مجتبی رمضانی . خادم الحسین علیه السلام
#دلنوشته_های_من
🔸مرحوم کبیریان🔸
نه همسن و سال حاج #حسن_کبیریان بودم
نه همکار و سربازش
اما :
او قسمتی از تاریخِ جوانی من بود..
هر وقت او رو میدیدم یاد شهید پورزمانی ها و ابوالقاسمی ها و ....
می افتادم..
کم میدیدمش اما به نظرم این اواخر تغییر کرده بود...
#حاج_حسنی که مدیرِ مقتدر بود ، تبدیل شده بود به حاج حسن #متواضع_محجوب...
همیشه دستش روی سینه بود و عمده کلماتش
"چاکرم"
و
"دعام کنید"
شده بود...
فرصت نکردم به خودش بگم اما حالا میگم که :
او در شُهرت استانی من تاثیری غیر مستقیم داشت..
به این صورت که 👇
جهت سخنرانی در مراسم ختم شهدای غدیر رفسنجان پشت تریبون رفت...
بنا بود با جملاتش مرهمی بر آلام داغدیده ها بذاره...
درست به وظیفه ش عمل کرد اما :
عده ای که با سپاه زاویه داشتن و صبر خونواده های شهدا براشون قابل هضم نبود یکی از جملات حاج حسن رو پیراهن عثمان کردن ...
گفتند این سخنران ، عوض خونخواهی از مسببین سقوط هواپیما گفته :
" بچه ها به آرزوشون رسیدن و تمام جوان های رفسنجان فدای رهبرم "
خبر نداشتند حاج حسن همکاراش رو بهتر از خودشون میشناخت و میدونست شهادت در راه ولایت ، آرزوشون بوده...
بماند اینکه اون سالها ، دوره گفتگوی تمدن ها بود و تریبونی در اختیار سپاه نبود تا از حق خودش دفاع کنه..
من از این بی انصافی ها و هجمه هایی که علیه سپاه راه افتاده بود ناراحت شدم و تصمیم به ساخت یک کلیپ برای #شهدای_غدیر گرفتم..
خواستم آرزوی شهدا رو یادآوری کنم...
شعری سروده شد
دو بیت آخرش این بود :
تو نوشتی توی سینهَ م
احمد و زهرا و حیدر
تو وصیتت نوشتی
جون من فدای رهبر
آبروی ولایت و شایدم مظلومیت سپاه باعث شد کلیپ شهدای غدیر به یکی از پر بازدیدترین کلیپ های مذهبی استان کرمان و حتی کشور تبدیل بشه...
انگار آبی بود بر آتشی که اون ایام علیه حاج حسن و سپاه روشن شده بود....
الحمدالله...
اما
حاج حسن
حیف بود ..😔
خدارحمتش کنه
تسلیت به همه امام حسینی های انقلابی رفسنجان / یاعلی
خادم الشهدا
مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani