقع سخنرانی داشت.همین طور که چایی می خوردیم به سخنرانی هم گوش دادیم.👂 -می دونید من توی این راه چی دیدم.یه زائری بود یکی از دوستان من.پارسال با هم اومده بودیم.از چایی ای لیوانی شیشه ای نمی خورد.می گفت این لیوان ها کثیفه و توی یک تشت می شورن و ..... دیگه ادامه نمی دم ولی اون شب یهو از خواب بلند شد و زد زیر گریه.بهش گفتم چی شده رفیق.گفت حاجی خواب دیدم.گفتم چی؟گفت یک خانومی بود. بهم گفت این چایی هارو خود پسرم برای زائر هاش میریزه نگو کثیفه.😭😭😭😭😭 با این حرف سخنران همه جمعیت زدن زیر گریه.صدای هق هق گریه از گوشه کنار موکب میومد..💔😭 چایی ها رو خود حسین میریزه...😭😭💔 پايان قسمت سيزدهم امیدوارم لذت برده باشید 🌸💔 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا