eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.4هزار دنبال‌کننده
508 عکس
46 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
شعری قدیمی تقدیم نگاه شما: خورشید را دیدم که ماهی در کنارش گسترد بر اهل زمین تابندگی را این ماه نو رسمش جوانمردی است مردم بخشید در حال رکوعش زندگی را تیری که در وقت نماز از پا کشیدند معنای دیگر داد اصلا بندگی را هر صبح و شب‌ مولا بیابان چاه می‌کند باید از او آموخت این سرزندگی را حتی امیرالمومنین شد، باز می‌شست از چهره‌‌ی مسکین، گدا شرمندگی را خیبر از آن رزم علی مبهوت مانده است! آری هنوزم مانده او دارندگی را عید غدیر از عمق تاریخ آمده تا جبران کند بازندگی، جاماندگی را تا اینکه در کوران راه مستقیمش از بیخ و از بن برکند بازندگی را باید علی تاج سرت باشد همیشه سرلوحه‌ی کارت کنی زیبندگی را https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دوستان پروفایل خودتون را در این سه روز با این تصویر 👌👌👌
هدایت شده از 
بستم دخیلی بر درت باب‌الحوائج با صد قسم بر مادرت باب‌الحوائج امروز باید جشن شادی را به پا کرد مسکین بیاید محضرت باب‌الحوائج آقا اگر غافل اگر شرمنده هستیم ما را مکن باز از سرت باب‌الحوائج نقش نگینت «حسبی‌الله» است آقا قربان آن انگشترت باب‌الحوائج ما جیره‌خوار رحمتت چشم انتظاریم بر سفره پهناورت باب‌الحوائج ... در گوشهٔ زندان خدایا جای تو نیست! قربان چشمان ترت باب‌الحوائج https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
صدا پیچیده‌ شد یک لحظه در ایوان سلطانی صدا‌ی ناله‌ها بر پا شد از ناموس ایرانی میان شاه و مردم دوستی باید حکم باشد! کجا شد راه و رسم و شیوه‌ و آیین سلطانی؟! پرستویی میان صحن گوهرشاد پرپر شد چرا؟ چون ننگ می‌داند امورات رضاخانی! چراغانی نشد هرگز پس از این ماجرا صحنش اگر هر چند هم باشد حرم دائم چراغانی چه قامت‌های رعنایی که یک‌یک بر زمین افتاد! چه خون‌هایی چکید از دست دژخیمان شیطانی! پریشان شد حرم مانند آن که خیمه‌ها می‌سوخت و زینب فکر معجر، چادر و غوغای میدانی میان حادثه اما عجب صبری خدا دارد! که خونریزی کند گرگی درون صحن جانانی! حجاب ای آرمان دین! برایت ریخت خون حتی سپهبد قاسم آن سردار دلهای سلیمانی https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی😭
هدایت شده از 
جانم فدای نعش علی اکبر حسین مُردم برای نعش علی اکبر حسین پرپر شدن همیشه چرا قسمت گل است؟! جان‌ها فدای نعش علی اکبر حسین دق می‌کند میان سرودن ز ماتمش نوحه سرای نعش علی اکبر حسین از تشنگیِ پیکر پرخون بگویمت؟ یا دست و پای نعش علی اکبر حسین؟! مغرب که شد صدای اذانی بلند شد از لابلای نعش علی اکبر حسین می‌آید از میان بدن‌های چاک‌چاک آری صدای نعش علی اکبر حسین در ماتمش زمین و زمان گریه می‌کنند حتی خدای نعش علی اکبر حسین آهنگِ گوش ما شده فریاد العطش! از جای‌جای نعش علی اکبر حسین این کهکشانِ روی زمین است ای خدا؟ یا پاره‌های نعش علی اکبر حسین؟! باور نما که مُرده‌‌ی ما زنده می‌کند دارالشفای نعش علی اکبر حسین در زیر بار بارش غم‌ها پناه ماست ماتم‌سرای نعش علی اکبر حسین امشب ندای عالمیان گشته یک‌صدا: «جانم فدای نعش علی اکبر حسین...» https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
امشب شب آه و ناله و احساس است چشمان همه به روضه‌اش حساس است بر سر زنم و ناله‌کنان می‌گویم: ای وای دوباره روضهٔ عباس است😭😭 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
دستی که بر کرانه‌ی دریا گذاشتی... یا پیکری که بر کف صحرا گذاشتی... یا قطره‌های آب که شرمنده‌ی تو اند... یا حسرتی که بر دل دریا گذاشتی... یا مشک پاره پاره که بر خاک دشت‌ها... با صد هزار تیر جفا جا گذاشتی... ...داغی است پر گدازه و دردی است جانگداز این آتشی‌ که بر دل ماها گذاشتی آغوش باز کرده به دیدار تو؛ فرات هر موج را ولی به تمنا گذاشتی آب‌آوری بلای تو در دشت غم شده‌است نام خودت برای چه سقا گذاشتی؟! رفتی تو از شریعه که باران بیاوری داغی عجیب بر دل آقا گذاشتی هنگام رفتنت قد زینب شکسته شد او را غریب در دل اعدا گذاشتی با رفتنت رقیه عمویی ندارد و او را میان قافله تنها گذاشتی امشب عزای توست علمدار کربلا پا در عزا و مجلس زهرا گذاشتی خوش آمدی به محفل دل‌های چاک‌چاک بر چشم اشک‌بار جهان پا گذاشتی https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
لب‌تشنه‌ هست و یار ندارد خدا! حسین گشته‌است در میانه‌ی صحرا رها؛ حسین یک روزگار دوش نبی جای او نبود؟ افتاده زیر تیغ عدو پس چرا حسین؟! این حجمِ از مصیبت او ناشنیدنی است از کوفیان کشیده خدایا چه‌ها حسین! آتش گرفت از غم تنهایی و عطش می‌سوخت از گدازه‌ی «ادرک اخا» حسین بر سینه‌اش نشسته حرامی ولی نخواند در زیر لب قسم به ‌خدا جز دعا حسین لبخند می‌زند که عدو منصرف شود! دارد از این بلا و ستم‌ها رضا؛ حسین زینب کجاست؟! کاش نبیند که می‌زند در زیر تیغ تیز عدو دست و پا حسین! می‌گفت زینبش ز بلندای تلّ بلند از ابتدای «حادثه» تا انتها «حسین» خواهر چگونه دل ز برادر جدا کند؟ زینب وداع می‌کند از دور با حسین ... پیچیده در زمان و مکان؛ شهر و روستا امشب نوای ما همه «لبیک یا حسین» در تنگنای حادثه‌ها دست ما بگیر! ای کشتی نشسته به دل‌های ما؛ حسین... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
تا آخرین حجم نفس در سینه باقی است تا دامن میهن پر از یاس و اقاقی است من هم برایت خون خود را می‌فشانم اصلا مگر امنیت ما اتفاقی است؟! https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
در مذهب ما باده حرام است و لیکن یک باده حلال است که آن است https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
حیف باشد که لب ما به شکایت باشد یا «سلامی» که دهیم از سر عادت باشد قسمت ما اگر اصلا نشود کرب و بلا همه از کاهلی و ضعف ارادت‌ باشد😭😭😭 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار امسال باز قسمت من آه و حسرت است من مانده‌ام میان عدم‌های بیشمار شاعر کمی درون خیالش که غرق شد؛ مشغول شد به درد و الم‌های بیشمار؛ ناگاه در میانه‌ی شعرش گریز زد! از داغ‌ها نوشت و ستم‌های بیشمار زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟! جان‌ها فدای زخم و ورم‌های بیشمار این راه بی نهایتِ بانوی ما چقدر سخت است و پر ز پیچش و خم‌های بیشمار؟! حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است با صد هزار سطر و قلم‌های بیشمار رفتند زائران به زیارت ولی ببین جامانده‌ایم در پس غم‌های بیشمار https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست غصه اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه یک گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو هستی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعاست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
به مناسبت روز بزرگداشت علامه طباطبایی رحمة الله علیه: مهر خوبان دل و دين از همه بي‏پروا برد رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون شد از سمك تا به سماكش كشش ليلا برد من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه ذره‏ای بودم و مهر تو مرا بالا برد من خسى بى سر و پايم كه به سيل افتادم او كه مى رفت مرا هم به دل دريا برد جام صهبا ز كجا بود، مگر دست كه بود؟ كه به يك جلوه دل و دين ز همه يكجا برد خم ابروى تو بود و كف مينوى تو بود كه در اين بزم بگرديد و دل شيدا برد خودت آموختي‏ام مهر و خودت سوختي‏ام با برافروخته رويى كه قرار از ما برد همه ياران به سر راه تو بوديم ولى خم روى تو مرا ديد و ز من يغما برد همه دلباخته بوديم و پريشان كه غمت همه را پشت سرانداخت، مرا تنها برد   https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
علامه طباطبایی می‌فرمودند: من‌ وقتی‌ از تبریز به‌ قم‌ آمدم‌ و درس‌ «أسفار» را شروع‌ کردم‌، و طلاّب‌ بر درس‌ گرد آمدند و قریب‌ به‌ یکصد نفر در مجلس‌ درس‌ حضور پیدا می‌کردند؛ حضرت‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ رحمت‌الله‌ علیه‌ اوّلاً دستور دادند که‌ شهریّۀ طلاّبی‌ را که‌ به‌ درس‌ «أسفار» می‌آیند قطع‌ کنند. و بر همین‌ اساس‌ چون‌ خبر آن‌ بمن‌ رسید، من‌ متحیّر شدم‌ که‌ خدایا چه‌ کنم‌؟ اگر شهریّۀ طلاّب‌ قطع‌ شود، این‌ افراد بدون‌ بضاعت‌ که‌ از شهرهای‌ دور آمده‌اند و فقط‌ ممرّ معاش‌ آنها شهریّه‌ است‌ چه‌ کنند؟ و اگر من‌ بخاطر شهریّۀ طلاّب‌، تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ کنم‌ لطمه‌ به سطح‌ علمی‌ و عقیدتی‌ طلاّب‌ وارد می‌آید!؟ من‌ همینطور در تحیّر به سر می‌بردم‌، تا بالاخره‌ یک روز که‌ بحال‌ تحیّر بودم‌ و در اطاق‌ منزل‌ از دور کرسی‌ می‌خواستم‌ برگردم‌ چشمم‌ بدیوان‌ حافظ‌ افتاد که‌ روی‌ کرسی‌ اطاق‌ بود؛ آن‌ را برداشتم‌ و تفأّل‌ زدم‌ که‌ چه‌ کنم‌؟ آیا تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ کنم‌، یا نه‌؟ این‌ غزل‌ آمد: من‌ نه‌ آن‌ رِندم‌ که‌ ترک‌ شاهد و ساغر کنم محتسب‌ داند که‌ من‌ این‌ کارها کمتر کنم من‌ که‌ عیب‌ توبه‌ کاران‌ کرده‌ باشم‌ بارها توبه‌ از مِی‌ وقت‌ گل‌ دیوانه‌ باشم‌ گر کنم چون‌ صبا مجموعۀ گُل‌ را به‌ آب‌ لطف‌ شست ‌کج‌ دلم‌ خوان‌ گر نظر بر صفحۀ دفتر کنم‌ عشق‌ دُردانه‌ است‌ و من‌ غوّاص‌ و دریا میکده ‌سر فرو بردم‌ در آنجا تا کجا سر بر کنم لاله‌ ساغر گیر و نرگس‌ مست‌ و برما نام‌ فسق داوری‌ دارم‌ بـســـی‌ یا ربّ کــرا داور کنم بازکش‌ یکدم‌ عنان‌ ای‌ تُرک‌ شهرآشوب‌ من تا ز اشک‌ و چهره‌، راهت‌ پر زر و گوهر کنم من‌ که‌ از یاقوت‌ و لعلِ اشک‌ دارم‌ گنجها کی‌ نظر در فیض‌ خورشید بلند اختر کنم عهد و پیمان‌ فلک‌ را نیست‌ چندان‌ اعتبار عهد با پیمانه‌ بندم‌ شرط‌ با ساغر کنم من‌ که‌ دارم‌ در گدائی‌ گنج‌ سلطانی‌ بدست‌ کی‌ طمع‌ در گردش‌ گردونِ دون‌ پرور کنم‌ گر چه‌ گردآلودِ فقرم‌، شرم‌ باد از همّتم‌ گر به‌ آب‌ چشمۀ خورشید دامن‌تر کنم عاشقان‌ را گر در آتش‌ می‌پسندد لطف‌ دوست‌ تنگ‌ چشمم‌ گر نظر در چشمۀ کوثر کنم دوش‌ لعلش‌ عشوه‌ای‌ میداد حافظ‌ را ولی من‌ نه‌ آنم‌ کز وی‌ این‌ افسانها باور کنم باری‌، دیدم‌ عجیب‌ غزلی‌ است‌؛ این‌ غزل‌ می‌فهماند که‌ تدریس‌ «أسفار» لازم‌، و ترک‌ آن‌ در حکم‌ کفر سلوکی‌ است‌. و ثانیاً یا همان‌ روز یا روز بعد، آقای‌ حاج‌ أحمد خادم‌ خود را به‌ منزل‌ ما فرستادند، و بدینگونه‌ پیغام‌ کرده‌ بودند: ما در زمان‌ جوانی‌ در حوزۀ علمیّۀ اصفهان‌ نزد مرحوم‌ جهانگیر خان‌ «أسفار» می‌خواندیم‌ ولی‌ مخفیانه‌؛ چند نفر بودیم‌، و خُفیهً بدرس‌ ایشان‌ می‌رفتیم‌، و امّا درس‌ «أسفار» علنی‌ در حوزۀ رسمی‌ به هیچ وجه‌ صلاح‌ نیست‌ و باید ترک‌ شود! من‌ در جواب‌ گفتم‌: به‌ آقای‌ بروجردی‌ از طرف‌ من‌ پیغام‌ ببرید که‌ این‌ درس‌های‌ متعارف‌ و رسمی‌ را مانند فقه‌ و اصول‌، ما هم‌ خوانده‌ایم‌؛ و از عهدۀ تدریس‌ و تشکیل‌ حوزه‌های‌ درسی‌ آن‌ برخواهیم‌ آمد و از دیگران‌ کمبودی‌ نداریم‌. من‌ که‌ از تبریز به قم‌ آمده‌ام‌ فقط‌ و فقط‌ برای‌ تصحیح‌ عقائد طلاّب‌ بر اساس‌ حقّ، و مبارزۀ با عقائد باطلۀ مادّیّین‌ و غیرهم‌ می‌باشد. در آن‌ زمان‌ که‌ حضرت‌ آیت‌الله‌ با چند نفر خُفیهً به‌ درس‌ مرحوم‌ جهانگیرخان‌ می‌رفتند، طلاّب‌ و قاطبۀ مردم‌ بحمدالله‌ مؤمن‌ و دارای‌ عقیدۀ پاک‌ بودند؛ و نیازی‌ به‌ تشکیل‌ حوزه‌های‌ علنی‌ «أسفار» نبود؛ ولی‌ امروزه‌ هر طلبه‌ای‌ که‌ وارد دروازۀ قم‌ می‌شود با چند چمدان‌ (جامه‌دان‌) پر از شبهات‌ و اشکالات‌ وارد می‌شود! و امروزه‌ باید بدرد طلاّب‌ رسید؛ و آنها را برای‌ مبارزۀ با ماتریالیست‌ها و مادّیّین‌ بر اساس‌ صحیح‌ آماده‌ کرد، و فلسفۀ حقّۀ اسلامیّه‌ را بدانها آموخت‌؛ و ما تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ نمی‌کنیم‌. ولی‌ در عین‌ حال‌ من‌ آیت‌الله‌ را حاکم‌ شرع‌ می‌دانم‌؛ اگر حکم‌ کنند بر ترک‌ «أسفار» مسأله‌ صورت‌ دیگری‌ به خود خواهد گرفت‌. علاّمه‌ فرمودند: پس‌ از این‌ پیام‌؛ آیت‌الله‌ بروجردی‌ دیگر به هیچ وجه‌ متعرّض‌ ما نشدند، و ما سالهای‌ سال‌ بتدریس‌ فلسفه‌ از «شفاء» و «أسفار» و غیرهما مشغول‌ بودیم‌. و هر وقت‌ آیت‌ الله‌ برخوردی‌ با ما برخورد داشتند بسیار احترام‌ می‌گذاردند، و یک‌ روز یک‌ جلد قرآن‌ کریم‌ که‌ از بهترین‌ و صحیح‌ترین‌ طبع‌ها بود بعنوان‌ هدیّه‌ برای‌ ما فرستادند. منبع: نور مجرد به نقل از مهرتابان، یادنامه و مصاحبات تلمیذ و علامه ، صص ۱۰۳ – ۱۰۶
هدایت شده از 
آمد به دنیا زینتِ شب‌های تارش زینب همان آرامشش؛ دار و ندارش آن شب علی چشمان نازش می‌درخشید از شوق جاری بود اشک از چشم یارش پاییز دیگر سردی‌اش معنا ندارد پر کرده حجم خانه را عطر بهارش گویا علی تکثیر می‌گردد همیشه وقتی که زینب می‌نشیند در کنارش زهرا اگر در بی‌قراری‌های او نیست زینب ولی آرامشش هست و ‌قرارش یادآور زهراست زینب پیش حیدر مخصوصا آن هُرم نگاه باوقارش حیدر اگر باب نبی در شهر علم است قطعا که زینب هست دائم پرده‌دارش بعد از علی هم باز دشمن می‌هراسید زینب به دستش بود نبض ذوالفقارش پیچیده در گوش زمانه خطبه‌‌ی او در پیشگاهش می‌کنم جان‌ را نثارش بر تارَک تاریخ شیعه می‌درخشد صبرش، وقارش، اعتقادش، اقتدارش https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
در آستانه فاطمیه🖤🖤🖤 رفته است از قرآن ناطق سوره‌ی کوثر... دیگر پس از زهرا، علی یک سوره کم دارد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
اینجا مدینه... شهر غم؛ دیگر چه کم دارد؟ دیوارها و کوچه‌هایش رنگ غم دارد! رفته است از قرآن ناطق سوره‌ی کوثر دیگر پس از زهرا، علی یک سوره کم دارد یک چشم شاعر اشک‌بار و چشم دیگر خون یک دست او لرزان و آن دستش قلم دارد اینجا عزا، ماتم‌سرای عصمت‌الله است یعنی که غم، صاحب عزایی محترم دارد «محجوب‌تر گشتی چرا؟» با خود علی می‌گفت!! از درد سیلی چهره‌ی زهرا ورم دارد! آیا تو بانویی جوان را دیده‌ای هرگز در کوچه‌ نیلی گشته رویش؛ قدّ خم دارد؟! این میخِ دَر یک میخ معمولی خدایا نیست جز سوزشش بر جان زهرا، درد هم دارد! هر چند قبرش در دل تاریخ مدفون است در تک‌تکِ جان‌های ما زهرا حرم دارد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
سربند شهادتت اگر یا زهراست شرمنده نباش تا که زهرا زهراست پاداش شهید با حسین است ولی شوی اجر شما با زهراست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
او قول شهادتش ز سردار گرفت عاشق شد و راه سوی دلدار گرفت یک عمر تلاش کرد و در آخر هم پاداش خود از حضرت دادار گرفت https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
در بحر وفا لؤلؤ و گوهر زهراست آرامش و نور چشم حیدر زهراست فرزند خلف اگر نبودیم اما صد شکر بگو که نام مادر زهراست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از 
کشتند عزیز خانه را، جانی‌ها خون شد به دل تک‌تک ایرانی‌ها هر چند که یک لاله‌ی ما پرپر شد می‌روید از این لاله سلیمانی‌ها... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f