eitaa logo
معین 🇵🇸
672 دنبال‌کننده
322 عکس
56 ویدیو
21 فایل
﷽ ✍️ گاهی دل دست به قلم می‌شود و بـه روے کاغذ خوش‌رقصے می‌کند : #معین _ معین ؟! : یارے کنندهــ. •| امید است معینِ معینِ جهانیان باشیم . . . https://daigo.ir/secret/SeyedMoein حرفامون : @Mosahebat_Shagerdha «صرفا جهت آرشیوِ سیاهی‌های کاغذ...»
مشاهده در ایتا
دانلود
🤝 💬سلام. وقتتون به خیر. با احترام به نظر دوستانی که فرمودن ناشناس ها رو کم کنید یا دوستانی که فرمودن شما صرفا متن ها رو توی کانال قرار میدین که ازتون تعریف بشه باید این رو عرض کنم که اینکه ناشناس میذارید و با مخاطب کانالتون در ارتباط هستین و از مخاطبا نظر میپرسید ولو اینکه نظر مخاطب مثبت یا منفی باشه خیلی خوبه‌ و این ارتباط رو بین نویسنده و مخاطب دو سویه میکنه. نویسنده با این کار متوجه میشه که کجای متن هاش ایراد داره یا حتی مخاطب از کدوم قسمت متن لذت برده به نوع دیگه ای متوجه نقاط قوت و ضعف خودش میشه در نوشتن. به نظرم این تعریف ها جدای از لطف خداوند متعال و عنایت ویژه اهل بیت(ع) به نویسنده انرژی میدن برای نوشتن. ____ سلام و نور تشکر از لطف‌تون ؛ مقدار زیادی از حرف بنده هم همینه ، ممنون که بیانش کردید تقریباً مطمئنم خودتون هم دست به قلم هستید و این حس رو درک می‌کنید. خوشحال میشم گاهی از قلم شما هم لذت ببرم.
سلام و نور ✨ عزیزان بزرگوار خیلی از شما لطف داشتید و اومدید و سعی کردید جـواب ایـشـون رو بدید یا به بنده انگیزه بدید ؛ یکی دو تا نکته در این مـورد عـرض کـنـم ؛ اول ممنون و متشکرم از لطف همه شما بزرگواران ، محبت کردید ؛ دوم اینکه این عزیز ما هم اومدن نظرشون رو گفتن ؛ مـن همیشه از نـظـرات مـخـالـف استقبال می‌کنم و خوشحال میشم و شاهد بودید که روی اونها فکر می‌کنم ؛ در بیشتر مواقع همین نظرات مخالف آدم رو آدم می‌کنه حرف درست پیدا میشه . . . سوم اینکه من کاملاً نظرات و نکات ایشون برام منطقی بود و درک‌شون می‌کنم ؛ کسی که من رو نمی‌شناسه حق داره چنین فکری بکنه و شاید واقعاً از دور اینطور به نظر بیاد . . . و اینکه ذوق و سلیقه‌ها و روحیات متفاوته و به نظرم باید تفاوت آدم‌ها رو با هم درک کنیم . دعامون کنید همیشه دل‌سوز همه باشیم و درک‌شون کنیم . + ایـن رو هـم بـدونـیـد مـن بـا ایـن چـیـزا نـاامـیـد نمیشم و با تمام قدرت ادامه میدم ان‌شاءالله؛ بـعـضـیـا شـاهـد بــودن و تـجـربـه کـردن بــا تـمـام این که دوست دارم نقد بشم و نظرات مخـالـف رو بـشـنـوم ، امـا اگـر بــه ایـن نـتـیـجـه نـرسـم کـه کـار درسـت چـیـز دیـگـه‌ایـه یــا تـــو مـسـائـل دلی به دلم نشینه ، انجامش نمیدم . . . و ایـنـکـه مـن بـرای دل خـودم مـی‌نـویـسـم و ایــنــکـه ازتـون مـی‌خـوام بـاهـام حـرف بـزنـیـد واسه اینه که بدونم حرف دلم چطور منتقل شده . . .
_ تـو بـه مـن مشتاق تری ، تـا مـن بـه تـو . . . •••
شمایے کـــه از آبــروی خـودت بـرای بـخــشــشِ من مایه می‌ذاری و به جای من توبه می‌کنی؛ شمایے کـه حـواسـت بــه تـک‌تـک ثـانــیــه‌هــای زندیگم هسـت و من رو بـرای خـودم می‌خوای نــــه بــرای خودت ؛ شمایے کـه برای کسے دعـا می‌کـنـی کـه مـدام اشکت رو درآورده و آبروت رو برده . . . و منے کــه . . . بـگـذریـم ؛ بـگـذار از خـودم نگویم ، خـودت بـهـتـر از خـودم می‌دانے . . . مـن یـقـیـن دارم « تـو بـه مـن مشتاق تری ، تـا مـن بـه تـو . . . »
ای بـابـا ریـا شد کـه ؛ امشب اخـبـار شـبـکـه ۳ داشت از پـروژه حـوزه مـا می‌گفت . . :)
_ یـک روز ، دور دنـیـا حـلـقـه خـواهـم کـرد دسـتـم را . . . •••
اگـر پـایـمـان را هـرجـایے بگذاریم ، پـایـمان را هرجـایے نمی‌گذارند ؛ گـاهـے نرفتن‌ها ، بـال رفتن می‌دهد . . . و بـعـضے نبودن‌ها ، لیاقتِ بودن . . . اگـر پایمان را بـه روی دل نگذاریم ، نمی‌رسیم ؛ راه رسیدن بـه او ، از دل می‌گذرد . . . « حـال ایـن روزهای مـن . . . »
در ایـن مـهـجـوری و تنهایے من ، تـنـها تویی کــه صدای دلـم را می‌شنوی ؛ نواے ایـن روزهای مـن ، باعث خجالت است ؛ امّـا چـه کنم ؟! امیدوارم مـابـیـن فـریـادهای دل ، صداے چـکـاچـک شمشیرها نیز ، برسد . . . نبردی است نـابرابـــر ؛ طـرفے دل ، بـه فرماندهی او ، و سـمتے هم عقل ، گوش بــه فرمان مـن ! آتـش ایـن جـنـگ را خـودم افروخته‌ام امّـا ، حـالـا با زانوانے زمـیـن خورده ، آرام آرام سـر بـالـا می‌آورم ، بـا چشمانے کــه می‌لرزد بــه ریسمانِ چشمانت چـنـگ می‌زنم ، بُـغـضی در گلویم حبس شده ، لـب نمی‌گشایم ، و بـا چشمانم التماس می‌کنم: « یـا دلـم را مغلوب کن ، و یـا عقل را یـه یاری دل برسان ! » « چَکاچک » چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲
دیـدن عکس‌شون کنار هم ، خیلی دل‌چسب بود . . .
و چـه خوب بود که بینشون خالے بود ؛
کـنارشون نشستن حس خوبی داشت ، امّـا بـا اوضاع مـن ، خجالت‌آور بود . . .