السلام علیک یا زینب ڪبری🌹
السلام علیک یا رقیهالحسین🌹
نگاهتون متبرک به این دو حرم زیبا🌿
تصاویر #ارسالی از حرمین سوریه کاربر کانال👇
سلام علیکم حرم عمه سه ساله امام زمان(عج)،خانم رقیه(س)
دعاگو و نائب الزیاره شما، همه اعضای کانال و خانواده های عزیز شهدای مدافع حرم بودم.🌸
اگر قابل بوده باشم.
@Modafeaneharaam
از دوازده سالی که تو جبهه بود چندین بار مجروح شد تو گروه تفحص هم بود☝️، یک پایش رو تو میدون مین جا گذاشت.😔
یه جوری معلم اخلاقشون بود اگه کاری ازش میخواستی حتما انجام میداد ،‼️
شهید احسان حاجی حتملو و شهید غلامی از نیروهاش بودن صحبت کردنش آروم بود و خیلی شوخ طبع بود 😊🌸
با پای مصنوعی ورزش میکرد تو کوه نوردی بهش نمیرسیدیم ‼️
پشت سر کسی صحبت نمیکرد ولی هر حرفی داشت جلو طرف میزد با همه افراد نشست و برخواست داشت خیلی از لاتای گرگان تو تشیع پیکرش زار میزدن😭😭
#شهید قاسم تیموری 🌺
@Modafeaneharaam
خداروشکر به لطف بانیان محترم
کمک هزینهی هفت نفر به نیت امام موسی کاظم پدر بزرگوار امام رضا جمع شد 🌺
دفعهی پیش هم نه نفر به نیت امام جواد پسر بزرگوار امام رضا✨
الان هم قرعهکشی داخل حرم خود امام رضا😭
بی حکمت نیست..
بدون شک خود امام رضا کربلاتون رو امضا کرده😔
مابقی اسامی قرعه و
اسامی شهدایی که به نیتشون کمک کردین هم انداختیم داخل ضریح آقا...✨🌺 انشاءلله که به حق امام رضا و شهدا همه کربلایی بشید🕊
اینا پیش خود آقا ثبت میشه تا یه روزی جبران کنند✨
از کانال مدافعان حرم 16 نفر امسال درقرعه اسمشون دراومد که یکی از بزرگوارانی که امروز اسمشون دراومد مادربزرگوار #شهید افغانستانی #مدافع_حرم بودن ❤️
خوشبحال همهی اونایی که کمک کردند اجرتون با سیدالشهدا🌿
کربلاییها نائب الزیارهی همهمون باشید به جای بانیها قدم بردارید ما که جاموندیم💔
@Modafeaneharaam
#یاد_یار 🌺
هر چند وقت یه بار تماس میگرفت ،
چهل و پنج روز از رفتنش گذشته بود ،
بهش گفتم : مادر نمیای😞😞
گفت : مامان از تو انتظار نداشتم !
خیلی ازش عذر خواهی کردم 🌸
گفت : مامان من نمیتونم بیام .
با چه رویی برگردم ؟چجوری سرمو بلند کنم و خانواده ی شهدا رو ببینم؟؟..😔
تو خواب دیدم شهید شد و افتاد🕊 من بغلش کردم . سریع همه رو بیدار کردم گفتم : صالح شهید شده
همه گفتن نه آروم باش ایشالله که چیزی نیس
روز بعد که خبر شهادتشو دادن دیدم همون ساعتی که من خوابشو دیدم شهید شد.💔🕊
همه دعام این بود بدنش دسته دشمنا نیوفته آخه طاقت نداشتم ...😔
✍به روایت: مادرشهید
🌹شهید عبد الصالح زارع🌹
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_پانزدهم رسیدیم.فقط چند کیلومتر
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_شانزدهم
درحسینیه مستقر شدیم.من و زینب و نرگس و گلی قرار گذاشتیم یک ساعت دیگه حرکت کنیم سمت حرم.دیگه پیاده روی تموم شد.حالا دو روز وقت داریم..🌱
باید مشاممون رو پر کنیم از بوی حرم.برای روز های دلتنگیمون...
برای روز های حسرتمون....💔
شاید دیگه نیاد این روز ها...همین چندوقت پیش بود که نازنین برام پیام فرستاد.با پیامش سوختم و گریه کردم😭.با خودم گفتم:یا حسین....نکنه اربعین سال دیگه بیاد و من این موقع....😞
نازنین نوشته بود:
می گویم از کنار زیارت نرفته ها
بالا گرفته کار زیارت نرفته ها
در روز اربعین همه ما را شناختند
با نام مستعار زیارت نرفته ها💔
کفش هامون رو پا کردیم و چادر های خاکیمون رو پوشیدیم.یادم نمیره اون موقع که گلی ما رو با اون وضع دید با تعجب گفت:
-مگه نمی خواهید برید حرم امام حسین⁉️
—چرا می خواهیم بریم.چه طور مگه؟
-با این وضع خاکی؟با این چادر های راه؟
نرگس با بغض گفت:
—گلی،حضرت زینب هم با همین وضع رقت ملاقات امام حسین.
همین چهل روز پیش بود...
اهل بیت حسین پیاده روی خاک ها با زنجیر کشیده می شدن😔تفاوت رو احساس نمی کنی؟
موقع اومدن به کربلا عباس بود.حسین بود.اکبر بود.عمه زینب که می خواست از شتر پایین بیاد عباس زانو زد گفت خواهر بیا پاهات رو بگذار رو شونه هام😭علی رفت دست عمه رو گرفت.حسین سمت راست خواهر ایستاد تا چشم نامحرم به عمه نیوفته.😭
حالا هیچ کس نیست.هیچ کس نمونده تا مواظب باشه خار های بیابون توی پای رقیه نره.دیگه عباس نیست که چهارچشمی حواسش به معجر دختر ها باشه.
هیچ کس نیست...😔
هر چهارتامون با صورت های خیس از اشک راه افتادیم سمت حرم.با همون چادر های خاکی...
به رسم عاشورا....
به رسم زینب...💔💔
پايان قسمت شانزدهم
امیدوارم لذت برده باشید
#کپی_با_صلوات🌸
@Modafeaneharaam