🌾🌱🌾
✨🌴. امام سجاد ( علیه السلام ) 🌴✨ یه روز غلام شونو صدا زدن ، بعد از سه بار صدا زدن ، اومدن دیدن که غلام بیرون نشسته و جواب نمیداده ،، فرمودند : چرا جواب نمیدی؟؟!!
غلام گفت : چون از شما حساب نمیبرم😏 گفتم حالا بعدا میرم ببینم چیکار داشتن 😒
🔴حالا اگه ما بودیم با دو تا چکیده از خجالتش در می اومدیم که بهت رو دادم پررو شدی!!
اما دیگه 🌴 امام سجاد 🌴 بودند و صاحب و وارث زیباترین اخلاقی که از پیامبر به ارث بردن ؛ سر به سجده گذاشتن و فرمودن : خدایا شکرت که علی بن الحسین رو جزو افرادی قرار دادی که ازش حساب نمیبرن 🙏
میخوایم در مورد یه شاخصه ی مهم اسلامی صحبت کنیم ⬅️ ازمون حساب نبرن➡️✔️🔝☑️
حتما میگید : خب اگه ازمون حساب نبرن ،، بهمون ظلم میکنن 😢☹️
نترسید؛ ( إن الله یُدافِعُ عَنِ الذین آمنوا ) 〰🔚خدا ازتون دفاع خواهد کرد 💪
راهش هم اینه که ⏪ شما انقدررر کریمانه و بزرگوارانه ⏩ رفتار بکنین که خدا بیاد وسط و ازتون دفاع کنه 💪
وقتی شما کریمانه💟 و الهی زندگی🔆 و برخورد داشته باشی ، خدا ✅. ابهت ✅ شمارو تو دل بقیه میندازه 💠✳️
بزرگانی مثل آیت الله بهجت ، آیت الله بهاءالدینی 💠💠اینجوری بودن ،، در اوج مهربانی 😍 یَک ابهتی داشتن که بیا و ببین 😳
یکی از راههای اینکه از ما حساب ببرن اینه ⏬⏬
🌺 در اثر ""نور معنویتِ"" ما،
دراثر
خیلی خوب بودن،
💢یه خشیتی خدا از مومن در دل دیگران می افکند💫😌
بدون اینکه او ""اخلاقش بد"" باشه،
😍👌😍
🌺 شهید دکتر مصطفی چمران ⚘
❣ چه دید گاه زیبایی !
# ماهم به سبک شهدا _ دیدمان را _ زیبا کنیم ⚘☺️
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@MohammadHossein_MohammadKhani
همسرش میگفت:
صورت جذابے داشت
عاشق صورتش بودمـْ تو سوریه کہِ بود زنگ میزدم میگفتم علیرضا صورتت مال منہ مراقب امانتے من باش
پیکرشو کہ دیدم گفتم اینطورے مُراقب امانتیم بودے؟💔
#شهیدبے_سر
#شهیدعلیرضانوری
@MohammadHossein_MohammadKhani
با حجاب ها و چادری ها از همہ بدترن؟!! 🤨
تصویر باز شود✅
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@MohammadHossein_MohammadKhani
#قصه_دلبری
#قسمت_هشتاد_و_ششم
نفسم بند آمده بود.فکر میکردم زخم و زار شده و دارد از بدنش خون میرود.تا به حال مجروح نشده بود که آمادگی اش را داشته باشم.نمیتوانستم جلوی اشکم را بگیرم.مستاصل شده بودم و فقط نماز میخواندم.حاج آقا گفت چمدونت رو ببند.اما نمیتوانستم.حس از دست و پایم رفته بود.خواهر کوچک محمد حسین وسایلم را جمع کرد.قرار بود ماشین بیاید دنبالمان.در این فرصت تند تند نماز میخواندم.داشتم فکر میکردم دیگر چه نمازی بخوانم به حاج آقا گفت ماشین اومد.به سختی لباس پوشیدم.توان بغل کردن امیر حسین را نداشتم،یادم نیست چه کسی اوردش تا داخل ماشین.
اینگار این اتوبان کش میآمد و تمامی نداشت.نمیدانم صبر من کم شده بود یا دلیل دیگری داشت.هی میپرسیدم چرا هرچی میریم تموم نمیشه.حتیذوقتی راننده نگه داشت عصبانی شدم که الان چه وقت دستشویی رفتنه؟😡
لب هایم میلرزید و نمیتوانستم روی کلماتم مسلط شوم.
میخواستم نظر کنم شاید خون ریزی اش بند میآمد.مغزم کار نمیکرد.ختم قرآن،نماز مستحبی،چله،قربانی،ذکر،به چه کسی،به کجا.میخواستم داد بزنم.
قبلاً چند بار خواستم نذر کنم سالم برگردد که شاکی شد و گفت برای چی؟اگه با اصل رفتنم مشکل داری کار درستی نیست.وقتی عزیز ترینی چیزت رو در راه خدا میفرستی که دیگه نذر نداره.هم می خوای بدی هم میخوای ندی؟
میگفتم درسته شهید چمران به آرزویش رسید،ولی اگر بود شاید بیشتر به درد کشور میخورد.زیر بار نمیرفت.
ادامه دارد...
#قصه_دلبری
#قسمت_هشتاد_و_هفتم
میگفت ربطی نداره. جمله شهید آوینی را میخواند:شهادت لباس تک سایزه که باید تن آدم به اندازه اون دربیاد. هر وقت به سایز این لباس تک سایز دراومدی پرواز میکنی،مطمعن باش.
نمیخواست فضای رفتن را از دست بدهد،همه چیو بسپار دست خدا.پدر مادر خیر بچشون رو میخوان.خدا که بنده هاشو از پدر مادر بیشتر دوست داره.حاج آقا و حاج خانم حالشان را نمیفهمیدند، با خودشان حرف میزدند،گریه میکردند.انقدر دستانم میلرزید که نمیتوانستم امیر حسین را بغل کنم،مدام میگفتم خدایا خودت درست کن،اگه تو بخوای بایه اشاره کارا درست میشن.نگران خونریزی محمد حسین بودم.حالت تهوع عجیبی داشتم ،هی عق میزدم،نمیدانم از استرس بود یا چیز دیگری.حاج آقا دلداری ام میداد و میگفت گفتن زخمش سطحیه،باهواپیما آوردنش فرودگاه،احتمالا باهم برسیم بیمارستان.باورم شده بود،سرم را به شیشه تکیه دادم.صورتم گر گرفته بود.میخواستم شیشه را بدهم پایین دستانم یاری ام نمیکرد.چشمانم را بستم.یک نفر در سرم دم گرفت شبیه صدای محمد حسین:از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین،دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین.
بغضم ترکید گفتم خدا این چه روضه ای بود اومد توی ذهنم.بی هوا یاد مادرم افتادم،یاد رفتارش در این گونه مواقع،یاد روضه خواندن هایش.
ادامه دارد...
@MohammadHossein_MohammadKhani
❌کپی و نشر ممنوع❌
•🌸°| #حرفاے_قشنگ |°🌸•
.
مۍگفت:🌱
وقتےاونۍکهدوستشدارۍ
بهحرفتگوشندهخیلےناراحتمیشۍ💔
± راستۍخداماروخیلۍدوستدارهرفقا..!!
← بۍمعرفتنباشیم.....🙂🤞🏻
#وخدایۍڪهبهشدتڪافیست🦋🌸
•| #بَرقآمَتِدِلرُباےِمَهْدےصَلَوات| •
══๑♥️♥️♥️๑══
@MohammadHossein_MohammadKhani
... 🌴
خداوند از کسانیکه ایمان آورده اند دفاع میکند ...
اِنَ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الذینَ امنوا ..
سوره حج آیه ۳۸
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ
الْفَــرَج
#شهید محمد حسین محمد خانی🌹
🌸یازهرا🌸
@MohammadHossein_MohammadKhani
به اسم حبيب
برای تکمیل مصاحبه های #عمار_حلب دنبال راه و چاهی بودم بروم سوریه
همه تیرهایم به سنگ خورد . دست به دامن پدر شهید شدم . موی دماغ شدم کانالی پیدا کنند دستم را بگذارند در دست حاج قاسم .
آخرسر وعده دادند : " اگه شد درخواست تو می رسونم دستش " این وسط ابوباقر پیدا شد . با وساطت راهی ام کرد . اصلا یادم رفته بود تقاضا و پیگیری قبلی. گذشت تا یک هفته قبل از چاپ #جادهيوتيوب ،اسکن جواب درخواست رسید دستم .
موافقت حاجی با سفرم به سوریه با تاکید که در اولویت انجام شود . با یک پاراف مبهوت کننده!! اگر خاک پای عمار باشم افتخار می کنم .
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#شهید_حاج_قاسمسلیمانی
@MohammadHossein_MohammadKhani
#شهیداݩ✨🌱
🌾عاشقانه💞 های شہید←سیاهکالے
پیام داد:« از #هواپیما به برج مراقبت. توے قلب شما جا هسٺ فرود بیایم یا باز باید دورتون بگردیم⁉️»
🌾منم جواب دادم:« فعلا یڪ بار دور ما بگرد تا ببینیم #دستور بعدے چیه!»
دلم نمی آمد خیلی اذیتش کنم. بلافاصݪه بعدش نوشتم:« تشریف بیارید، قلب ما مال شماسٺ!»
#عاشقانه_های_پاڪ♥️🍃
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
✿🍃❀🦋❀🍃✿
@MohammadHossein_MohammadKhani
.
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
گـاهـی اوقـات بـاید شـاپـرڪ 🌸 باشـیم
و بـشـنویݥ بـاݪ هاے پـرواز آدم هـا را🕊
آن وقټ مـحاݪ اسـٺ...
خـدا آرزوهاۍ مـارا ببـیند وَ
بہ اجـابټ نـرسـانــد🌱
''روز 2⃣ چـݪہ زیارټ عـاشورا ''
جــهټ یـادآورے😉☺️
#حـاجٺ_روایۍ