eitaa logo
مستندعشق 🌷
355 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
26 فایل
﷽ بترسید از آنان که دعای بعدِ نمازشان شهادت است...💔 . . ویژه یاد و خاطره شهداء . . محفل شهداء را ترک نکنید🌷 کپی مطالب آزاد🥀 خادم‌الشهداء: @MoghuofehMahdavi9401
مشاهده در ایتا
دانلود
‏خدا رحمت کند آقای صفایی را، می‌گفتند: اگر بتواند، نمی‌گذارد بکاری! اگر کاشتی نمی‌گذارد جوانه‌بزند! اگر جوانه‌اش زد، نهالش را می‌شکند! تا بالاخره یک کِرْمی در میوه‌اش می‌گذارد. نمی‌گذارد کار به نتیجه برسد و برای این هدف، تدبیر و برنامه‌ریزی می‌کند! -استادسیدمحمدمهدی‌میرباقری -
دغدغه‌ فکری انسان در خلوت، نشان از شخصیت واقعی اوست. سطح فکری را بالا ببر، تا دغدغه‌هایت رشد کنند... وقتی دغدغه‌ها رشد کند، با هر چیزی از کوره به در نمیشی و هر مساله‌ کوچکی، قدرت آن را ندارد که روحت را به تلاطم اندازد.
حاج‌ همّت🌱
قائم مقام قرارگاه حمزه بود. با حفظ سمت گذاشتندش فرمانده‌ی تیپِ شهدا. گفتم: هه! تیپ؟ یه گردان هم نیست. گفت: کار برای خدا که این حرف‌ها رو نداره. گفتم: آخه برای چی پا شدی اومدی این‌جا؟ گفت: این‌جا هم باید رو‌به‌راه بشه دیگه، خوب نیست بچه‌ها بیفتند به جون هم. خجالت کشیدم ..
🕊شهید‌ تورجی‌ زاده: مردم هر وقت کارتون جایی گیر کرد تون رو صدا کنید یا خودش میاد، ‌یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه...!
1_3989081150.mp3
2.92M
روزی دو عالم رو بده با دو دست عَلم گیرِ علی...🌱
°•♡ درخواست شهید مدافع حرم سجاد مرادی : هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو می شنوه یک روز برا ما نماز بخونه، ممنون میشیم❤️ . زیباترین قسمتش فقط اونجاست که میگه : ان شاءالله اونور جبران بکنیم!🌱
[ ‏«سَیسألُکَ اللهُ عن کُلِ قلبُ کَثرتَه ] ‏و خدا درباره‌ی تمام قلب‌هایی که شکستی از تو خواهد پرسید !..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۳۲ شرکت در ختم قرآن برای فرج
1_1861354433.mp3
8.21M
📝 ‏دلم را مرور که می‌کنم، تمام آن از آن توست...❤️ صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ :))☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| زیارت با احترام او! | رفته بودیم قم. موقع پیاده شدن از اتوبوس پایش طوری در رفته بود که نمی‌توانست راه برود؛ برایش صندلی چرخ دار آوردم. تا حرم با ویلچر بردمش. نزدیک ضریح که رسیدیم نگذاشت جلوتر بروم. گفت: بی احترامیه که نشسته جلوی حضرت معصومه (علیهاالسلام) بروم. به سختی از ویلچر بلند شد؛ لنگ لنگان و با تکیه به دیوار خودش را به ضریح رساند و زیارت کرد. راوی: پدر شهید اَلسَّـلامُ عَلَیْـڪِ یــٰا فاطمـه معصـومـه(سلام‌الله) پ.ن: عکسِ آن زیارت... .
✨🍃ادب فرمانده گردان🍃✨ دم اذان صبح آمدم نماز بخونم، دیدم از دم در صدا می آد. در رو باز کردم، دیدم اصغر روی پله نشسته. بغلش کردم، دیدم داره یخ می زنه، آوردمش پای بخاری. گفتم: ننه، کجا بودی؟ چرا در نزدی؟ گفت: نصف شب با آقاسید اومدم. دیدم شما خواب هستید، در نزدم که مزاحم خواب شما شوم. صبر کردم تا وقت نماز که بیدار بشید، در رو باز کنید... شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین‌الدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه 📔کتاب ستارگان حرم کریمه - سی ویکم تارسیدیم گفتند((فرمانده دستور داده کسی روی خط الراس نره)) صبح که شد، چشم باز کرده و نکرده ، نگاهم افتاد به جوانی کم سن وسال ، رفته بود بالای خط الراس وبا دوربین منطقه را برانداز می کرد. با حرص سرش داد زدم (( بیا پایین اخوی ، می خوای همه مون رو به کشتن بدی؟)) نگاهی کردو پرسید((عصبانی هستی ؟)) جواب دادم ((چرا نباشم؟ از گردان ۱۸۰ نفره مون خیلی ها شهید شدن.)) گفت ((کدوم گردانی؟)) گفتم ((ضدزره)) خندید((پس بچه تهرانی؟)) کفری شدم از سوال کردن هایش .گفتم ((شلوغ بازی نکن بیا پایین.))سرو صدا که بلند شد، بچه ها از سنگر زدند بیرون . تا آمدپایین یکی از بچه ها بغل گرفت و بوسیدش ، پیشانی ام را بوسیدو گفت ((خسته نباشی .بچه های شما خوب عمل کردن.)) وقتی رفت گفتند(( حتماً نشناختیش که هرچی از دهنت در اومد بهش گفتی؟)) پرسیدم ((مگه کی بود؟ )) گفتند((آقا مهدی زین الدین، فرمانده لشکر.)) - سی و دوم رفتم پای یکی از قبضه های ۱۲۰ برای سرکشی عراق ، زمین و زمان را به هم دوخته بود. نگاه کردم به بچه ها ، دیدم حسابی سرحالند و قبراق ، پرسیدم ((چه خبر؟)) گفتند((آقا مهدی این جا بود. زیراین آتیش سنگین اومده بود سربزنه . چند دقیقه ای نشست؛ احوال پرسی کردو رفت.)) تنهایی با موتور آمده بود. 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زین‌الدین ... ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
نگاه کردم توی چشم‌هاش. گفتم: می‌خوام از اینجا برم. کار کردن توی کردستان خیلی سخته. گفت: سختی هم آدم‌سازه. دیگر چیزی نگفت. رفت. هرکس می‌خواست از کردستان برود، جوری می‌رفت بروجردی نفهمد. خجالت می‌کشیدند ازش. می‌گفت: رفتن از کردستان، کفران نعمته.
من ادواردو نیستم 2.mp3
15.43M
🎧 📙من_ادواردو_نیستم قسمت 2⃣ ┈┄┅═✾◄🌹►✾═┅┄┈ قسمت‌ 1 👇🏻 https://eitaa.com/Mostanade_Eshq/8923