مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- سی وهفتم
خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود. من هم یک شلوار خریدم ، تا وقتی از منطقه آمد، باهم بپوشد. لباس ها را که دید، گفت((توی این شرایط جنگی وابسته م می کنید به دنیا.)) هرجور بود راضی اش کردیم . لباس ها را پوشیدو رفت . وقتی آمد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود. چیزی نپرسیم . خودش گفت((یکی از بچه های سپاه عقدش بود، لباس درست وحسابی نداشت.))
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- سی وهشتم
لیلاچند ماهه بود.ازدستم گرفتش وگفت((خودم حمامش می کنم.)) هرچی اصرار کردم نیازی نیست، فایده نکرد.گفت((می خوام یاد بگیرم.)) در حمام را که بست، صدای گریه بچه بلند شد.آوردمش بیرون یک ریز گریه می کرد.مجیدکه آمد، لیلا را داد دستش وبه شوخی گفت (( مجید ، ما اصلاً این بچه رو نمی خوایم، باشه مال تو.)) شامپو زیاد زده بود.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- سی و نهم
عراقی ها که آمدند روی دامنه ، نیروهای بالای تپه افتادند توی حلقه محاصره .شرایط سختی بود.با چندتا تانک پایین تپه ، منتظر دستور فرمانده بودیم که گفتند مجروح شده .مانده بودیم چه کار کنیم. جوان کم سن وسالی با یک لباس رنگ و رو رفته ی بسیجی آمد وگفت ((دامنه رو بگیریدزیر آتش.)) گفتم ((ما خودمون مسئول داریم ، ازتو دستور نمی گیریم.)) توی همین گیر رودار معاون فرمانده آمد.جوان رو که دید، بغلش کرد و بوسید. گفت(( هرچی ایشون می گن انجام بدید.)) تازه آن جا آقامهدی را شناختم.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت - چهلم
عراق با یک پاتک سنگین تپه را از دست بچه ها گرفت. از همان جا کلی آتش می ریخت روی سرمان . اوضاع بدی بود. خود آقا مهدی آمد ایستاد کنار خمپاره ۶۰ گرا گرفت واز پایین تپه گلوله ریخت روی سر دشمن. طولی نکشید که آتش خوابید. عراقی ها یا کشته شده بودند یا مجروح.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل ویکم
ساده بود. آن قدر ساده وبی تکلف که وقتی میان جمع می نشست، اگر نمی شناختی اش ، نمی توانستی تشخیص بدهی کدام زین الدین است .خودش را قاطی رزمنده ها می دانست . گاهی که کارهایش سبک تر بود، با بچه ها فوتبال هم بازی می کرد.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل و دوم
داشتیم از خط برمی گشتیم اهواز، راهِ طولانی همه را خسته کرده بود. گفت((برای این که بیشتر خسته نشیم و حوصله مون سر نره ، هرکس یه حدیث بخونه.)) خودش شروع کرد. (( القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیرالله.))به این چیزها خیلی توجه می کرد، به این که توی جمع های مان حرفی یا حدیثی از ائمه (علیهم السلام) باشد. می گفت روی خودسازی نیروها اثر دارد.
..امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ((قلب حرم خداست. درحرم خدا غیر خدا را ساکن مگردان.))
📚بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۵
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل وسوم
اولین باری بودکه می رفتم جبهه ، سنی نداشتم ، چهارده سالم بود. با یکی از رزمنده های شهرستانی حرفم شد، مقصربود. خبرکه به آقا مهدی رسید توبیخم کرد و کارت شناسایی ام را گرفت. به دلم خورد. گفت (( هفته دیگه بیا کارتت رو بگیر.)) هفته بعدرفتم سنگرش ، دراز کشیده بود . تا نگاهش به من افتاد، از جا بلندشد، خوش و بشی کرد و رفت سراغساکش ، یک قوطی سوهان در آورد و تعارف کرد، بعدهم گفت ((بیا این کارتت ، ما که بچه قم هستیم باید برای بقیه الگو باشیم.)) آمدم بیرون ، رفتارش به دلم نشست.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل و پنجم
عیدغدیردستور داد سیدهای هرگردان بروندتوی چادر جدا گانه . یکی یکی به گردان ها سر می زد و می رفت سراغ سادات ، روبوسی می کرد و عید را تبریک می گفت . وقتی به من رسید گفت ((سید عیدی نمی دی؟ )) بغلش کردم رویش را بوسیدم و عیدی اش را دادم.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل و ششم
وقتی می خواست مسئولیتی بدهد، دست ودلش نمی لرزیدسرفرصت طرف را به کار توجیه می کرد. چهار چوب را که دستش می داد، همه چیز را می گذاشت به عهده خودش . دیگر دخالتی نمی کرد اما نظارت داشت. همین میدان دادن هایش باعث رشد نیروها شد، نیروهایی که هنوز هم برای نظام و انقلاب تاثیر گذارند.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل وهفتم
رشد معنوی نیروها برایش اهمیت زیادی داشت. توی یکی از سخنرانی هایش در مقر انرژی اتمی گفت(( من نیمه شب ها میام می بینم تعداد نماز شب خون ها کم شده.)) تاسف می خورد از این که چرا سرباز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) نباید نماز شب بخواند.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل و هشتم
پادگان ۱۹ دی قم آموزش نظامی می دیدیم. یک روز سر صبحگاه اعلام کردندقرار است آقامهدی بیاید و برای تان سخنرانی کند.اسم آقامهدی ولوله ای انداخت بین نیروها، وقتی رسید، رفت پشت تریبون ، از اندیمشک یک راست آمده بود پادگان . بسم الله را که گفت اول عذر خواهی کرد؛ از این که با لباس شخصی آمده توی پادگان نظامی. گفت((تازه از راه رسیده م . کل شب رو رانندگی کرده م. لباس هم نبود بپوشم؛ چون قول داده بودم راس ساعت بیام نخواستم خلف وعده کرده باشم والّا بایدبا لباس نظامی می اومدم.))
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل و نهم
دم غروب بود که عراق پاتک کرد . تانک هایش تا پانصد متری مان آمده بودند. اوضاع وخیم بود. کلی مجروح و شهیدداده بودیم. خودش آمد توی خط و خواست فوری مهمات بیاورم. سلاح به دست ، کنار بسیجی ها ، ایستاد جلوی دشمن . خط را سرپا نگه داشت با همین کارش.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسم
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- پنجاهم
فاصله تا عراقی ها خیلی کم بود. ماشین که رد می شد، جاده را می گرفتند زیر آتش . نیروهای توی خط ، آب نداشتند. راننده تانکر راضی نمی شد برود . می گفت((ماشین رو ببینن می زنن.)) آخر هم نرفت. آقا مهدی خودش نشست پشت فرمان. زیر آتش دشمن آب برد برای نیروهایش.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- پنجاه ویکم
عراق هرچه آتش داشت، ریخت ؛ولی نتوانست جزیره را پس بگیرد.شبانه خاکریز را شکافت و آب افتاد توی جزیره. رفتیم سمت ورودی آب .آقامهدی زودتر از ما رسیده بود. چند نفری داشتند گونی های خاک و الوارهای چوب را می گذاشتند جلوی آب گفتم (( نیروکمه بذارید به بچه ها بگم بیان کمک.)) گفت(( لازم نیست.)) الوار را گذاشت روی دوشش تا کمر رفت توی آب.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد..
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- پنجاه و دوم
چشم هایش قرمز شده بود از بی خوابی معلوم بود خیلی وقت است نخوابیده . فرستادیمش توی سنگر برای استراحت . هنوز چشم هایش گرم نشده بود که خمپاره خورد روی سنگر گفتیم آقا مهدی هم رفت . تا رسیدیم به در سنگر ، از لای خاک و خل آمد بیرون . خودش را می تکاند و می خندید . گفت(( عراقی هام فهمیده ن خواب به ما نیومده.))
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- پنجاه و سوم
اوج مدیریت و مظلومیتش ، عملیات خیبر بود. کلی فرمانده گردان و مسئول واحد از دست داد. جانشینش شهیدشد، فرمانده های رده بالای لشکرش مجروح شدند، خودش ماند وجزیره ، و آتش سنگین عراق که از زمین و آسمان می بارید. با این حال مقاومت کرد. امام خواسته بود جزایر حفظ شوند. عملیات که تمام شد آمد عیادتم . گفت (( حاضر بودم توی جزیره بمونم و شهید شم تا جنازه م یک متر از خاک جزیره رو حفظ کنه و حرف امام روی زمین نمونه.))
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد..
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- پنجاه و چهارم
نصف شب رسید خانه . از چشم هایش معلوم بودخیلی وقت ست نخوابیده . بادگیرش را که پر شده بود از شن، در آورد. نشست پوتین هایش را در بیاورد، همان جا خوابش برد. خواستم بندهای پوتینش را باز کنم ، از خواب پرید. خیلی ناراحت شد وگفت ((من اصلاً دوست ندارم کارهایی که آقایون باید انجام بدن بیفته رو دوش خانما.))
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📗کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- پنجاه و پنجم
شام نخورده بود. سریع سفره را پهن کردم . غذا را که آوردم، صدای لیلا بلند شد.تا آرامش کنم و برگردم سرسفره طول کشید. وقتی برگشتم دیدم دست به غذایش نزده ؛ صبر کرده بود باهم شام بخوریم.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📗کتاب ستارگان حرم کریمه #قسم
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- پنجاه وششم
خیبرکه تمام شد؛ سال جدیدبود. کادر واحدهاو گردان ها را جمع کرد و جلسه ای گرفت. می خواست برای تشکر از زحمت های شان به همه هدیه بدهد.یکی بلند شد هدایا را پخش کند، اجازه نداد. خودش یکی یکی هدیه ها را داد دست بچه ها ؛ یک رادیو جیبی دو موج و ده تومان پول.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد..
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت-
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- پنجاه و هفتم
حق الناس برایش شوخی بردار نبود. وقتی لشکر رفت سمت غرب مقرمان توی یک کشتارگاه صنعتی بود. نیروها را که مستقر کردیم گفت((مسئولیت مقر با شما، این جا مرغداریه ، تجهیزاتش رو هم تازه نصب کردن . مبادا کسی دست به چیزی بزنه . حواست جمع باشه . اگر اتفاقی بیفته شما رو مسئول می دونم.))
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- پنجاه و هشتم
روزهای آخری که بین مان بود صدایم زد و گفت((بریم یه دوری تو مقر بزنیم.)) همه چیز را بررسی کرد. با دقت و ریز به ریز . رسیدیم به در حمام . نگاهی انداخت به پلاستیک ورودی حمام و دید پاره شده ؛ جای پارگی را نشانم داد و گفت ((سریع عوضش کنید. بچه های مردم امانتن دست ما . سرما می خورن.)) انگار که داشت وصیت می کرد.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #زندگ
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- اول
ساکن تهران بودیم و منتظر به دنیا آمدن مجید. در محیط بسیار فاسد تهران نگه داشتن حجاب و دوری از حرام کار راحتی نبود . با این حال خیلی مراقب بودم ؛ حتی در بر خوردبا مهمان های مرد و مستاجرمان که رفت وآمد داشتند، احتیاط می کردم ؛ مبادا با آن ها برخوردی داشته باشم .
#قسمت- دوم
توی زندگی به حلال وحرام اهمیت زیادی می دادیم. مخصوصاً حاج آقا مراقبت می کرد مال حرام وارد زندگی مان نشود. حساب جیبِ چپ و راستش فرق می کرد. پول های فقرا، خمس یا پول های دیگر در جیب چپشان بودو جیب راست مخصوص مخارج خانه بود. می گفت((اگر پولی می خواید، سر جیب چپم نرید؛ از جیب راست بردارین.)) مراقب بودم از مال کسانی که خمس نمی دهند، استفاده نکنم.
✍🏻نویسنده کتاب #لیلاموسوی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- سوم
از چهار سالگی نماز می خواند. عادت کرده بودم هر وقت می آمد خانه تا سلام می کرد می گفتم ((مجید، نماز خوندی؟)) می گفت بله . بعد از مدتی هر وقت وارد خانه می شد با صدای بلند می گفت ((سلام مجیدجان نمازت رو خوندی؟ بله مادر جان خوندم.))
✍🏻نویسنده کتاب #لیلاموسوی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهارم
پنج ، شش سالش بود، هرجا می رفتم او را با خودم می بردم ، جشن تولد یکی از دوستانم بود. طبق معمول مجید را هم با خودم بردم . مادر سفارش کرد(( اگه مجلس ساز و آواز داشت، نمونید.)) رفتیم . اتفاقاً نوار ترانه روشن کردند . مجید حرف مادر را به من یادآوری کرد گفت ((بلند شو بریم.)) بلند شدیم . صاحب خانه علت را پرسید ، مجید با زبان کودکانه اش گفت(( چون ترانه گذاشتید.)) خلاصه نگذاشتندبیاییم نوار را خاموش کردند.
✍🏻نویسنده کتاب #لیلاموسوی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
مستندعشق 🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- بیستم
توی سد دز آموزش شنا می دیدیم .مجیدخیلی خوب شنا می کرد. یک بار ساعت دو نیمه شب همه رو بیدار کردند و ریختند توی آب. مجید توی راه شوخی می کرد. می گفت((یه جانور توی آبه به نام عبدالمای . شبا میاد روی سطح آب . مواظب باشین اگر کسی پا یا شکمتون رو گرفت بدونین که عبدالمایه.)) می رفت زیر آب ، چنگ می زد به شکم بچه ها ، پاهایشان را می گرفت
✍🏻نویسنده کتاب #لیلاموسوی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها