از پـا نـشـسـتـن⁉️ هـرگـز . . .❗
طـوفـانِ ظـلـم و تـندبادِ سِـتَـم ،
از دریـاے #فلسطین ، چـنـان مـوجِ خـروشانے متولد کرده ،
کــه تـا عـنـکبوتِ یهود را از سـاحـلِ قـدس
تطهیر نکند آرام نمیگیرد . . .
ایـن آتـش را خـود صـهـیـون افروخت و در
آن خـواهـد سوخت ؛
{ حرکتے کــه در فلسطین آغـاز شـده ،
مـنـجـر بــه پـیـروزے کـامـل فلسطینےهـا
خـواهـد شـد . . . }
۱۴۰۲/۰۷/۲۲
•••
{ گوش به فرمان ولےّ }
#کلامِ_ولے
🇵🇸 #طوفان_الأقصی
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
بـاز هـم زلـزلـه در مـشـهـد . . .
نـمـاز آیـات فـرامـوش نـشـه ✨
May 11
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
بـاز هـم زلـزلـه در مـشـهـد . . .
نـمـاز آیـات فـرامـوش نـشـه ✨
امـام ، فـرمـانـده است . . .❗
گـاهے بـعـضی تـوهـم میزنند امـام زمـان
در غـاری شـبـیـه بـه «حـرا» یـا خیمهای در
دل بیابان در حـال عـبـادت است ؛
گـاهی میرود به کـربلا زیارت و گـاهی هم مدینة ؛ شاید بـا ردایے سفید ، شالی سـبـز
و صندلهایی قـهـوهای رنـگ ، آرامآرام بـیـن
کوچهها ، تک و تنها و غریبانه راه میرود و
آهے میکشد ؛
شـایـد آنـهـا امـام را بـا یـک نـظـارهگرِ مـطـلق
و عـابدی زاهـد و سجادهنشین اشتباه گرفتهاند ؛
امـام آنـها یـک کنج عزلت گزیدهایست کـه
روز و شب گـریـه میکند و برای شیعیانش تـوبـه ؛
شیعیانش هم { جمعهها } ندبه میکنند و با
گریه کردن «انتظار» را معنا !
خندهدار نیست ، گـریـهدار است !
هـمـین برای غربتش کافے است و توهین
است بـه شأن { امـام } . . .
« امـام » ، یعنی فرمانده !
امـام یعنی در دل میدان نمیگوید { بـرو } ،
میگوید { بیا } !
امـام همان کسی است کـه در طـراحـے
چند ماههٔ #طوفان_الأقصی ، کنار میز
فرماندهی بود ؛
همان کسی است کـه طبیبانه زخـمهـای مـجـاهـدان را درمـان میکند ، پـدرانـه
دست نوازش بـر سـر یتیمان فلسطینے میکشد ،
پـابـهپـاے هـمسران شــهـیـد شیون میکند
و بـا داغِ ششماهههای پرپر شده میسوزد . . .
امـام هـمـان کسی است کـه بـه وقت پرتاب
مـوشـک ، بلند یازهرا «سلاماللهعلیها» میگوید ،
کـنار رزمندگان تـفـنگ بـه دسـت میگیرد و
شـیـعـیـانـش پـابـهپـای او «انـتـظار» را مـعنا
میکنند ؛ دسـت و سـر و جـان میدهند و
تـا آخـریـن قطرهٔ خـون ، پـای ولے میایستند . . .
امـام ، فـرمـانـده است . . .❗
#امامِ_من
🇵🇸 #فلسطین
قـلـم نـشـکـسـت ،
صداے شـکـسـتـنـم را شنیدم ؛
قـ لـ بـ م تـکـ ـه تـکـ ـه شد . . .💔
میبوسم دستے را کــه قـلـم
در آغـوش میگیرد و برای #مظلوم
مینویسد . . .
برای #فلسطین بنویسید و #انتشار_دهید . . .
اگـر قـلـم بـه دستتان نمیرقصد ،
نوشتهها را بـه چشم و گـوش دنیا برسانید . . .
یک دو روزی پارسکن، جولانبده، آتشبزن
ایــن تقلـاهـــا زمـانــت را نهــایــے مـیکـنـــد
هرچقدرهم کور باشد این گره، پایان کار،
مردی از نسـل علـے خیبـر گشایــی میکند . . .
"الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ"
✍🏻 شاگرد استاد
🇵🇸 #فلسطین
ایـن روزها کــه نبرد { حـق } و { بـاطـل } بـه
اوج خـود رسـیـده ، جـای خالے شما بیش از پیش
حـس میشود ؛
دنـیـا چـه بداند چـه نداند «منتظر» توست . . .
هرکس کــه برای اعتلـای { عدالت } دست بـه
آسمان میبرد و برای مـظـلـومـیـن دعا میکند ،
و یـا مشت گره میکند و بـر سـر ظـالـم فریاد میزند ،
در «حقیقت» برای آمدن تـو { قدم } برداشته . . .
میخواهد شیعه باشد یا سنے ،
مسلمان باشد یا نامسلمان ،
اهـل کتاب باشد یـا نباشد ،
دیـن داشته باشد یا نـه ؛
امروز هـر «انسانے» در هـر جای ایـن کُرهٔ خاکی ،
کـه جـانش از ظـلم به لب آمده ،
و بےتاب و تـشـنهٔ حق شده ،
هَـل مِـن مُـعـیـن تـو را لبیك گفته ،
«مضطر» شـده و چـشـم بـه راه است . . .
آقـا جـان بـیـا ،
یـک جـهـان مـنـتـظـر تـوسـت ،
بـیـا . . . !
#امامِ_من
🇵🇸 #فلسطین