eitaa logo
✍️ معین ؛
1.8هزار دنبال‌کننده
920 عکس
203 ویدیو
55 فایل
﷽ 🇵🇸🇮🇷🇱🇧 _ معین ؟! : یارےکنندهــ. •| امیداست‌معینِ‌معینِ‌جهانیان‌باشیم .. کپی ؟! "واجب" است .. ! پل ارتباطی : @Pole_Moallagh لینک ناشناس : https://daigo.ir/secret/SeyedMoein پرسش‌و‌پاسخ‌ها : @Mosahebat_Moein پاسخگوی بانوان : @Oo_Parvaneh_oO
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ معین ؛
قربانی تکرارها .. !
اینم قرار امروزمون .. ؛ چطور بود ؟! شما چی رو قربانی تکرار کردین ؟! قاتلای حرفه‌ای کجاس مجلس نشستن ؟! کدوم رو می‌خوای احیا کنی ؟!
✍️ معین ؛
اینم قرار امروزمون .. ؛ چطور بود ؟! شما چی رو قربانی تکرار کردین ؟! قاتلای حرفه‌ای کجاس مجلس نشستن ؟
📪 پیام جدید سلام علیکم و رحمه الله ..چه نکات خوب و ظریف و قنج و منجی و اساسی بود...دمتان گرم. https://eitaa.com/Moein_Ch/14158 برای این میگم نکته دقیق و اساسی و‌.. بود .. چون علاوه بر نماز و دعا و قرآن ... حتی در زندگی روزمره و اطرافیانمون هم درگیر همین پرتکرارها هستیم.. مثلا میگیم مامان ،بابا،داداش، عشقم،جان،عزیزم ، رفیقم و.. اما حواسمون نیست که بابا اینا رو به کی میگی،؟! حقشون رو چطور ادا کردی، یا برعکس ، یامثلا اون فرد واقعا صلاحیت جان شنیدن دارن ... ووووو ___
✍️ معین ؛
📪 پیام جدید سلام علیکم و رحمه الله ..چه نکات خوب و ظریف و قنج و منجی و اساسی بود...دمتان گرم. htt
سلام ارادت خاکیم الحمدلله ؛ احسنت به شما ، بالاتر از این .. یادمون میره پدر ، مادر ، خواهر ، برادر ، و ... چه نعماتی هستن و برامون عادی میشن .. با اینکه کافیه دور از جون فقط یه روز از دست‌شون بدیم ..
✍️ معین ؛
سلام ارادت خاکیم الحمدلله ؛ احسنت به شما ، بالاتر از این .. یادمون میره پدر ، مادر ، خواهر ، برادر
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/14160 سلام ببخشید شما فقط پیام های مثبت میزارین؟؟؟🙄 ___ سلام ارادت نه والا ؛ ولی خب معمولا لطف دارین .. سعی می‌کنم پیامی رو می‌ذارم که فایده داشته باشه ،، هر فایده‌ای ‌‌... بعضی از پیام‌های منفی غرض‌هایی دارن که به اونا اهمیت نمیدم ؛ اما اگر منفی باشه و نقدی باشه که به درد من و مخاطبین بخوره حتما می‌ذارم و خوشحال هم میشم .. قدیمیا یادشونه ... ‌
✍️ معین ؛
اینم قرار امروزمون .. ؛ چطور بود ؟! شما چی رو قربانی تکرار کردین ؟! قاتلای حرفه‌ای کجاس مجلس نشستن ؟
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/14158 سلام سید، مثل همیشه عالی ..بنظر من حتی همین وقت و روزها و زندگی هم برامون تکراری شده، اگه تکراری نبود برامون قطعا یطور دیگه ازش استفاده میکردیم ___
✍️ معین ؛
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/14158 سلام سید، مثل همیشه عالی ..بنظر من حتی همین وقت و روزه
سلام و نور ✨️ والله اگر به یه مُرده بگیم چقدر میدی تا یک دقیقه اجازه بدیم زندگی کنی ؟! قطعا اگر می‌تونست تمام مال و اموالش رو می‌داد تا فقط یک دقیقه برگرده و استفاده کنه .. اما ما ؟! ..
✍️ معین ؛
اینم قرار امروزمون .. ؛ چطور بود ؟! شما چی رو قربانی تکرار کردین ؟! قاتلای حرفه‌ای کجاس مجلس نشستن ؟
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/14158 احسنت، خدا خیرتون بده چه نکات خوبی بیان کردین، من یه دوره تدبر در قرآن میرفتم اون موقع بود که تازه فهمیدم سوره توحید چه معنی قشنگ و جالب و خوبی داره، من همیشه از سر تکرار فقط سوره توحیدو میخوندم و معنیشم که میخوندم میگفتم خب اینجا خدا گفته که نه فرزندی داره و نه پدرومادری، ولی وقتی توی این دوره شرکت کردم فهمیدم پشت همه این کلمه ها چه چیزهایی نهفته بوده😍 ___
همیشه دوست داشتم روضه‌خون مادر باشم .. ؛
✍️ معین ؛
همیشه دوست داشتم روضه‌خون مادر باشم .. ؛
یه روضه‌ای دارم از خودم ؛ که البته لطف اميرالمؤمنين بود .. ؛ دوست دارین بشنوینش ؟!
