eitaa logo
کانال منتظران مهدی(عج)
2.8هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.7هزار ویدیو
504 فایل
❗بسم‌رب‌الشـهداء❗ 💔براے هر کسے کار مےکنیم جز #خــــدا 🖊! - #شهیدابراهيم‌هادے کپی ازادلینک دعوت کانال ما https://eitaa.com/Montazerane_Mehdi ایـݩ #ڪانالـ وقفـ آقای غریبمانـ است😔
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد گل آرایی : از شما می‌خواهم که قدر این نائب مهدی (عجل الله) را بدانید که اطاعت او واجب شرعی است.
فرازی از وصیت نامه شهید: از شما می خواهم ، به جان امام زمانمان مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه) پشت ولایت را خالی نکنید. گوش به امر رهبر انقلاب و  دنباله رو ایشان، هر چه امر می کنند بی چون و چرا بپذیرید،که والله سعادتتان در همین است. 🕊 🌹 @shahidbabeknoori🌿
🍃 این جمله را به یاد داشته باشید:👌 اگر در راه خدا رنج را تحمل نکنید! مجبور خواهید شد در راه شیطان رنج را تحمل کنید..... 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ محمدوعجل فرجهم و فرجنابهم ‼️ @shahidbabeknoori
از 2_3 ماه مانده به محرم روزشماری میکرد برای نــــوکری ابا عبدالله الحسین. با شوق خاصی برنـامه ریزی میکرد. هر سال تو میدان امام زاده علی اکبر، جایی که اکنون مزار مطهرش در آنجاست، چای خانه راه اندازی میکرد. خرید ملزومات و وسائل چای خانه رو  با وسـواس و سلیــــقه خاصی خریداری میکرد. تمامی رو هم از بهترین ها . معتقد بود برای اهل بیـــــت نباید کـــــم گذاشت، تا زمانی که اونها دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم شرمنده نباشی که چرا میتونستی و بیشتر انجام ندادی. خادم امام زاده و هییت بود . ولی همیشه جلوی در هیئت می ایستاد. معتقد بود دربانی این خاندان بهتره و خاکـی بودن برای ائمه لطف بیشتری دارد. میگفت هر چی کوچکتر باشی برای امام حسین (ع) بیشتر نگاهت میکند. 🕊
✨شهیدمدافع حرم حامد جوانی  عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی" و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد. 🌿
🌹شهیدعبدالمهدی مغفوری        هر هفته توی خونه روضه داشتیم. وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ، تا اسم امام حسین می اومد حاجی رو می دیدی که اشکش جاری شده. حال عجیبی می شد با روضه  عليه السلام . انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد. یه بار وسط روضه، مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛ متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش. گریه کنون اومد پیش من. گفت: «بابا منو دوست نداره. هر چی گفتم جوابم رو نداد.» روضه که تموم شد، گفتم:« حاجی، مصطفی این طوری می گه.» با تعجب گفت:« خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم.» از بس محو روضه بود.... راوی: همسر شهید 🌱
🌷شهید علی صیاد شیرازی ✨خانه‌دار شدن شهید صیاد طول و تفصیل دارد. بالاخره بعد از کش و قوس‌ها و چانه‌زنی‌های فراوان صیاد را راضی کردیم که ماشینش را بفروشد و خرج خانه کند. با کمک چند نفر از همکاران خانه را برایش آماده کردیم. قرار شد با خودش برویم و خانه را ببینیم. رفتیم. خوب همه‌جا رو بازدید کرد. حیاط، طبقه‌های بالا و زیر زمین که یک سالن وسیع داشت و یک اتاق کوچک‌تر. ✨خانه تازه رنگ‌شده بود و موکت هم نداشت. برگشت یکی از بچه‌ها را صدا کرد و گفت: «آقای جمشیدی! برو بازار چندمتر پرچم بگیر و بیار دور تا دور این اتاق نصب کن. از این پارچ هایی که روش شعر نوشته‌شده؛ “باز این چه شورش است” از همون‌ها بگیر و بیار» . ✨من و تیمسار ازگمی به‌هم نگاه کردیم که صیاد چه کار می‌خواهد بکند. ✨گفت: که «از این سالن استفاده شخصی نمی‌کنیم. این‌جا می‌شه حسینیه که همان هم شد ✨ شب‌های اول هر ماه مراسم عزاداری امام حسین و ائمه را آن‌جا برگزار می‌کرد. خودش جارو دست می‌گرفت و قبل‌از آمدن مهمان‌ها، حیاط و پیاده‌روی جلوی در را آب‌وجارو می‌کرد. هرچه اصرار می‌کردم که «حاج‌آقا! بدید من جارو می‌کنم»، فایده نداشت. ✨وقتی هم که مهمان‌ها می‌آمدند، کفش‌ها را جفت می‌کرد. بعد می‌آمد توی سالن؛ همان کنار در دو زانو می‌نشست.
کسانی به امام زمانشان خواهند رسید که اهل سرعت باشند و الا تاریخ کربلا نشان داده که قافله حسینی معطل کسی نمی ماند.... ارواحنافداک ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸
🌹سید اسماعیل سیرت نیا سید اسماعیل خودش را سرباز ولایت می دانست وقتی احساس می کرد منطقه ای نیازمند کار فرهنگی واعتقادی است، باهزینه‌های شخصی و همه مشکلاتی که کار فرهنگی دارد، سریع اقدام کرده و با برنامه ریزی به انجام کار فرهنگی می پرداخت... 🌱
امام خامنه‌ای: «اولین آتش را در دل ما نواب روشن کرد» 🔻گوشه ای از خاطرات در مورد شهید نواب صفوی «سخنراني نواب يك سخنراني عادي نبود. بلند مي شد و مي ايستاد و با شعار كوبنده و با شعاري شروع به صحبت مي كرد. من محو نواب شده بودم. خودم را از لابلاي جمعيت به نزديكش رسانده و جلوي نواب نشسته بودم. تمام وجودم مجذوب اين مرد بود و به سخنانش گوش مي دادم و او هم بنا كرد به شاه و به دستگاههاي انگليس و اينها بدگويي كردن. اساس سخنانش اين بود كه اسلام بايد زنده شود، اسلام بايد حكومت كند واين كساني كه در راس كار هستند، اينها دروغ مي گويند. اينها مسلمان نيستند و من براي اولين بار اين حرف ها را از نواب صفوي شنيدم و آنچنان اين حرف ها درون من نفوذ كرد و جاي گرفت كه احساس مي كردم دلم مي خواهد هميشه با نواب باشم. اين احساس را واقعا داشتم كه دوست دارم هميشه با او باشم...» ⤴️برگرفته از:پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1334 به همراه ۳ تن از اعضاي فدائيان اسلام به نام هاي خليل طهماسبي، مظفرعلي ذوالقدر و سيدمحمد واحدي به زندان افتادند و كمتر از دو ماه بعد در سحرگاه ۲۷ دی‌ماه ۱۳۳۴، اعدام‌ و به شهادت رسیدند. ✍پ.ن به حق احیاگر امربه‌معروف ونهی‌ازمنکر و اولین جرقه‌‌ی در دوران پهلوی بود که سالها بعد به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد 🌹روحش شاد و یادش در همیشه تاریخ گرامی باد
تقلـب‌فقط‌یڪ‌جـاجایزه! اون‌هـم‌سر‌امتحـاناٺ‌خُـدا بایـد‌سرتو‌بگیـرۍ‌بـالا، از‌روۍِ‌برگہ‌شهدا‌ تـقلب‌ڪنـے،،،🙃♥️ ‌ @shahidbabeknoori🍀
جای شهید هادی خالی که همیشھ‌مےگفـت: تا‌وقتےکھ‌زمان‌ازدواجتون‌نرسیـده دنبال‌ارتباط‌کلامےبا‌جنس‌مخالـف‌نرید؛ چون‌آهستھ‌آهستھ‌خودتون‌روبھ‌نابودے مے‌ڪشونید