#معاد 4
امور فطری در همه افراد نوع ولو با شدت و ضعف وجود دارد و از آن جهت که فطری است نیاز به آموزش ندارد اگر چه می شود با آموزش تقویتش کرد و در طول تاریخ ثابت است.شهید #مطهری می فرماید: وجود تمایل به چیزی دلیل بر وجود آن در خارج است، تشنگی دال وجود بر آب است. وقتی ما میل به بقاء داریم پس جاودانگی باید در عالم خارج باشد والا این میل لغو و غیر حکیمانه خواهد بود و چون این جاودانگی در این عالم که عالم حرکت است وجود ندارد پس در عالم دیگری هست، نظیر دستگاه هاضمه و تنفس برای کودک در رحم مادر که اگر تولدی نبود لغو و بی فایده بود، پس جاودانگی فطری است و لازمه ی آن وجود معاد است.عدل الهی / 185و 186 با تلخیص
https://eitaa.com/MohammadGelayeri
نقش اصول فلسفه و روش رئالیسم
در سال 29 در محضر درس حضرت استاد، علّامه كبير آقاى #طباطبايى روحى فداه كه چند سالى بود به قم آمده بودند و چندان شناخته نبودند، شركت كردم و فلسفه بوعلى را از معظّم له آموختم و در يك حوزه درس خصوصى كه ايشان براى بررسى فلسفه مادّى تشكيل داده بودند نيز حضور يافتم. كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم- كه در بيست ساله اخير نقش تعيين كنندهاى در ارائه بىپايگى فلسفه مادّى براى ايرانيان داشته است- در آن مجمع پربركت پايه گذارى شد. مجموع هآثاراستاد #شهيد #مطهرى ج1 442
@MohammadGelayeri
پنجره🇮🇷
یادمان #علامه قرآنی ، سید محمد حسین #طباطبائی حضرت استاد قدس سره در تفسیر آیه ی « وَ إِذِ ٱبۡتَلَیٰ
#علامه #طباطبايى از يكى از اساتيدشان نقل مىكنند كه در ارتباط با سؤالى كه ابراهيم عليه السلام درباره فرزندانش كرد، نسل ابراهيم، ذرّيه ابراهيم از نظر بد بودن و خوب بودن اين طور تفسير مىشود: يكى اينكه فرض كنيم كه افرادى بودند كه از اول تا آخر عمر هميشه ظالم بودند. ديگر اينكه فرض كنيم كه در اول عمر ظالم بودند، در آخر عمر خوب شدند. سوم آنكه در اول عمر خوب بودند، بعدها ظالم شدند؛ و چهارم اينكه هيچ وقت ظالم نبودند. مىگويند محال است كه ابراهيم عليه السلام امامت را با اين شأن بزرگى كه خود او مىدانست قضيه از چه قرار است كه بعد از دوران نبوت و رسالت به او مىگويند چنين منصبى را به تو مىدهيم، براى آن بچههايى خواسته باشد كه از اول تا آخر عمرشان ظالم و بدكار بودند. همچنين محال است كه تقاضاى ابراهيم براى آن فرزندانش باشد كه اوايل عمرشان خوب بودند اما اكنون كه مىخواهند اين منصب را به آنها بدهند، بدند. ابراهيم عليه السلام اگر تقاضا كرده باشد، براى فرزندان خوبش تقاضا كرده است. خوبها دو قسمند: خوبهايى كه از اول تا آخر عمر هميشه خوب بودهاند، و خوبهايى كه اول بد بودهاند و حالا خوب شدهاند. وقتى كه مورد تقاضاى ابراهيم مشخص شد كه از ايندو تجاوز نمىكند، پس شامل كسانى مىشود كه اگرچه اكنون ظالم و ستمگر نيستند ولى در گذشته آلودگى داشتهاند و سابقهشان خوب نيست. [ولى مىبينيم] قرآن مىگويد: لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ آنها كه سابقه ظلم دارند، نه؛ عهد من به ستمكاران نمىرسد. مسلماً آن كه بالفعل ظالم است كه يا هميشه ظالم بوده و يا قبلًا نبوده و بالفعل ظالم است، مورد تقاضا نيست. بنابراين قرآن نفى مىكند كه امامت به كسى برسد كه سابقهاش بد است.
مجموعهآثاراستاد #شهيد #مطهرى ج4 ص 784
@MohammadGelayeri
درمان و آموزش اجباری منافی آزادی نیست اما ...
#شهید #مطهری :آيا شما در مسئله بهداشت و يا در مسئله فرهنگ هرگز مىگوييد كه عقيده آزاد است؟ آيا شما هرگز اين حرف را مىزنيد كه اعتقاد هر مردمى راجع به بهداشت آزاد است... .
اعلاميه جهانى #حقوق #بشر چرا ضد تعليمات اجبارى قيام نمىكند؟ چرا نمىگويد بشر #آزاد است و به همين جهت كسى حق ندارد تعليمات را اجبارى كند چون تعليمات اجبارى ضد آزادى بشر است؟ بر عكس، همين اعلاميه جهانى حقوق بشر در ماده 26، تعليمات در حدود ابتدايى را اجبارى مىداند يعنى حق آزادى را از بشر در اين قضيه سلب مىكند، چرا؟ مىگويد براى اين كه راه سعادت بشر است؛ غلط كرده آن كه مىگويد من مىخواهم جهالت را انتخاب كنم، من نمىخواهم باسواد شوم، او نمىفهمد، به زور بايد باسوادش كرد، به زور بايد به او خدمت كرد.
اما در باب دين و مذهب اين حرف را نمىزنند، براى اين كه چنين فرض كردهاند كه بهداشت يا فرهنگ يك واقعيتى است و سعادت بشر در اين واقعيت است اما دين يك سليقه فردى و شخصى است، يك احتياج درونى است، مثل يك عطشى است كه انسان پيدا مىكند كه بايد به وسيلهاى تسكين پيدا كند. به قول آنها انسان نياز به پرستش پيدا مىكند، يك وقت در خودش احساس مىكند كه بايد پرستش كند. اين نياز خودش را با يك پرستشى بايد رفع كند، هرچه را پرستش كند فرق نمىكند، يك تقديس و پرستشى بايد بكند، هرچه شد. اينجاست كه مىگويند عقيده محترم است و فرقى ميان عقيده و تفكر نمىگذارند.
بنابراين در اينجا دو ايراد وارد است: يكى اين كه دين را نبايد به عنوان يك مسئله سليقهاى وجدانى شخصى از قبيل انتخاب رنگ لباس در نظر گرفت. ثانيا انتخاب دين با انتخاب رنگ لباس فرق مىكند؛ اگر بشر يك عقيده ضد عقل انتخاب كند، آن عقيده ديگر به عقل و فكرش مجال فعاليت و پيشرفت نمىدهد.(مجموعه آثار ج21 صص 380 و 381)
https://eitaa.com/MohammadGelayeri