- آشفتگیهبایدببخشید -
بعداً ؟! بعدا گلا زرد میشن !( ؛
بعداً ؟!
بعدا خاطرهها درد میشن !( ؛
هدایت شده از - دچار!
یکی از طلبهها در دیداری از شهید صدر پرسيد: «خیلی وقت ها دچار بیحوصلگی میشوم و درس و مطالعه و تألیف را کلاً رها میکنم ... چه کنم که از این حالت رها شوم؟!» و شهید صدر پاسخ میدهد: «کسی که توطئه ها و دسیسه ها و تبانی ها بر ضد اسلام و تهمت ها و دروغ پردازی هایی که نسبت به مبانی اسلامی میشود را میبیند چگونه دلش می آید که مطالعه و کار جدی و بی وقفه را رها کند؟!»...
- آشفتگیهبایدببخشید -
+ نه .
- آخه یبار دفترچه خاطراتت اتفاقی ،
صفحهیِ اولش باز بود و خوندمش نوشته بودی :
[ به نام خدایی ك او را خلق کرد ،
تا قرار بیقراری هایم باشد .. ]
- آشفتگیهبایدببخشید -
- یعنی عاشقش نبودی ؟!
+ کارِ ما از عشق گذشته بود .
- آشفتگیهبایدببخشید -
-
به آغوشم قدم بگذار حتی به شکل گلولهای ..