eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.4هزار دنبال‌کننده
508 عکس
46 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست غصه اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه یک گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو هستی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعاست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
به مناسبت روز بزرگداشت علامه طباطبایی رحمة الله علیه: مهر خوبان دل و دين از همه بي‏پروا برد رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون شد از سمك تا به سماكش كشش ليلا برد من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه ذره‏ای بودم و مهر تو مرا بالا برد من خسى بى سر و پايم كه به سيل افتادم او كه مى رفت مرا هم به دل دريا برد جام صهبا ز كجا بود، مگر دست كه بود؟ كه به يك جلوه دل و دين ز همه يكجا برد خم ابروى تو بود و كف مينوى تو بود كه در اين بزم بگرديد و دل شيدا برد خودت آموختي‏ام مهر و خودت سوختي‏ام با برافروخته رويى كه قرار از ما برد همه ياران به سر راه تو بوديم ولى خم روى تو مرا ديد و ز من يغما برد همه دلباخته بوديم و پريشان كه غمت همه را پشت سرانداخت، مرا تنها برد   https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
علامه طباطبایی می‌فرمودند: من‌ وقتی‌ از تبریز به‌ قم‌ آمدم‌ و درس‌ «أسفار» را شروع‌ کردم‌، و طلاّب‌ بر درس‌ گرد آمدند و قریب‌ به‌ یکصد نفر در مجلس‌ درس‌ حضور پیدا می‌کردند؛ حضرت‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ رحمت‌الله‌ علیه‌ اوّلاً دستور دادند که‌ شهریّۀ طلاّبی‌ را که‌ به‌ درس‌ «أسفار» می‌آیند قطع‌ کنند. و بر همین‌ اساس‌ چون‌ خبر آن‌ بمن‌ رسید، من‌ متحیّر شدم‌ که‌ خدایا چه‌ کنم‌؟ اگر شهریّۀ طلاّب‌ قطع‌ شود، این‌ افراد بدون‌ بضاعت‌ که‌ از شهرهای‌ دور آمده‌اند و فقط‌ ممرّ معاش‌ آنها شهریّه‌ است‌ چه‌ کنند؟ و اگر من‌ بخاطر شهریّۀ طلاّب‌، تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ کنم‌ لطمه‌ به سطح‌ علمی‌ و عقیدتی‌ طلاّب‌ وارد می‌آید!؟ من‌ همینطور در تحیّر به سر می‌بردم‌، تا بالاخره‌ یک روز که‌ بحال‌ تحیّر بودم‌ و در اطاق‌ منزل‌ از دور کرسی‌ می‌خواستم‌ برگردم‌ چشمم‌ بدیوان‌ حافظ‌ افتاد که‌ روی‌ کرسی‌ اطاق‌ بود؛ آن‌ را برداشتم‌ و تفأّل‌ زدم‌ که‌ چه‌ کنم‌؟ آیا تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ کنم‌، یا نه‌؟ این‌ غزل‌ آمد: من‌ نه‌ آن‌ رِندم‌ که‌ ترک‌ شاهد و ساغر کنم محتسب‌ داند که‌ من‌ این‌ کارها کمتر کنم من‌ که‌ عیب‌ توبه‌ کاران‌ کرده‌ باشم‌ بارها توبه‌ از مِی‌ وقت‌ گل‌ دیوانه‌ باشم‌ گر کنم چون‌ صبا مجموعۀ گُل‌ را به‌ آب‌ لطف‌ شست ‌کج‌ دلم‌ خوان‌ گر نظر بر صفحۀ دفتر کنم‌ عشق‌ دُردانه‌ است‌ و من‌ غوّاص‌ و دریا میکده ‌سر فرو بردم‌ در آنجا تا کجا سر بر کنم لاله‌ ساغر گیر و نرگس‌ مست‌ و برما نام‌ فسق داوری‌ دارم‌ بـســـی‌ یا ربّ کــرا داور کنم بازکش‌ یکدم‌ عنان‌ ای‌ تُرک‌ شهرآشوب‌ من تا ز اشک‌ و چهره‌، راهت‌ پر زر و گوهر کنم من‌ که‌ از یاقوت‌ و لعلِ اشک‌ دارم‌ گنجها کی‌ نظر در فیض‌ خورشید بلند اختر کنم عهد و پیمان‌ فلک‌ را نیست‌ چندان‌ اعتبار عهد با پیمانه‌ بندم‌ شرط‌ با ساغر کنم من‌ که‌ دارم‌ در گدائی‌ گنج‌ سلطانی‌ بدست‌ کی‌ طمع‌ در گردش‌ گردونِ دون‌ پرور کنم‌ گر چه‌ گردآلودِ فقرم‌، شرم‌ باد از همّتم‌ گر به‌ آب‌ چشمۀ خورشید دامن‌تر کنم عاشقان‌ را گر در آتش‌ می‌پسندد لطف‌ دوست‌ تنگ‌ چشمم‌ گر نظر در چشمۀ کوثر کنم دوش‌ لعلش‌ عشوه‌ای‌ میداد حافظ‌ را ولی من‌ نه‌ آنم‌ کز وی‌ این‌ افسانها باور کنم باری‌، دیدم‌ عجیب‌ غزلی‌ است‌؛ این‌ غزل‌ می‌فهماند که‌ تدریس‌ «أسفار» لازم‌، و ترک‌ آن‌ در حکم‌ کفر سلوکی‌ است‌. و ثانیاً یا همان‌ روز یا روز بعد، آقای‌ حاج‌ أحمد خادم‌ خود را به‌ منزل‌ ما فرستادند، و بدینگونه‌ پیغام‌ کرده‌ بودند: ما در زمان‌ جوانی‌ در حوزۀ علمیّۀ اصفهان‌ نزد مرحوم‌ جهانگیر خان‌ «أسفار» می‌خواندیم‌ ولی‌ مخفیانه‌؛ چند نفر بودیم‌، و خُفیهً بدرس‌ ایشان‌ می‌رفتیم‌، و امّا درس‌ «أسفار» علنی‌ در حوزۀ رسمی‌ به هیچ وجه‌ صلاح‌ نیست‌ و باید ترک‌ شود! من‌ در جواب‌ گفتم‌: به‌ آقای‌ بروجردی‌ از طرف‌ من‌ پیغام‌ ببرید که‌ این‌ درس‌های‌ متعارف‌ و رسمی‌ را مانند فقه‌ و اصول‌، ما هم‌ خوانده‌ایم‌؛ و از عهدۀ تدریس‌ و تشکیل‌ حوزه‌های‌ درسی‌ آن‌ برخواهیم‌ آمد و از دیگران‌ کمبودی‌ نداریم‌. من‌ که‌ از تبریز به قم‌ آمده‌ام‌ فقط‌ و فقط‌ برای‌ تصحیح‌ عقائد طلاّب‌ بر اساس‌ حقّ، و مبارزۀ با عقائد باطلۀ مادّیّین‌ و غیرهم‌ می‌باشد. در آن‌ زمان‌ که‌ حضرت‌ آیت‌الله‌ با چند نفر خُفیهً به‌ درس‌ مرحوم‌ جهانگیرخان‌ می‌رفتند، طلاّب‌ و قاطبۀ مردم‌ بحمدالله‌ مؤمن‌ و دارای‌ عقیدۀ پاک‌ بودند؛ و نیازی‌ به‌ تشکیل‌ حوزه‌های‌ علنی‌ «أسفار» نبود؛ ولی‌ امروزه‌ هر طلبه‌ای‌ که‌ وارد دروازۀ قم‌ می‌شود با چند چمدان‌ (جامه‌دان‌) پر از شبهات‌ و اشکالات‌ وارد می‌شود! و امروزه‌ باید بدرد طلاّب‌ رسید؛ و آنها را برای‌ مبارزۀ با ماتریالیست‌ها و مادّیّین‌ بر اساس‌ صحیح‌ آماده‌ کرد، و فلسفۀ حقّۀ اسلامیّه‌ را بدانها آموخت‌؛ و ما تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ نمی‌کنیم‌. ولی‌ در عین‌ حال‌ من‌ آیت‌الله‌ را حاکم‌ شرع‌ می‌دانم‌؛ اگر حکم‌ کنند بر ترک‌ «أسفار» مسأله‌ صورت‌ دیگری‌ به خود خواهد گرفت‌. علاّمه‌ فرمودند: پس‌ از این‌ پیام‌؛ آیت‌الله‌ بروجردی‌ دیگر به هیچ وجه‌ متعرّض‌ ما نشدند، و ما سالهای‌ سال‌ بتدریس‌ فلسفه‌ از «شفاء» و «أسفار» و غیرهما مشغول‌ بودیم‌. و هر وقت‌ آیت‌ الله‌ برخوردی‌ با ما برخورد داشتند بسیار احترام‌ می‌گذاردند، و یک‌ روز یک‌ جلد قرآن‌ کریم‌ که‌ از بهترین‌ و صحیح‌ترین‌ طبع‌ها بود بعنوان‌ هدیّه‌ برای‌ ما فرستادند. منبع: نور مجرد به نقل از مهرتابان، یادنامه و مصاحبات تلمیذ و علامه ، صص ۱۰۳ – ۱۰۶
هدایت شده از 
آمد به دنیا زینتِ شب‌های تارش زینب همان آرامشش؛ دار و ندارش آن شب علی چشمان نازش می‌درخشید از شوق جاری بود اشک از چشم یارش پاییز دیگر سردی‌اش معنا ندارد پر کرده حجم خانه را عطر بهارش گویا علی تکثیر می‌گردد همیشه وقتی که زینب می‌نشیند در کنارش زهرا اگر در بی‌قراری‌های او نیست زینب ولی آرامشش هست و ‌قرارش یادآور زهراست زینب پیش حیدر مخصوصا آن هُرم نگاه باوقارش حیدر اگر باب نبی در شهر علم است قطعا که زینب هست دائم پرده‌دارش بعد از علی هم باز دشمن می‌هراسید زینب به دستش بود نبض ذوالفقارش پیچیده در گوش زمانه خطبه‌‌ی او در پیشگاهش می‌کنم جان‌ را نثارش بر تارَک تاریخ شیعه می‌درخشد صبرش، وقارش، اعتقادش، اقتدارش https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
در آستانه فاطمیه🖤🖤🖤 رفته است از قرآن ناطق سوره‌ی کوثر... دیگر پس از زهرا، علی یک سوره کم دارد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
اینجا مدینه... شهر غم؛ دیگر چه کم دارد؟ دیوارها و کوچه‌هایش رنگ غم دارد! رفته است از قرآن ناطق سوره‌ی کوثر دیگر پس از زهرا، علی یک سوره کم دارد یک چشم شاعر اشک‌بار و چشم دیگر خون یک دست او لرزان و آن دستش قلم دارد اینجا عزا، ماتم‌سرای عصمت‌الله است یعنی که غم، صاحب عزایی محترم دارد «محجوب‌تر گشتی چرا؟» با خود علی می‌گفت!! از درد سیلی چهره‌ی زهرا ورم دارد! آیا تو بانویی جوان را دیده‌ای هرگز در کوچه‌ نیلی گشته رویش؛ قدّ خم دارد؟! این میخِ دَر یک میخ معمولی خدایا نیست جز سوزشش بر جان زهرا، درد هم دارد! هر چند قبرش در دل تاریخ مدفون است در تک‌تکِ جان‌های ما زهرا حرم دارد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
سربند شهادتت اگر یا زهراست شرمنده نباش تا که زهرا زهراست پاداش شهید با حسین است ولی شوی اجر شما با زهراست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
او قول شهادتش ز سردار گرفت عاشق شد و راه سوی دلدار گرفت یک عمر تلاش کرد و در آخر هم پاداش خود از حضرت دادار گرفت https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
در بحر وفا لؤلؤ و گوهر زهراست آرامش و نور چشم حیدر زهراست فرزند خلف اگر نبودیم اما صد شکر بگو که نام مادر زهراست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
کشتند عزیز خانه را، جانی‌ها خون شد به دل تک‌تک ایرانی‌ها هر چند که یک لاله‌ی ما پرپر شد می‌روید از این لاله سلیمانی‌ها... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
در راه عشق، کشته‌شدن افتخار ماست این افتخار همره ما تا مزار ماست این ابلهان چه با خودشان فکر کرده‌اند؟! مرگی چنین میانهٔ میدان، شعار ماست ما ملت شهادت و ایثار و غیرتیم این انقلاب، زنده از این کارزار ماست از خون‌بهای پاک شهیدان هنوز هم خون می‌دهیم و خونِ شهید اعتبار ماست دنیا به خود ندیده چنین ملتی که گفت: در راه عشق، کشته‌شدن افتخار ماست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
خوشبخت منم که حوزه مأوای من است گنجشکم و درس عشق آوای من است شاگرد امام صادقم؛ مکتب عشق! مجنون منم و امام، لیلای من است! پ.ن: ۱۹ دی‌ماه روز طلبه بر شاگردان مکتب جعفری علیه‌السلام مبارک باد. https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
زیارت‌نامه می‌خواندم دلم پر زد برای تو برای مرقد و صحن و سرای با صفای تو خیالش سخت می‌چسبد! چه تصویری! چه رویایی! قدم‌ها می‌زنم در جای‌جای سامرای تو برای جنت‌الاعلی چه دست و پا زدم بی‌خود! مگر کم دارد از جنت، سرای دلگشای تو؟! برای سوی چشمانم طبیبی گفت باید که به چشمم سرمه ریزم از غبار خاک پای تو مفاتیح الجنان‌ هم با زیارت جامعه زیباست! مگر بهتر از این هم هست آقاجان! عطای تو؟ کرامت، خلق و خوی خاندان احمد است آری نشستم بر سر این سفره‌ی بی‌انتهای تو جهان سرتاسر از نیرنگِ رنگارنگ غفلت‌هاست خدا را شکر! در بالای سر دارم ولای تو! دعایم کن که خالی هست دستانم! دعایم کن!! گره وا می‌کند حتما خدا هم با دعای تو https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
بخشی از یک غزل قدیمی: آیا شود که درد مرا هم دوا کنی؟ با یک نگاه خاک مرا کیمیا کنی؟ آیا «علی» ز بحر کرم هیچ قطره‌ای کم می‌شود که گوشه چشمی به ما کنی؟! هرگز عجیب نیست گدا پادشه شود گر تو ز روی لطف نظر بر گدا کنی؟! https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
یا رب مرا به عشق علی مبتلا نما با جامی از ولای علی آشنا نما چشمم از این جهان پر از های و هو ببند بازش دوباره بر حرم مرتضی نما https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
بستم دخیلی بر درت باب‌الحوائج با صد قسم بر مادرت باب‌الحوائج امشب عزادار شما هست این دل من زانو زدم در محضرت باب‌الحوائج در گوشهٔ زندان خدایا جای تو نیست! قربان چشمان ترت باب‌الحوائج نقش نگینت «حسبی‌الله» است آقا قربان آن انگشترت باب‌الحوائج ما جیره‌خوار رحمتت چشم انتظاریم بر سفره پهناورت باب‌الحوائج آقا اگر غافل اگر شرمنده هستیم ما را مکن باز از سرت باب‌الحوائج https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
خورشید نبوت از حرا ظاهر شد دنیای دنی به یُمن او طاهر شد بیچاره ز لطف حضرت حق دور است هر کس به تو و سیره تو کافر شد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
بر چهره محبوب محمد صلوات بر احمد و بر زاده احمد صلوات بر سفره رحمت تو پایانی نیست بر خوان پر از نعمتِ سرمد صلوات https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
امشب از عشق حسین اسباب ما جور است جور ناله و اندوه و غم از جمع ما دور است دور یوسف و موسی و عیسی جملگی مبهوت او ای سلیمان! مُلک تو در پیش او مور است مور آنچه بر اهل زمان و بر زمین پهن است پهن سفره بی‌انتهای شادی و سور است سور چشم دل وا کن ببین گویا که محشر گشته است «یا حسین» اصلا همانا نفخه صور است صور از میان تار و تیر و تور، تنها تور ماند صید اویم صید اویم! نوبت تور است تور هر چه هست از لطف سرشار حسین‌ ابن علیست ور نه ذوق ما بدون لطف او کور است کور ای محبّش چشم وا کن ماه شعبان آمدست ماه شادی هست جانا هر شبش نور است نور «گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن» امشب از عشق حسین اسباب ما جور است جور https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
سبط حسین بن علی، اکبری از همه خوبان جهان تو سری منطقاً و خَلقاً و خُلقاً علی آینه در آینه پیغمبری!! https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست غصه اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه یک گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو باشی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعاست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
با رأی خودت امید را جاری کن یک بار دگر پاسخ خود «آری» کن امروز وطن به رأی تو محتاج است با جوهر انگشت بیا یاری کن https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f