بدان كه در اين روز(اول #ذی_الحجه) :
۱ تولد حضرت ابراهيم خليل عليه السلام واقع شد
۲ و هم در اين روز به روايت شيخين تزويج شد #فاطمه با #امير_المؤمنين عليهما السلام.
۳در اين روز، سنۀ ٩، رسول خدا صلى الله عليه و آله ابوبكر را فرستاد به سمت مكه كه آيات اوايل سورۀ برائت را بر كفار مكه بخواند. پس از رفتن او، جبرئيل نازل شد كه اداء اين امر بايد به دست تو يا به دست مردى كه از تو باشد، بشود.
و به روايت ديگر بايد على عليه السلام، تبليغ كند از جانبِ تو. پس رسول خدا صلى الله عليه و آله، امير المؤمنين عليه السلام را كه به منزلۀ جانش بود از براى اين امر اختيار كرد و با وى فرمود كه شتاب فرماى و آيات برائت را از ابوبكر بگير و خود در موسم حج بر مردمان قرائت كن و هم ايشان را ابلاغ كن كه هيچ كس به خانۀ خدا در نيايد الّا آنكه مؤمن باشد. ...
پس ناقۀ غضبا را به امير المؤمنين عليه السلام داد تا برنشست و با جابربن عبدالله حركت فرمود.
روز دوم به ابى بكر رسيد و آيات برائت را از وى بگرفت و او را در آمدن و برگشتن مختار كرد....
قمی فیض العلام صص ۱۷۳ و ۱۷۴
https://eitaa.com/MohammadGelayeri
آداب روز #عید_غدیر
محدث قمی بعد از ذکر روزه ، دعا ، زیارت و نمازهای در اين روز می نویسد :
چون مؤمنى را ملاقات كند اين تهنيت را بگويد: «الحَمدُ لِلّه الذي جَعَلَنا مِن المُتَمَسّكينَ بِوِلايةِ #أمير_المؤمنين وَالأئِمّة عليهم السلام».
و نيز بخواند:
الحَمْدُ لِلّهِ الذي أكرَمَنا بِهذا اليَوْم، وَجَعَلنا مِنَ المُوفينَ بِعَهْدِهِ الذي عَهِدَهُ إلَينا وَميثاقِهِ الذي واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلايَةِ وُلاةِ أمرِه، وَالقُوّامِ بِقِسطِه، وَلم يَجْعَلْنا مِن الجاحِدينَ وَالمُكذِّبينَ بِيَوْمِ الدينِ
بدان كه در اين روز شريف از براى پوشيدن جامههاى نيكو و زينت كردن و شادى كردن و شاد نمودن شيعيان #امير_المؤمنين عليه السلام و عفو از تقصيرات ايشان و توسعه بر عيال و اطعام مؤمنان و افطار دادن روزه داران و مصافحه با مؤمنين و رفتن به زيارت ايشان و تبسّم كردن بر رويشان و شكر الهى به جاى آوردن به جهت نعمت بزرگ #ولايت و بسيار فرستادن صلوات و اكثار در عبادات و طاعات از براى هر يك فضيلتى عظيم است. و يك درهم كه در اين روز، كسى به برادر مؤمن خود بدهد، برابر است با هزار درهم در غيرِ اين روز و طعام دادن به مؤمنى در اين روز مثل طعام دادن به جميع پيغمبران و صدّيقان است. و اين روز، روزِ قبولىِ اعمال شيعيان و روز برطرف شدن غمهاى ايشان است.
قمی ، فيض العلام ص ۱۹۹ و ۲۰۰
https://eitaa.com/MohammadGelayeri
امام حسن به جای پدر نماز خواند سلام سر امام را بستند امام حسن سر او را به زانو گذاشت خودناز زخم بیرون می زد روی او از سفیدی به زردی مبدل شد ، لبانش به تسبیح و تقدیس مشغول بود ، امام بیهوش شد، در این اثناء قاتل را آوردند امام حسن فرمود امیر المومنین را کشتی در حالی که به تو پناه داد و بخششهای زیادی کرد، آیا بد امامی بود؟ آیا جزای خوبی های او این بود؟
امام لختی چشم باز کرد و فرمود :« ار فقوا یا ملائکه ربی بی» امام حسن فر مود : این ابن ملجم است ، امام نگاهی به اوکرد و با صدای ضعیفی فرمود آیا بد امامی بودم ؟ آیا مرحمت نکردم ؟ آیا احسان نکردم؟ عطای تو را افزون نکردم ؟ با آن که می دانستم مرا می کشی.
ابن ملجم با گریه گفت :« افانت تنتقد من في النار؟ » امام سفارشش را به امام حسن علیه السلام کرد .( منتهی الآمال/1/229 و 230)
نامه 47 نهج البلاغه وصیت امام علیه السلام را ذکر کرد، که خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرمود: «او صیكما بتقوى الله » و بعد سفارش به نماز ، قرآن ، ایتام و جهاد کرد ، بعد فرمود : « نباید به این بهانه که امیر المومنین کشته شد خون مسلمین را بریزید ، اگر من مردم یک ضربه او را بزنید در مقابل یک ضربه و او را مثله نکنید زیرا پیامبر از مثله کردن بر حذر داشت.(نهج البلاغه ابن میثم ، نامه 47)
#رمضان
#امیر_المؤمنین
@MohammadGelayeri
درد دل با چاه
محدث قمی به واسطه شهید اول از شهید میثم نقل می کند:
شبی مولی مرا به صحرا برد ، از کوفه خارج شدیم در مسجد جعفی چهار رکعت نماز خواند و مناجات کرد ، سر بر سجده و چهره بر خاک گذاشت و صد مرتبه « العفو» گفت ، برخاست من هم بر خاستم به صحرا رفتیم ، یک خطی کشید فرمود: از این خط بیرون نیا و رفت ، شبی تاریک بود ، به خود گفتم مولی را در این شب با دشمنانی که دارد رها کنم جواب خدا و پیامبر را چه بدهم ؟
به دنبالش رفتم دیدم سر تا نصف بدن در درون چاه و با چاه صحبت می کند و چون حضور مرا حس کرد فرمود چرا مخالفت دستور کردی و از خط بیرون آمدی؟ گفتم از دشمنان بر تو ترسیدم دلم تاب نیاورد، فرمود: شنیدی چه می گفتم؟ عرض کردم نه.
فرمود میثم! :«وفى الصدر لباتات اذا ضاق لها صدري * نکت الارض بالكف وابديت لهاسرى * فمهما تنبت الارض فهذا النبت من بذري»
(قمی ، نفس المهموم ،تحقیق استادی ، بصیرتی ، قم ، 1405 ق ، ص 130 ، زندگی میثم»
#رمضان
#امیر_المؤمنین
@MohammadGelayeri
روضه خوانی صعصه:
سه برادرند که از یاران حضرت امیر و از خطبا و سخن ورامشهور هستند که در جنگ جمل پرچمدار بودند اول پرچم به دست سبحان بن صعصعه و بعد از شهادت او به دست زید و بعد از او به دست صعصعه افتاده است.
از حضرت امیر علیه السلام نقل است که صعصعه را به خطیب شجاع و غیور مخاطب قرار داد. (تعلیقه - الغارات )
زید در روز جمل مجروح شد و هنوز رمق داشت که علی علیه السلام بالا سرش آمد و او را با آن حال دید فرمود: «رحمك الله یا زید فوالله ما عرفتك الاخفيف المئونة كثير المعونة » زيد سرش به طرف امام بلند کرد و گفت:، «وانت فرحمك الله ما عرفتك الا بالله عالما ، بآياته عارفا ، والله ما قاتلت معك من جهل و لكن سمعت حذيفة بن يامن يقول : سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يقول :
«على امير البررة وقاتل الفجرة منصور من نصره مخذول من خذله، الا و ان الحق معه یتبعه الا فميلوا معه ( بحار /38/36)
اصبح بن نباته می گوید یا علی علیه السلام به خانه صعصعه رفتیم او بر بستر (بیماری) بود ، آقا را که دید نیم خیز شد (فخف له ) آقا فرمود:« این دیدار مارا فخر قوم خود قرارنده » ، عرض کرد نه یا امیر المؤمنین، ولی ذخیره و اجر خود می دانم، سپس آقا فرمود: «والله ما كنت الاخفيف المئونة كثير المعونة » ، صعصعه گفت وانت والله يا امير المؤمنين ما علمتك الا انك بالله لعليم ، وان الله في عينك لعظيم ، وانك فى كتاب الله لعلی حكیم وانك بالمؤمنین رؤف رحیم (بحار الانوار/23/211 و 34/322
وقتی که آقا مجروح شد و بر بستر بیماری بود صعصعه اجازه گرفت برای عیادت آقا ، به او اجازه داده نشد، صعصعه به آن شخص گفت این پیام را برسان : يرحمك الله يا امير المؤمنين حيا ومیتا ولقد كان الله في صدرك عظیما ولقد كنت بذات الله علیما ، امام نیز پیام داد : «وانت يرحمك الله فلقد كنت خفیف المئونة كثير المعونة ( بحار / 42/ 234 )
جنازه امام را شبانه برداشتند (مانند همسرش ) و امام حسین آب می ریخت و امام حسن غسلش می داد (بحار/ 42/294) جنازه به جانب نجف برده شد امام حسن سفارش کرد زنها گریه نکنند و آنها را برگردانند (ص 295) .
یکی از معدود حضار در تشییع جنازه صعصعه بن صوحان عبدی است ، در حالی دستی را بر سینه خود گذاشت با دست دیگر مشتی خاک گرفت و بر سرش ریخت و گفت : بابی انت و امی یا امیرالمومنین ، گوارا باد ترا یا ابالحسن ، طاب مولدك وقوى صبرك و عظم جهادك و ظفرت برأيك و ربحت تجارتك و قدمت على خالقک فتلقاک ببشارته ، بعد عرض کرد از خدا بخواه که پیرو تو باشیم ، گریه شدیدی کرد و دیگران با او گریستند ، ( بحار/42/296)
#رمضان
#امیر_المؤمنین
@MohammadGelayeri
بسم الله الرحمن الرحیم
علی علیه السلام از زبان یاران
یکی از یاران حضرت به نام ضرار بن حمزه ضبائی بعد از شهادت او بر معاویه وارد شد ، معاویه از او خواست که «صف لی علیا» علی را برای من توصیف کن ، او گفت مرا معاف کن ، معاویه گفت باید برایم توصیف کنی و او که خود را نا چار دید شروع به توصیف امام کرد:
یک شبی او را دیدم که در محرابش ایستاده بود و محاسن خود را گرفته بود و چون مارگزیده به خود می پیچید و چون غمزده ها می گریست و خطاب به دنیا می گفت:
ای دنیا ، ای دنیا از من دور شو ، ایا متعرض من شدی تا مرا گول بزنی ؟ به من شوق پیدا کردی ؟ وقت موفقیت تونیست ، (اینجا به نتیجه نمی رسی) برو دیگری را گول بزن ، من نیازی به تو ندارم ، (چنان از تو نفرت دارم که ) تو را سه طلاقه کردم که امکان رجوع وجود ندارد ، چون که : زندگی تو کوتاه ( و گذرا ) است ، ارزش تو کم است و آرزو در تو حقیر است ، ( دغدغه من تو نیستی ، بلکه سفر آخرت است که در پیش است ) ، آه از اندک بودن توشه ، و درازی راه و بعد مقصد و بزرگی مورد منزل .
معاویة طوری به گریه افتاد که ریش او از اشکش خیس شد.
لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اَللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِي مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ اَلْحَزِينِ وَ يَقُولُ يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لاَ حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لاَ حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاَثاً لاَ رَجْعَةَ فِيهَا فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ اَلزَّادِ وَ طُولِ اَلطَّرِيقِ وَ بُعْدِ اَلسَّفَرِ وَ عَظِيمِ اَلْمَوْرِدِ ( نهج البلاغة ابن میثم حکمت 69 و صبحی صالح 77)
#رمضان
#امیر_المؤمنین علیه السلام
@MohammadGelayeri
طبیب برای معاینه زخم سر علی علیه السلام
ابو الفرج نقل كرده كه به جهت معالجه زخم امير المؤمنين عليه السّلام، اطبّاء كوفه را جمع كردند، و عالمتر آنان در عمل جرّاحى شخصى بود كه او را اثير بن عمرو مىگفتند، چون در جراحت امير المؤمنين عليه السّلام نگريست شش گوسفندى طلبيد كه تازه و گرم باشد، چون آن شش را حاضر كردند. رگى از آن بيرون كشيد آنگاه او را در شكاف زخم كرد در آن دميد تا اطرافش به اقصاى جراحت رسيد و لختى بگذاشت، پس برداشت و در آن نظر كرد، بعضى از سفيدى مغز سر آن حضرت را در آن ديد آن وقت به امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد كه وصيّت خود را بكن كه ضربت اين دشمن خدا كار خود را كرده و به مغز سر رسيده و ديگر كار از تدبير بيرون شده
منتهی الآمال( نشر دلیل) /1/432
#رمضان
#امیر_المؤمنین علیه السلام
@MohammadGelayeri