eitaa logo
کانال منتظران مهدی(عج)
2.7هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.7هزار ویدیو
504 فایل
❗بسم‌رب‌الشـهداء❗ 💔براے هر کسے کار مےکنیم جز #خــــدا 🖊! - #شهیدابراهيم‌هادے کپی ازادلینک دعوت کانال ما https://eitaa.com/Montazerane_Mehdi ایـݩ #ڪانالـ وقفـ آقای غریبمانـ است😔
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز نهم علیه السلام علمـــدار مــن! یــادت بــــاشه کـار، به هــرجـا رسیــد، تا آخـــر کنـــــارِ حسیــنم بــمـــــون💔 😭😭😭
آیا کسی هست که مرا یاری کند؟ مردی هنوز چشم به راه جواب ماست...😞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیده رقیه رضایی 🌱 مهریه رقیه یک سفر حج بود و چهارده سکه طلا، ازدواج با من به خاطر رضای خدا بود نه برای مادیات یا هر چیز دیگر. در همسر داری اش طوری رفتار می کرد که همه اش رضایت خدا را مد نظر داشت. سر سوزنی از تکالیفش را چه نسبت به من و چه در رفتار با دیگران کم یا زیاد نمی کرد. خودش را فانی در خدا می دید. هر وقت می خواست کاری انجام بدهد، با خودش می اندیشید که آیا این کار رضایت خدا را در پیش دارد؟ بعد هم جوابش را به سرعت پیدا می کرد. راوی: همسر شهیده 💚 تاریخ شهادت: ۶۶/۵/۹ 🥀
ز شرار غم می سوزم .mp3
9.74M
باباجون خوش اومدی😭💔 علیه السلام
رَه نِجات حُسِین (علیه السلام) اَست وَ دوستےِ حُسِین (علیه السلام) علیه السلام علیه السلام😭😭🖤🖤🖤
علیه السلام 😞🖤
اِمشـَــب حُسِین علیه السلام تَسکیـــن دَهـَــد بَر قَلبِ خواهـَــر💔
فـَـــردا میـــــانِ قَتلِگه دَر خــــون شِنــــاوَر😭
اِمشـَــب حُسِین علیه السلام با خواهـَـــرش دَر ســـــوز و آهـــ است⚡️
فــَـــردا به زیـــــرِ ســُـــمِّ اَسبـــانِ سیــــاه است🏴 یا علیه السلام
روزِ وفاداری، برادری، ادب و احترام است..🖤✨
‏مداحان عزیز یه جوری مداحی کنید که صدای آخ دشمنتون رو بشنوید ... مثلا مثل آقای مطیعی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توبه رضا❗️😧 يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون.... شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي! ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجا وارد بشه از چند تا خیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون. خانمه که دید مسیری که اون گفته بود نمیرم گفت نگهدار و منم سرعتو بیشتر کردمو هرچی جیغ وداد میزد، توجه نمیکردم. شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشو مینداخت پایین خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهدا عزیز فاطمه گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدر غرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صدوجب. خانمه که از ترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو از خداو عذاب جهنم نمیترسی درسته! ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟ من شنیدم لاتها اهل لوتی گری ومردونگی هستن خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن آقا من که شهوت جلو چشامو گرفته بود هیچی حالیم نمیشد اما با شنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه با گریه اون زن همراه بود تنم لرزید. آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين حضرت زهرا ميخواد چيکار کنه مارو... يالا سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که ميخواست بره پياده اش کردم از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم، ورفت اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و حالم خوب نبود داشتم حرفهای خانومه روکه مثل پتک توسرم میخورد توذهنم مرور میکردم تو راه که داشتم ميبردمش تا دم حسينيه، هي گريه ميکرد و با خودش حرف ميزد، منم ميشنيدم چي ميگه اما داشت به من ميگفت ميگفت: اين گناه که ميکني سيلي به صورت مهدي ميزني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي رو کتک ميزني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان دلش از دست ما ميگيره، اينارو ميگفت منم رانندگي ميکردم.... واردخونه شدم ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند هیئت تو خانواده مون فقط لات من بودم تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، يه مشت عرب با لباس عربي، خشن، با چفیه هاي قرمز، يه مشت بچه ها با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه ميزدند و رو خاکها ميکشوندند من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي ميزنم پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم یازهرای مظلومه دست منو بگير یازهرا يه عمره دارم گناه ميکنم، دست منو بگير من ميتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم. کسي تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم توسروصورت خودم میزدم گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه ميکردم، داد ميزدم، عربده ميکشيدم، خجالت که نميکشيدم چون کسي نبودیه حس عجیبی بهم دست داده بودکه توی همه عمرم تجربه نکرده بودم احساس میکردم سبک شدم احساس میکردم تازه متولدشدم.... نیمه شب بود، باصدای بازشدن قفل در ازخواب بیدارشدم همون پای تلویزیون خوابم برده بودپدر و مادرم از حسينيه آمدند تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمم رضاست)، يه نگاه به من کرد گفت: رضا جان حالت خوبه؟چراچشمات قرمزه چراصورتت قرمزشده گفتم چیزی نیست گفت صدات چراگرفته همه نگران بودن دورموگرفته بودن گفتم چیزی نیست امشب برا امام حسین عزاداری کردم همه از تعجب مات مونده بودن مادرم گریه میکرد وخداروشکر میکرد میگفت ممنونم خداکه دعاهای منو مستجاب کردی و..... افتادم به