eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
شهید گمنام آورده بودند هیئت علمدار...خیلی عزاداری کردند. الحق شب خیلی قشنگی بود وکلی صفا کردیم. ممدحسین بعد ازهیئت باز هم گریه میکرد روضه می‌خواند و حرف می زد.همه رو ریخت بهم...هیئت تمام شده و بچه ها اکثراً رفته بودند ولی باز یک سری ول کن قصه نبودند.او آن موقعی که هیچ کس نمی‌دانست سوریه کجاست میرفت آنجا می جنگید تا شهید شود با این دیوانه بازی هایش, دم خوری با شهدا را به من سر مشق می‌داد ,کلی احترام به خانواده را یاد گرفتم در این مسیر...احترام به هیئت و کسانی که پا می گذارند به آن .سرت را بیندازی پایین کار خودت را انجام دهی, هیئت امام حسین علیه السلام باید بهترین غذا بهترین تزینات وخلاصه همه چیزش تک باشد. ناخواسته این ها را خط می گرفتم. 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
خیلے امام حسینے بود. توی هیـئت همہ کار مے کرد. فقط دستور نمے داد. وقتے مے آمد، هم به آشپز کمک مے کرد هم به آنکہ داشت بنر میزد. 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
ممدحسین و رفقایش آخر هیئت می‌ماندند و بابچه ها قاتی می‌شدند. می‌آمدند کفش هارو واکس می‌زندند. کار کوچکی بود، ولی به چشم من خیلی بزرگ می‌آمد. دغدغه داشتند ما با چه برمیگردیم.وسیله داریم یانه. اینکه کسی پیاده از هیئت برنگردد، برایشان مهم بود. 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
-وقتی هرسال، وسط روضه های ظهر عاشورا، توی خانه دانشجویی اش، خود را برای اربابش کبود می کرد... . راه افتادم بین آدمهای دوروبرش و پرسان۸ پرسان برگ برنده هایش را جمع کردم. دیدم حق داشت بتواند روزی برگ برنده هایش را رو کند. حق داشت به ازای همه آنها، از دستان اربابش، افتخار شهادت بگیرد. حق داشت، نوش جانش! 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
حقیقت را کتمان نمی‌کرد. حتی به آن هایی که قبول شان نداشت احترام می‌گذاشت، مخصوصا روحانیون و علما و به همان نسبت به منتسبان امام حسین (؏). یک بار بهش گفتم:《خسته نمیشی این قدر وقت می‌ذاری؟》.گفت:《کار با عشق خستگی نداره!》تا می‌توانست افراد را توی کار شریک می‌کرد. برای هر جلسه روضه، به همه زنگ می‌زد یک دفعه گفت:《امشب به صد نفر زنگ زدم ،پیامک که جای خود.》 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
بچہ ها را مے آورد در قالب هیئت . بہ روضه خانگے خیلے اعتقاد داشت. این که پولش را خرج کند در این اتفاق. شام و ناهار بدهد. 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
از بچگی علاقه خاصی به اهل بیت خصوصا امام حسین داشت . مرید امام حسین بود. به قول مادرش اصلا مدافع به دنیا آمده بود . هیئت علمدار یزد رو راه انداختی . مداحی هیئت معمولا با محمدحسین بود. 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
همیشه حرفش این بود واسه کی کار میکنی؟ می گفتم امام حسین (ع) می گفت پس حرف ها رو بیخیال... کار خودت را بکن جوابش با امام حسین(ع) 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
دیوانه میشدم وقتی میخواند.دل پاکی داشت و اشک روان.در روضه حرف های دلی میزد.قسمت هایی از مقتل را می خواند.یادم است سیاهپوشان بود؛یک روز قبل از محرم.آمد روضه بخواند،برگشت همان اول بسم‌الله گفت:بچه ها محرم اومد.همین یک جمله رو گفت همه زدند زیر گریه... 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
محمدحسین از کودکی عاشق مداحی بود. همیشه چیزی به عنوان بلندگو دستش می‌گرفت و بالا و پایین می‌پرید و می‌خواند. کافی بود نوحه یا مداحی‌ای را از جایی بشنود، آن‌قدر آن را تکرار می‌کرد که همه‌اش را حفظ می‌شد. و همین عشق و علاقه، زمینه هیئتی شدنش در جوانی را فراهم کرد. 🕊🥀
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
محمدحسین محمدخانی دو تا رفاقت خیلی جدی داشت. یکی رفاقت با شهدا و یکی رفاقت با امام حسین (ع) و همه زندگی اش را پای این دو رفاقت گذاشت. 🖤 گاهی پیش می‌آمد که هیئت مشکل مالی داشت و پول در جیب بچه‌ها نبود. می ‌گفت هر کس هر چه دارد بدهد برای هیئت. یا روش او برای جذب کمک برای هیئت این بود که بعد از مراسم میکروفن به دست می‌گرفت و می‌گفت: دستگاه امام حسین (ع) به پول من و تو نیاز ندارد، ولی این جا فرصتی است تا به مال خودمان برکت بدهیم. با هر چه که داری و در توانت هست به هیئت کمک کن‌. 🕊🥀