eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📲❣️ ⌈🖤☁️🕊":)⌋ اگر شما منتظر ‌و اهݪِ ‌شہآدت،باشید یقینا ‌هرکجا ‌کہ ‌باشید و موعدش ‌برسد شما را در آغوش ‌میگیرد (:" - پ.ن↯ چہ‌درجبهہ‌ ... چہ‌درسوریہ ... چہ‌درکوچہ‌پس‌کوچہ‌هاۍتہران💔 💟 🌷🍃 ✌️ 🌺 🌹یازهرا🌹 ╭─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╮ @MohammadHossein_MohammadKhani ╰─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╯
مرحوم دولابی ره: اگر چهار مرتبه بگویی... بیچاره‌ام و عادت کنی، اوضاع خیلی بی‌ریخت می‌شود؛ همیشه بگویید الحمدالله، ؛♥️ بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت هم ‌راه کنی. 🌹 یازهرا 🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
ذڪر روز جمعــه:‌ اللهمَ صَل عَلی مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد🌸 (١٠٠ مرتبه) 🌹 یازهرا 🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
💔🍃 بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا جانم فدایت ، تو دوری هستی که از ما دور نیست • + این ماییم ڪہ دوریم ازت ، تو هستی ڪنارمون ... ماییم ڪہ چشمامونو بستیم و نمیبینیم ... چقد از تہِ دلمون اومدنش رو خواستیم ؟! اومدن و دیدنِ خیلیا رو از خُدا خواستیم و بھش رسیدیم ... دعاڪنیم برای ظھورش با همہ وجودمون 💌 🌹 یازهرا 🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
کشاورزي يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد. پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد. روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش. در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد... وقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت! بهتر است ببخشيم و بگذريم... 🌹 یازهرا 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔️ @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ساعات مشخصی به من می‌گفتند بروم به بچه شیر بدهم.وقتی میرفتم ،قطره ای شیر نداشتم.تا کمی شیر می آمد می‌گفتم الان بیان شیر بدم،میگفاند نه اگه میخوای به بچه های دیگه شیر بده.محمد حسین اجازه نمی‌داد.خوشش نمی‌آمد از این کار. دو دفعه رفت آن دنیا و احیا شد،برگشت‌. مرخصش که کردند همه خوشحال شدیم که حالش رو به بهبودی هست.پدرم که تا اون روز راضی نشده بود بیاید دیدنش،در خانه تا نگاهش بهش افتاد ،یک دل نه صد دل عاشقش شد.مثل پروانه دورش می‌چرخید و قربان صدقه اش می‌رفت.اما این شادی و شعف چند ساعتی بیشتر دوام نیاورد.دیدم بچه نمی‌تواند نفس بکشد،هی سیاه میشد.حتی نمی‌توانست راحت گریه کند .تا شب صبر کردیم اما فایده ای نداشت.به دلهره افتادیم که نکند طوری بشود.پدرم با عصبانیت گفت:از عمد بچه رو مرخص کردند که تو خونه تموم کنه. سریع رساندیمش بیمارستان.بچه را بستری کردند و مارا فرستادن خانه.حال و روز همه بدتر شد.تا یاورده بودیمش خانه اینقدر بهم نریخته بودیم.پدرم دور خانه راه می‌رفت و گریه میکرد و می‌گفت این بچه یه شب اومد خونه همه رو وابسته و بیچاره خودش کرد و رفت. محمدحسین باید می‌رفت.اوایل ماه رمضان بود.گفتم تو برو اگه خبری شد زنگ می‌زنیم. سحر همان شب از بیمارستان مستقیم به گوشی خودم زنگ زدن وفتن بچه تمام کرده. ادامه دارد...
شب دیوانه کننده‌ای بود.بعد از پنجاه روز امیر محمد مرده بود و حالا شیر داشتم.دور خانه راه میرفتم و گریه میکردم و روضه حضرت رباب می‌خواندم. مادرم سیسمونی ها رو جمع کرد که حاوی چشمم نباشه.عکس ها سونوگرافی ها و هرچه از بچه داشتم گذاشت زیر تخت . با پدر مادرش برگشت.میخواست برایش مراسم ختم بگیرد: خاکسپاری،سوم،هفتم،چهلم.خانواده اش گفتند بچه کوچک این مراسمات رو نداره. حرف حرفه خودش بود.پدرش با حاج آقا مهدوی نژاد که روحانی سرشناس یزد بود حرف زد تا قانعش کند. محمد حسین روی حرفش حرف نمی‌زد. خیلی باهم رفیق بودن‌. از من پرسید راضی هستی این مراسم ها رو نگیریم. چون دیدم خیلی حالش بد هست رضایت دادم که بیخیال مراسم بشود.گفت پس کسی حق ندارد بیاد خلد برین (قبرستان یزد)برای خاکسپاری.خودم همه کارهاشو انجام میدم.در غسالخانه دیدمش.بچه را بایکی از رفقایش غسل داده بودند و کفن کرده بودند. حاج مهدوی نژاد و دوسه تا روحانی دیگر هم بودند. ادامه دارد... @MohammadHossein_MohammadKhani
🍂🍃 پاییز نبودنت طولانی شد و شاخه‌های روحم همه برهنه شدند! 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 🌺یازهرا🌺 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تَخیّل أنَّ لله بعظمته یُحبُّڪ...!♥️ تصور کن.. خــدا بااین همه عظمتش دوست داره... @MohammadHossein_MohammadKhani
آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند: ↓ اگہ کسے یڪبارشهـیدشده 🍃اماکسے اگہ باهواےِ نفـس خودش بجنگه . ♥️🌿 @MohammadHossein_MohammadKhani
. دیگہ‌گݪزارشہدارم‌بستَن(:💔 - این‌تقاصِ‌ڪدوم‌گنآهہ ... ؟! @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: بچه‌هـا‌بیـاید‌یه‌کاری‌کنیـدکه‌ امـام‌زمـان(عج)برنامه‌هاشو روی‌مـاپیـاده‌کنـه؛ ما اون مأموریت‌خاص‌آقا رو انجـام‌بدیـم! این‌یه‌رابطـه‌خصوصی‌با امام‌زمان‌میخـواد این‌یه‌نصفه‌شب گریه‌کردن‌های‌خاص‌میخـواد !❤ @MohammadHossein_MohammadKhani
• • - گاهی باید ایستاد و بھ نفۡس' ' گفت وَ از تامینِ خواسته‌هاۍ او سر باز زَد ، تا رشد و تربیت‌یافتگے‌ تحقق پیداڪند! |+خلاصه اینکہ نَفْس‌مون رو باس ادب کنیم :) | 🌹 🌺یازهرا🌺 @MohammadHossein_MohammadKhani
•﷽• دنبال رفیقی باشیم؛ که ما رو به خدا و شهدا نزدیکتر کنه...! 🌱 🌹یازهرا🌹 🌺🍃🌺🍃🌺 @MohammadHossein_MohammadKhani 🌺🍃🌺🍃🌺
💌°|راز شهـادٺ |میگفت: من یڪ¹ چیزے فهمید‌ه‌ام! خُـدا شہادت را🍃 همیشه به آدم‌هایـے داده ڪه در ڪار، سختڪوش بودهاند...🌱 محمود رضا بیضائی 🌷یازهرا🌷 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°^ ^° ← یـه‌ روایــت ‌شنیــدم‌‌ بــرق ‌از‌ ســرم ‌پـریـد ؛ 🔻میگفــت اون ‌دنــیا‌ کسانـے ‌کـه‌ مےتونستـے امـر‌ به ‌معروفـشون ‌بکنے ‌و‌ نکردے یقه تو میگـیرن....❗️❕ مـیگن تـو‌ اگه ‌منـو امر بـه معروف میکردے اون گناهـُ نمـیکردم.. •| •| ●○ ••• @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: به کم قانع شدن در خوبی ها آغاز است! آغاز خراب شدن انسان با محبت به دنیاست؛ دنیا بد نیست، کم است...! 🌹 یازهرا 🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
📚 کاروانی در نزدیک نیشابور در کاروان سرایی شبی را ساکن شدند.در آن کاروان جوانی به نام احمد بود که بسیار ساده و خوش قلب بود. که به خاطر سادگی اش به او احمد بیچاره می گفتند. شبی در کاروان جنجال شد و هر کس سویی دوید تا اموال خود در جایی پنهان کند که از دست راهزنانی که در حال حرکت به کاروان سرای نیشابور بودند، در امان باشند. احمد بیچاره، 40 سکه با ارزش طلای اشرفی در جیب شلوار خود داشت. دوستش به او گفت: احمد، برو و این طلاها را در بیرون کاروانسرا خاک کن . احمد گفت: اگر خدا بخواهد یقین کن کسی نمی تواند بدزدد و من در عمرم دروغ نگفته ام . راهزنان رسیدند و تاراج شروع شد. دوست احمد گفت: برو در گوشه ای در کاروان سرا نزد شتران بخواب. چون دارایی تو در جیب توست و اگر خواب باشی کسی بیدارت نمی کند . احمد گفت: من چنین نمی کنم. اهل کاروان چون طلاها را پنهان کرده بودند، راهزنان چیزی از طلا ها نیافتند . احمد ، نزد راهزنان رفته و گفت: 40 طلای اشرفی در جیب دارم بیایید و از من بگیرید... هر راهزنی که این جمله را می شنید بر این جمله می خندیدو می گفت دیوانه است و کسی سمت او نمی رفت ... راهزنان لباس های تمام اهل کاروان را گشتند و طلاهای شان را دزدیدند. به جز احمد بی چاره. 🌹 یازهرا 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔️ @MohammadHossein_MohammadKhani
📗 ✴داستانهای پیامبر اکرم (ص): جواب پیامبر به پیک مستمندان انس بن مالك گفت مستمندان مردى را به عنوان پيك خدمت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرستادند. وقتى كه شرفياب شد عرض كرد من از طرف بينوايان پيامى دارم . حضرت فرمود مرحبا به تو و دسته اى كه از طرف آنها نمايندگى دارى. ايشان طايفه اى هستند كه من آنها را دوست دارم. عرض كرد فقرا مى گويند يا رسول الله ثروتمندان تمام حسنات را برده اند به حج مى روند كه ما قادر نيستيم . اگر مريض ‍ شوند زيادى اموال خود را مى فرستند تا بر ايشان ذخيره باشد. فرمودند به بينوايان بگو هر فقيرى كه صابر و شكيبا باشد سه امتياز دارد كه ثروتمندان ندارند. 1. در بهشت غرفه هايى است كه بهشتيان چشم به آنها مى اندازند همانطورى كه مردم ستارگان را تماشا مى كنند وارد آن قصرها نمى شود مگر پيغمبر، مستمند يا شهيد بينوا و يا مومن فقير. 2. نصف روز قبل از اغنياء داخل بهشت مى شوند كه طول آن نصف پانصد سال است . 3. هرگاه ثروتمندى بگويدسبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و فقيرى هم همين ذكر را بگويد ثواب غنى معادل فقير نمى شود اگر چه ده هزار درهم هم انفاق كند. اين سبقت در ساير كارهاى نيك و عبادات محفوظ است . پيك بازگشته به آنها خبر داد همه گفتند به اين وضع راضى شديم . 📚1- انوار نعمانيه، ص 332 و اثنى عشريه . 📚آگاه شویم، حسن امیدوار، جلد هشتم. 🌹 یازهرا 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔️ @MohammadHossein_MohammadKhani