@Moein_Ch | صـدای مـعـیـنInShot_۲۰۲۴۱۱۱۴_۱۹۴۱۲۶۰۰۵_۱۴۱۱۲۰۲۴.mp3
زمان: حجم: 7M
‌ " سیلےخوردنت‌راندیدم ، امانیلےشدن‌صورتت‌بی‌دلیل‌نیست..! " روضه‌ای‌ست سخت و جان‌سوز ، با حال مناسب گوش دهید❗️ ✍️ بـه قـلـم 🥀 - @Moein_Ch | معین -
✍️ معین ؛
‌ " سیلےخوردنت‌راندیدم ، امانیلےشدن‌صورتت‌بی‌دلیل‌نیست..! " روضه‌ای‌ست سخت و جان‌سوز ، با حال مناس
📪 پیام جدید دمتون گرم 😭😭😭😭😭 اجرتون با خود خانم فاطمه زهرا 🖤 شرمنده سید متن این روضه رو دارید اگه اشکال نداره از نظرتون می خواستم داشته باشم برای اجرا ___ سلام و نور ✨️ لطف اميرالمؤمنين بوده .. بله حتما تقدیم می‌کنم ؛ برید توی مدارس و روضه‌ها اجرا کنین .. امتحان کردم ، خیلی جواب میده به لطف اهل بیت .. ‌
هدایت شده از ✍️ معین ؛
بسم الله الرحمن الرحیم می‌گویم اولش که همین حرف آخر است خیری اگر رسیده به ما لطف مادر است... (با حال مناسب خوانده شود) سلام بر حیدر مظلوم، امام فاطمه... دیدن سیمای تو التیام بخش تمام غم‌های عالم بود، من به شوق بستن زخم‌های تنم توسط تو به میدان میزدم. یادم نمی‌آید ثانیه‌ای از عمرم کنار تو غمگین گذشته باشد، به خاطر نمی‌آورم حتی یکبار نه به خاطر خودت بلکه حتی برای بچه‌ها از سختی زندگی با من شکایت کرده باشی... این خانه را مأمن و محل آرامشم کردی... گاهی دلم که می‌گرفت به چشمانت خیره می‌شدم، صدایت می‌زدم که جواب دهی و صدایت آرامش را به وجودم هدیه دهد، گاهی دستانم را به آغوش دستانت می‌سپردم، گاهی تنها خیالت تبسم را بر لبم می‌آورد... زندگی من همچو ماه از نور وجودت نورانی بود... خورشید عشقی بودی که همیشه بر این خانه می‌تابید... نمی‌دانستم چرا این اواخر از من رو میگرفتی، غم‌های من التیام میخواست، کم‌حرف شده بودی، روح من آرامش نیاز داشت... نمی‌دانستم چرا حسن کم‌حرف شده، چرا هی حالت را می‌پرسید، چرا گوشه‌ای می‌نشست و به دیوار خیره می‌شد، چرا چیزی نمی‌خورد، چرا گاهی کنار تو به روی پنجه پا می‌ایستاد... اما حالا فهمیده‌ام، سیلی خوردنت را ندیدم اما نیلی شدن صورتت بی‌دلیل نیست... شاید حسن چیزی دیده که من ندیدم... حالا باید ادای امانت کنم، باید تو را به پدرت برگردانم؛ یا رسول الله! این هم از امانتی شما، ببخشید، گل یاس‌تان ارغوانی شده، کبود و پژمرده، خمیده و پیر شده... به من که نگفت اما از او بپرسید، بپرسید چرا چند وقتی هنگام راه رفتن دستی به پهلو می‌زد و دستی به دیوار می‌گرفت؟! چرا موهای زینب را شانه نمی‌کرد؟! چرا سر حسین را نوازش نمی‌کرد؟! چرا نمازهایش نشسته شده بود...؟! آقاجان! غم فاطمه مرا پیر کرد، محاسن برادرتان سفید و کمرش خمیده شده؛ این علی، علی بدر و احد و خندق نیست... هنگامی که حسنین به مسجد آمدند و گفتند اگر میخواهم دوباره مادرشان را ببینم باید عجله کنم، روزم به شب تار بدل شد، زانوان فاتح خیبر می‌لرزید، می‌دویدم و چند قدم یکبار از زمین سیلی میخوردم، دیگر جانی برایم نمانده بود، اما نمیخواستم آخرین غروب زیباترین چشمان عالم را از دست دهم ولی آه! به خانه که رسیدم و چشمم به فاطمه افتاد روح امید از بدنم پر زد... جسم بی‌جانی برابر جسم‌ بی‌جانی زانو زد... جانم را در آغوش کشیدم و با واژه‌ها به او توسل کردم... زهرای من؟! جوابم را نداد، ای دختر پیغمبر؟! جوابم را نداد؛ بریده بودم، با اضطرار و صدایی بغض‌آلود صدا زدم: فاطمه جان! فاطمه، زندگی من! با من حرف بزن، من علی‌ام، پسر عمویت، پسر ابوطالب! چشمانش که باز شد بغض من شکست... همصدا شدیم و گریه کردیم... من برای او، او برای من؛ فاطمه هم می‌دانست روزگار علی بعد از او روی خوشی ندارد که نشانش دهد... از فردا که در این شهر بیگانه‌ام، همدمی جز چاه نمی‌یابم و جایی به غیر خانه ندارم؛ خانه‌ای که یادآور فاطمه است، دری که نیم سوخته و دیواری که گلگون است... «یاسِ ارغوانی» شاید ایام شهادت مادر، جمادی‌الثانی ۱۴۴۴، دی ۱۴۰۱