#خاکریز_خاطرات.
☘ آنچه #ابراهیم را الگوئی برای تمام
دوستانش نمود. دوری از گناه بود.
او به هیچ وجه گرد گناه نمیچرخید.
حتی جائی که حرف از گناه زده میشد
سریع موضوع را عوض میکرد.
💢 هر وقت هم میدید که بچهها در
جمع مشغول غیبت کسی هستند
مرتب میگفت : صلوات بفرست و
یا به هر طریقی بحث رو عوض میکرد.
هیچ گاه از کسی بد نمیگفت ، مگر
به قصد اصلاح کردن.
#MA
@moltekanal
#خاکریز_خاطرات.
💢جلوی نامحرم که قرار میگرفت، همیشه سر به زیر بود. هیچ گاه با نامحرم در جای خلوت قرار نمیگرفت. هميشه در تلاش بود تا نگاه خودش را حفظ کند. حتی خودش را تنبیه میکرد که چرا چشمش ناخود آگاه به نامحرم افتاده.
🔸#ابراهیم میدانست که یکی از بهترین راههای نفوذ شیطان، از طريق جنس مخالف است. می خواست راه نفوذ شیطان را ببندد.
🔹می خواست به این کلام خدای خوب خود عمل نماید : قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ
☘به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و دامان خود را از بی عفتی حفظ کنند. این برای آنان ( بهتر) و پاکیزه تر است. خداوند به آنچه انجام میدهند آگاه است.
📖 (نور/٣٠)
📚خدای خوب ابراهیم
#MA
@moltekanal
#خاکریز_خاطرات.
🥅#ابـراهیم نه تنها معلم ورزش، بلکه
معلمی برای اخلاق و رفتار بچه ها بود
دانش آموزان هم که از پهلوانی ها و
قهرمانی ها مـعـــلم خودشان شنیده
بودند شیفته او بودند.
🔷در آن زمان که اکثر بچه های انقلابی
به ظاهرشان اهمیت نمی دادند ابراهیم
با ظاهری آراسته و کت و شلوار به
مدرسه می آمد.
✨چهره ی زیبا و نورانی، کلامی گیرا
و رفتاری صحیح، از او معلمی
کامل ساخته بود در کلاس داری
بسیار قوی بود، به موقع می خندید
به موقع جذبه داشت.
🎈 زنگ های تفریح را به حیاط مدرسه
می آمد اکثر بچه ها در کنار آقای هادی
جمع می شدند اولین نفر به مدرسه
می آمد و آخرین نفر خارج می شد
و همیشه در اطرافش پر از دانش آموز
بود.
#MA
@moltekanal
🌷🍃دوره جوانی ابراهیم بود. در بازار کار میکرد. ابراهیم هفته ای یکبار ما را در چلوکبابی محل دعوت میکرد. چند هفته گذشت. یکبار گفت: امروز مصطفی پول غذا را حساب کرد. همه از او تشکر کردیم. هفته بعد گفت: امروز سعید پول غذا را حساب کرد و همینطور هفته های بعد...
🌷🍃ابراهیم شهید شد. یکروز دور هم نشسته بودیم. بحث چلوکباب شد. مصطفی گفت: یادتان می آید که ابراهیم گفت مصطفی امروز پول غذا را میدهد؟ آن روز هم پول را ابراهیم داد. اما برای اینکه من خجالت نکشم...
🌷🍃سعید با تعجب گفت: من هم همینطور... و بقیه هم همین را گفتند. آن روز فهمیدیم در تمام مدتی که ما با ابراهیم چلوکباب میخوردیم تمام پول غذا را خودش میداد. چون ما از لحاظ مالی ضعیف بودیم؛ اما این کار را کرد که ما هم از غذای خوب لذت ببریم. چه آدمی بود این ابراهیم.
📚سلام بر ابراهیم2
#شهید
#ابراهیم
#هادی
#MA
@moltekanal
🌷🍃دوره جوانی ابراهیم بود. در بازار کار میکرد. ابراهیم هفته ای یکبار ما را در چلوکبابی محل دعوت میکرد. چند هفته گذشت. یکبار گفت: امروز مصطفی پول غذا را حساب کرد. همه از او تشکر کردیم. هفته بعد گفت: امروز سعید پول غذا را حساب کرد و همینطور هفته های بعد...
🌷🍃ابراهیم شهید شد. یکروز دور هم نشسته بودیم. بحث چلوکباب شد. مصطفی گفت: یادتان می آید که ابراهیم گفت مصطفی امروز پول غذا را میدهد؟ آن روز هم پول را ابراهیم داد. اما برای اینکه من خجالت نکشم...
🌷🍃سعید با تعجب گفت: من هم همینطور... و بقیه هم همین را گفتند. آن روز فهمیدیم در تمام مدتی که ما با ابراهیم چلوکباب میخوردیم تمام پول غذا را خودش میداد. چون ما از لحاظ مالی ضعیف بودیم؛ اما این کار را کرد که ما هم از غذای خوب لذت ببریم. چه آدمی بود این ابراهیم.
📚سلام بر ابراهیم2
#شهید
#ابراهیم
#هادی
#MA
@moltekanal