eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
★∞غزاݪ اݦاݥ ڔضا∞★: اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ محمدخانی 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_Mohammadkhani
❤️ 🌼 چه خوشبختم که صبحم با سلام بر شما آغاز می شود و ابتدا عطر یاد شما در قلبم می پیچد ...🍃 🌼چه روز دل انگیزی است روزی که نام شما بر سردرش باشد و شمیم شما در هوایش .‌‌..🍃 🌼 من در پناه شما آرامم ، دلخوشم ، زنده ام ... شکر خدا که شما را دارم ...🥰 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🤲 ‌‌ 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
🌱 ...🌿🌸... •||شهادت براے همہ بہ یک معنے نیسٺ :) •||میشہ یہ آدم هر صبح و شب میون مردم •||زندگے کنه و روزے هزاران بار شهید بشہ شو محمدخانی 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه دکتر بود🍀 نه مهندس...🍀 کلا هم توی عمرش دو تا پست بیشتر نداشت🌿 یعنی توی رزومه‌ی مسئولیتی‌اش هم عناوین متعدد نبود فقط 🌻 یک چیز داشت: اخلاص! 🍁 و با همون اخلاص قلب میلیون‌ها نفر رو تسخیر کرد دلمون برات تنگه شهید سردار دلها🌷 شو سلیمانی محمد خانی 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
📗📗یک ساعت تا بارگزاری رمان📗📗
به وقت رمان😊
وقتی با کت و شلوار دیدمش، پقی زدم زیر خنده .هیچ‌کس باور نمی‌کرد این آدم تن به کت و شلوار بدهد .از بس ذوق مرگ بود خنده‌ام گرفت. به شوخی بهش گفتم شما کت و شلوار پوشیدی یا کد و شلوار شما رو پوشیده. در همه عمرش فقط دو بار با کت و شلوار دیدمش. یک بار برای مراسم عقد یک بار هم برای عروسی. درو همسایه و دوست و آشنا با تعجب می پرسیدند :«حالا چرا امامزاده داشت.»نداشتیم بین فک و فامیل کسی اینقدر ساده دخترش را بفرستد خانه بخت .سفره عقد ساده انداختیم وسایل صبحانه را با کمی نان و پنیر و سبزی و گردو و شیرینی یزدی گذاشتیم داخل سفره. خیلی خوشحال بودم که قسمت شد قرآن و جا نماز هدیه حضرت آقا را بگذارم داخل سفره عقد .سال ۱۳۸۶ که حضرت آقا آمده بودند یزد، متنی بدون اسم برای ایشان نوشته بودم .چند وقت بعد از طرف دفتر ایشان زنگ زدن منزلمان که نویسنده این متن زن یا مرد ؟مادرم گفت:« دخترم نوشته» یکی دو هفته ای گذشت که دیدم پستچی بسته آورده است. آقای آیت‌اللهی خطبه مفصلی خواندند با تمام آداب و جزئیاتش .فامیل می‌گفتند ما تا حالا اینطور خطبه‌ای ندیده بودیم .حالا در این هیر و ویر پیله کرده بود که برای شهادتش دعا کنم. می‌گفت اینجا جای که دعا مستجاب میشه.» ادامه دارد...
هرچه می خواستم بهش بفهمانم که ول کن اینقدر روی این مطلب پا فشاری نکن راه نمی‌داد. هی میگفت :«تو سبب شهادت منی من این روبا ارباب عهد بستم و مطمئنم که شهید میشم.» فامیل که در ابتدای امر کلاً گیج شده بودند. آن از ریخت و قیافه داماد این هم از مکان عقد. آنها آدمی با این همه ریش را جز در لباس روحانیت ندیده بودند. بعضی ها که فکر می‌کردند طلبه است .با توجه به اوضاع مالی پدرم خواستگارهای پولداری داشتم که همه را دست به سر کرده بودم. حالا برای همه سوال شده بود« مرجان چیز این آدم دل خوش کرده که بله گفته است .»عده ای هم با مکان ازدواجم کنار می‌آمدند ولی می‌گفتند :«مهریه‌اش رو کجای دلمون بزاریم ۱۴ تا سکه هم شد مهریه .»همیشه در فضای مراسم عقد کف زدن و کل کشیدن دیده بودم ولی رفقای محمدحسین زیارت عاشوراخواند. مراسم وصل به هیئت و روضه شد. البته خدا در و تخته را جور می کند آنها هم بعد از روضه مسخره بازی شان سرجایش بود. شروع کردن به خواندن شعر رفتند یاران چابک سواران. چشمش برق میزد. گفت:«تو همونی که دلم میخواست کاش منم همونی بشم که تو دلت میخواد.» مدام زیر لب می گفت شکر که جور شد.شکر اونی که میخواستم شد .شکر که همه چیز طبق میلم جلو میره .شکر .موقع امضای سند ازدواج دستام میلرزید .مگر تمامی داشت. شنیده بودم باید خیلی امضا بزنیم ولی باورم نمی شد تا این حد. مثل هم در نمی‌آمدند. زیرزیرکی میخندید :«چرا دستت میلرزه نگاه کن همه امضاها کج و کوله شده .»بعد از مراسم عقد رفتم آرایشگاه .قرار شد خودش بیاید دنبالم. دهان خانواده‌اش باز مانده بود که چطور زیر بار رفته بیاید آتلیه .اصلا خوشش نمی آمد. وقتی دید من دوست دارم کوتاه آمد. وقتی آمد آنجا قصه عوض شد. چهار ساعت بیشتر نبود که با هم محرم شده بودیم .یخم باز نشده بو.د راحت نبودم .عکاس برایش جالب بود که یک آدم مذهبی اینقدر مسخره بازی در می‌آورد که در عکس ها بخندم. ادامه دارد...
همان شب رفتیم زیارت شهدای گمنام دانشگاه آزاد .پشت فرمان بلند بلند می خواند «دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده است »کنار قبور شهدا شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل. یاد روزهایی افتادم که با بچه ها می آمدیم اینجا همیشه خدا اینجا پلاس بودنش بساط شوخی را فراهم می‌کرد که« این باز اومده سراغ ارث پدرش» سفره خاطراتش را باز کرد که به این شهدا متوسل شده یکی را پیدا کنند که پایه کارش باشد .حتی آمده و از آنها خواسته بتواند راضیم کند به ازدواج .می گفت:« قبل از اینکه قضیه ازدواجمان مطرح شود خیلی از دوستانش می آمدند و در مرحله من از به مشورت می خواستند به گفته بودند که برای ایشان از من خواستگاری کند می خندید که اگه نمیگفتم دختر مناسبی نیستی بعداً به خودم می گفتم پس چرا خودت گرفتی اگه هم میگفتن برای خودم می خوام که معلوم نبود تو بله بگی.» حتی گفت که «اگر اسلام دست و پام رو نبسته بود دلم می خواست شما را کتک مفصل بزنم .»آن کل کل های قبل از ازدواج تبدیل شدن به شوخی و بذله گویی. آن شب هرچه شهید گمنام در شهر بود زیارت کردیم .فردای روز عقد رفتیم خانه خاله مادرش .جا هم یک سر ماجرا وصل می‌شد به شهادت. همسر شهید بود .شهید موحدین. روز بعد از عقد نرفتم امتحان بدهم .محمدحسین هم ظهرش امتحان داشت با اعتماد به نفس، درس نخوانده رفت سر جلسه. قبل از امتحان نشسته بود با یکی از رفقایش که کل درس را در ده دقیقه بگوید. جالب اینکه آن درس را پاس کرد. قبل از امتحان زنگ زد که... ادامه دارد... @MohammadHossein_MohammadKhani
⚠️ تو‌ ‌نکن‌ ببین‌خدا‌‌چجوری‌ حالتو‌جا‌میاره...✨🌱 زندگیت‌رو‌پر‌از‌وجود‌خودش‌میکنه...🔆 عصبی شدی؟ نفس بکش‌بگو‌: بیخیال،چیزی‌بگم، اما‌م‌زمان‌‌ناراحت‌میشه..😕☝🏻 دلخورت‌کردن؟ بگو‌:خدا‌میبخشه‌منم‌میبخشم‌پس‌ولش‌کن...🤗😌 تهمت‌زدن؟ آروم‌باش‌و‌‌توضیح‌بده〰️ بگو‌: به ائمه‌هم‌خیلی‌تهمتا زدن...❗️🚫 کلیپ‌و‌عکس‌نامربوط‌خواستی‌ببینی؟ بزن‌بیرون‌از‌صفحه‌بگو:مولا‌مهم‌تره...🙃💕 نامحرم‌نزدیکت‌بود؟ بگو‌‌:مهدی‌زهرا(عج)‌خیلی‌خوشکلتره✨ بیخیال‌بقیه😇♥️ و... 🌹یازهرا🌹 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @MohammadHossein_MohammadKhani ═══✼🍃🌹🍃✼══
❤️ حال ما دنیا نشینان بی تو اصلاً خوب نیست بی تو در دنیای ما جز فتنه و آشوب نیست باغ های این حوالی را همه سرما زده💔 دور از خورشید هرگز حاصلی مرغوب نیست بی تو آداب مسلمانی دگرگون گشته است شیعه ی این روزها چندان به تو منسوب نیست 💔 . ؏َـجِّلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْفَرَج 🌹یــا زهـرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani ═══°✦ ❃ ✦°═══
🌹یا زهرا🌹باولایت تا شهادت: ...👇🏻 چند بار دِلـ❤️ همسر شهید...؛ دختر شهید...؛ مادر شهید...؛ رو شکستیم...💔! کسی که جگر گوششو واسه‌ امنیت الان ما‌ فرستاد‌‌🚶🏻‍♂ تا امنیت الان منُ تو رو تأ‌مین‌ کنه...! ...💁🏻‍♂ ما سه تا شهید دادیم...⚡️ تا جنازه برهنه دخترمون تو تیر‌رس قرار نگیره...😲 ...! ‌‌میخواستن غیرت💪🏻مردان‌ ما رو‌...؛🧔🏻 به سخره بگیرن..🙄 الان‌کو‌...؟🤔 اون‌غیرت‌...؟🙎🏻‍♂ کار به جایـے کشیده کِ...؛ الان آقا پسرا‌ی خودمون‌...🧑🏻 دارن‌‌ به ناموس خودشون دست درازی میکنند..!😯😠 ...؟؟😐 مُرد‌..!😑 مُرد اون غیرت ها‌...!🚶🏻‍♂ ..!😐 ما شهیده کم نداشتیماااا...☝️🏻🙄 🧕🏻🧕🏻 ...!🧕🏻 میدونے زینب چند سالش بود..!🧐 همش‌۱۷"۱۸سال داشت... که شهیده شد...⚡️ توسط منافقین...🙎🏻‍♂ با چادر خودش کشتنش...😳 ‌سه روز مفقود بود...😓 الان دخترا ی ‌۱۷"۱۸ساله‌..!👱🏻‍♀ چجورین...؛🧐 هنوز‌‌فک‌میکنند‌بچه‌ان..!😐 تیپ زدناشون...👀😑 روسری هاشون روز به روز عقب‌تر..😑 مانتو‌ها روز به روز به بلوز تبدیل شد...😑👚 و‌آرایش کردن های بیرون...😑💄 روز به روز‌ غلیظ تر میشن...!✋🏻 اون حیا کجا رفته..؟؟! 👣 .. به خودت بیا رفیق...🧔🏻🧕🏻 تموم کن‌ اون کارا‌رو..؛☝️🏻 ...✌️🏻 مشتاق دیدار‌ حضرت باشے...🌸:)) تازه این موقع داری زندگی میکنے...! ...! ...! ...! ☝️🏻 🗣 [ 📿] ــــــــــــــــــــــــ✨🌷✨ــــــــــــــــــــــ 🌹اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
اگه تـو بخوای؛ آرومـم کنی، میتونی حسـین! یک شبی مهمــونم کنی، میتونی 😭...! 💔🍃 یازهرا🥀 ••✬🏴❃🏴✬🏴❃🏴✬•• @MohammadHossein_MohammadKhani ••✬🏴❃🏴✬🏴❃🏴✬••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبٺون‌مہدوے!!🌙☺️ عشقٺون‌حیدࢪے!!♥😌 آࢪزوٺون هم‌ حـࢪم اࢪباب‌ ان‌شاءاللہ🌸😍 صدقہ‌فراموش‌نشہ🤭🍃 نـمازشب ، وضو و نماز اول وقٺ یادٺون نࢪه😎✌️🏻 التماس‌دعاے‌فࢪج🌼💛 یاعلے🌿 محمد حسـین محمد خانے 🌹یا زهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
★∞غزاݪ اݦاݥ ڔضا∞★: اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ محمدخانی 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_Mohammadkhani
سلام_مولاجانـم ❤️ صبحت بخیر آقای من آبـ🌊ـها ، نام تورا زمزمه میكنند درخـ🌳ـتها ،به احترام توسبزمیشوند نــ🌬ــسیم ، دعاے عهد را درگـ👂ــوش سروهامیخواند دیدن گــ🌼ــل رویت بهترین هـ🎁ــدیه براے منتظران است 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🌤 🤲 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ گفتند شهید گمنامه پلاک و نشونه ای نداشت امیدوار بودم روی زیرپیراهنش اسمش رو نوشته باشه! نوشته بود اگر برای خداست بگذارگمنام بمانم سلام برآنهایی که رفتند تا جاودان بمانند شو🕊 محمدخانی 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
♥️ همیشه توی جیبش یه زیارت عاشورا داشت کار هر روزش بود، بعد هر نماز باید زیارت می خواند. حتی اگر خسته بود، حتی اگر حال نداشت و یا خوابش می آمد! شده بود تند می خواند، ولی می خواند همیشه بهش حسودیم میشد تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین"علیه السلام" چی بود.✨ 🕊 محمدخانی 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا