eitaa logo
محتوای تربیت دینی 🇵🇸 کودک و نوجوان
2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فروشگاه کتاب سماح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👨‍🏫آموزش صحیح مفاهیم دینی به کودکان 📜 ۱۰ نامه ماریه برای دهه اول محرم ‼️👈مجموعه ای جذاب برای معرفی امام حسین(ع) و کربلا به کودکان ✍آشنا کردن کودکان با وقایع کربلا از طریق داستان های تصویری •┈••••✾•🍀🌷🍀•✾••••┈• 📱به فروشگاه کتاب سماح بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/990511306C6ca3f40bf0
👌۳۰ نکته در یک تکراری از سيره بزرگترین شخصیت عالم هستی چقدر و است. ✨مى‏گويند: ۱- يكى از به بزرگ دوازده هديه كرد كه بگيرند. ۲- حضرت نمود و را مأمور خريدارى پيراهن كرد و او پيراهنى به دوازده درهم تهيّه كرد و آورد. ۳- حضرت هنگامى كه ديد پول‏ها براى خريد يك پيراهن‏ مصرف شده، به على فرمود: آيا مى‏شود اين معامله را اقاله كنى؟( رضايت به فسخ معامله از دو طرف را« اقاله» گويند) "من پيراهن ‏تر مى‏خواهم". ۴- على باز مى‏گردد و مسأله را با فروشنده در ميان مى‏گذارد و ۵- او معامله را مى‏كند و على پول‏ها را به نزد پيامبر برمى‏گرداند. پيامبر بزرگ مى‏خواهد ‏هايى بدهد؛ درس‏هايى براى آنها كه در آن زمان با او بودند و همراهش آمدند و براى ما كه امروز مى‏شنويم و به گوش مى‏گيريم. ۶- پيامبر در راه به كنيزى برمى‏خورند كه در گوشه‏اى نشسته و غمگين و متحير در خود فرو رفته و ناله مى‏كند. درس اول، و بازجويى و اوست، توجه به و و ‏شكسته است. بيچاره مأمور خريد چيزى بوده و چهار درهم پولش را گم كرده و اكنون مى‏ترسد كه به خانه برگردد و مورد شكنجه قرار بگيرد. ۷- رسول بزرگ از همان دوازده درهم، چهار درهم بيرون مى‏آورد و گرفتارى را از و بيرون مى‏كشد و ۸- به راه خود ادامه مى‏دهد تا بازار كه لباسى به چهار درهم مى‏خرد و در همان‏جا به بَر مى‏كند و به‏ راه مى‏افتد و چه درس‏هايى كه با خود مى‏گذارد! ۹- در برگشت، برهنه‏اى فرياد مى‏زند: آيا كسى مرا مى‏پوشاند تا او را خداوند در روزى كه پوشش‏ها فرو مى‏ريزند، بپوشاند؟ رسول بزرگ را كه خريدارى كرده بود، در ‏جا بر او مى‏پوشاند و خود باز مى‏گردد، نه اينكه او را به زحمت بيندازد. نه، خود باز مى‏گردد و لباس خود را به او مى‏دهد تا اينكه براى هم، او برهنه نماند. و در اين صحنه هم درس‏هاى ديگرى است! ۱۰- با چهار درهم باقى مانده، براى حضرت لباسى فراهم مى‏شود. ۱۱- در آخر راه به همان كنيز درمانده برخورد مى‏كند كه هنوز حيرت‏زده ايستاده است و مى‏گويد: مى‏ترسم به خاطر تأخير و دير كردن آزارم دهند. باز رسول بزرگ، با او به راه مى‏افتد و درِ خانه مولاى او مى‏ايستد و مى‏گويد: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا اهْلَ الدَّارِ». و چنين بود رسول بزرگ؛ كه تا سه مرتبه با صداى بلند براى صاحب خانه دعا مى‏كرد و درود مى‏فرستاد و اگر جوابى نمى‏شنيد، باز مى‏گشت. در آخرين مرتبه، جواب سلام از داخل بلند شد و صاحب خانه بيرون آمد و توضيح داد كه ما مى‏خواستيم دعاى شما در حق ما تكرار شود، لذا آخرين دفعه به جوابگويى صدا بلند كرديم. حضرت داستان را خلاصه كرد و جهت تأخير را شرح داد و كرد. ۱۲- مولاى كنيز در جواب عرضه داشت: من به خاطر و شما او را آزاد كردم و در راه خدا رها نمودم. و ۱۳- پيامبر شكر مى‏كند كه عجب بود؛ دو برهنه پوشيده شدند و يك كنيز گرفتار آزاد گرديد! امالى صدوق، ص 238 ۱۴- ✅ در همين و داستان درس‏هايى هست براى من، كه حتى با پول يك پيراهن و يك قبا مى‏توان دو برهنه را پوشاند و يك گرفتار را آزاد كرد. و ۱۵- رسول بزرگ عملًا نشان مى‏دهد كه ✨"چگونه مى‏توان با پول كم، كارهاى زياد انجام داد و از هر پيش‏آمد بيشترين نتيجه را گرفت." ۱۶- اما من براى اين درس‏ها ندارم. ۱۷- در حالى كه در وسيله تأمين يك خانواده هست و ۱۸- در جهاز يك دختر هست و ۱۹- بر پوشاك ده نفر هست و ۲۰- در ذخيره يك ماه هست و ۲۱- در ‏ام خوراك يك كاروان هست، ۲۲- باز مى‏گويم: "بيش از خودم ندارم و چه كنم؟ خدا برساند!!" ۲۴-🔺اگر روح و و و يا لااقل و ‏دارى و در حوايج و به امور مسلمين در ما *زنده* مى‏شد، بسيارى از مسائل تأميناتى در همين مى‏شد و به كمك فلان كس هم احتياج نمى‏افتاد. ۲۵- درست است كه آنها و مى‏توانند رسيدگى كنند، اما هنگامى كه به آنها نيست و گرفتارى آنها است، نمى‏توان همين‏طور و تراشيد. ۲۶- هر كس به‏اندازه ‏ خود بايد بردارد و به ‏كامان برساند، ۲۷- گرچه آنكه و و دارد، زيادترى دارد. ۲۸- هنگامى كه مسلمين در صدر اسلام نداشتند و آه در بساطشان نبود، با همين و و ‏دارى و و يكديگر را داشتند ۲۹- و لااقل و ‏خوار يكديگر بودند و و براى هم! ۳۰- در نتيجه از ، به رسيدند. 📗روحانيت و حوزه: مشكلات و راهكارها، 👌 ص: ۱۸۷ 🌷🇮🇷🇵🇸🇮🇷🌷
هدایت شده از عمو تلافی (مشهد)
مردي نزد✨ امام حسن مجتبی «علیه السلام» رفت و از گرفتاري و احتياج خودش به امام گفت. ✨حضرت فرمودند: حاجت خود را بنــــ📝ــویس و به من بده. مرد👳‍♂ نامه‏‌اي✉️ نوشت و به ✨امام داد. امام «علیه السلام» نامه‏‌اش✉️ را خواندند و دو برابر خواسته‏‌اش به او بخشيدند😳😊. يکي از حاضران گفت: اي پسر رسول خدا، اين نامه✉️ براي او بسيار پربرکت بود. ✨حضرت در پاسخ فرمود: برکت آن براي من بيشتر بود، زيرا مرا جزء نيکان قرار داد. مگر نمي‏‌داني👇👇 🌸 که نيکي آن است که بدون درخواست به کسي چيزي ببخشند. زيرا آنچه پس از درخواست داده مي‏‌شود، بهاي ناچيزي در برابر آبروي اوست شايد آن شخص👳‍♂ نيازمند، شبي را در ناراحتي😔 و اضطراب😥 به سر برده و نمي‏‌دانسته که در برابر خواهشش چيزي به وي داده مي‏‌شود يا خير؟ اکنون که با تن لرزان 😰و دل نگران نزد تو آمده، اگر فقط به اندازه‏ احتياجش به او ببخشي، در برابر آبرويي که نزد تو ريخته، بهاي اندکي به او داده‏‌اي.🌸 دوستان گلـــــ🌻ــــــم این داستان رو گفتم تا همه مون یادبگیریم مثل اماممون سخاوتمند و دست ودل باز باشیم و نسبت به کسی که به مانیاز داره بی تفاوت نباشیم.... ┄┅🏴🍃🌸🚩🌸🍃🏴┅┅ (علیه_السلام) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/amootalafi