برای فهم جنگ فعلی لبنان، مرور جنگ ۳۳ روزه الزامی است. پایه نبرد فوق نیز از یک روز بعد از آن جنگ پایهگذاری شده است. طراحی دفاعی و هجومی اتاق عملیات حزب نیز مبتنی بر تحلیل تجارب خود و دشمن از ۳۳ روزه بوده است.
جوزف بار در کتاب "عملکرد اطلاعات نظامی اسرائیل در جنگ دوم لبنان" عقیده دارد که اگر در ابتدای جنگ، فرماندهان کلیدی مانند سیدحسن، حاج عماد و حاج خلیل حرب حذف میشدند، شلیک در جنوب نیز قطع میشد؛ زیرا طرح ترور سید نیز در ابتدای جنگ به اولمرت داده شد اما وی رد کرد ولی در اواخر جنگ چندین بار اجرا شد که هر بار به دلیلی ناکام ماند.
ارزیابی این است که لازمه ترور سیدحسن نصرالله، اطلاعات، هدفگیری و قدرت هوایی است. به نظر در این ۱۸ سال، رژیم موفق شد هم اطلاعاتش را دقیق کند، هم دقت و شدت نیروی هوایی را ارتقاء دهد و هم جسارت تصمیم ترور را در خود به وجود آورد.
اشتباه رژیم اما در یک امر کلیتر بود: ارزیابی. اسرائیل توانست در ۱۸ سال همه موارد بالا را تصحیح کند اما همه این اصلاحات یک زیرساخت شناختی غلط داشت: "انهدام فرماندهی حزب از بالا به پایین، آتش حزبالله را محدود یا پراکنده میکند".
@Muhallel
سخنگوی عرررتش اسقاطیل در گفت و گو با العبریه: مستشاران ایرانی زیادی هستند که از طریق سفارت ایران در بیروت برای کمک به حزب الله در پرتاب موشک و پهپادها می آیند، ما آنها را دنبال می کنیم و اجازه دریافت کمک به حزب الله را نمی دهیم. و اجازه نمیدهیم مجدداً کنترل سازمان را به دست آورند
مُحَلِّل
سخنگوی عرررتش اسقاطیل در گفت و گو با العبریه: مستشاران ایرانی زیادی هستند که از طریق سفارت ایران در
ظاهراً برخی پیامها را فهمیدهاند اما این جملات به نظر مقدمه مشروعیتسازی برای هدف قرار دادن سفارتخانه کشورمان در لبنان است. این شیوه معروف رژیم قبلا جهت بمباران بیمارستانهای غزه و بیروت نیز اجرا شده بود. باید از هم اکنون خطوط قرمز برای دشمن روشن شود؛ زیرا رژیم اسرائیل نیز اساساً سفارتخانهای ندارد بلکه ایستگاههای موساد در کشورهای مختلف دنیا یک بخش سفارتخانه نیز دارند. دل بستن به قوانین بینالمللی و اینکه آنها اول سفارت ما را بزنند و بعد ما در نیویورک و ژنو و وین به دنبال پیگیری بیانیه محکومیت باشیم، خطایی آشکار است.
@Muhallel
سفر اخیر بلینکن و هوکشتاین به منطقه، کاملاً انتخاباتی بود.
هدف اصلی آنها، نمایش تلاش برای آتشبس در منطقه و ارائه آن به پایگاه رای مسلمانان آمریکا بود.
هدف بعدی اطمینان از نزدن تاسیسات نفتی و هستهای ایران بود تا جنگ فراگیر رخ ندهد و البته این نیز در چارچوب انتخابات آمریکا نیز قابل فهم است.
البته هوکشتاین یک هدف دیگر نیز داشت و آن آخرین استفاده از فرصت سیاسی برای تسلیم حزبالله بود: ارائه ۱۷۰۱ پلاس که عملاً به معنای بازگشت استعمار به لبنان بود و با رد قاطع بری مواجه شد: آنچه دشمن نتوانسته در میدان به دست آورد، در مذاکره به دست نخواهد آورد.
این سفر هوکشتاین به لبنان و طرح خواستههایی که داشت، بسیار شبیه به همان سفر کاندولیزا رایس به بیروت در ابتدای جنگ ۳۳ روزه و سفر وی به دمشق پس از سقوط صدام بود.
حزبالله عقیده دارد که با حملات کیفی به عمق اشغالگر در روزهای آتی، دشمن نیز از درخت پایین آمده و خود به دنبال آتشبس در غزه و لبنان خواهد بود.
ماموریت هوکشتاین نیز به پایان رسید زیرا در صورت تغییر دولت که دیگر وی وجود نداشته و البته خودش گفته که حتی در صورت پیروزی دموکراتها دیگر کار نخواهد کرد و بزودی مشاور یک شرکت آمریکایی در امارات خواهد شد. وی البته شریک خونهای بسیاری از جمله شهید فواد شکر است.
@Muhallel
یکی از راه های تحلیل وضعیت، بحث اهرم فشارها بر نتانیاهو است.
اکنون سوال این است که نتانیاهو چرا باید جنایات را متوقف کند وقتی نهایت کنش در جهان، برگزاری اجلاس و صدور بیانیه محکومیت است، مخالف داخلی خاصی ندارد و اکثر تلفاتش را نیز از شهرک نشینان پنهان میکند؟ آمریکا نیز به دلیل انتخابات به اسرائیل نیاز دارد پس به اکثر تصمیماتش چراغ سبز میدهد.
در غیاب اهرم فشار موثر، این مقاومت است که به تنهایی باید دشمن را متوقف کند؛ مهم ترین راه نیز ایجاد هزینه و خونین کردن فرسایش برای دشمن است.
از این رو مقاومت عقیده دارد که اگر بتواند با خرید زمان جهت بازسازی خود، همزمان هزینه را برای ارتش در جنوب و برای شهرک نشینان در عمق اراضی اشغالی افزایش دهد، به مرور دشمن نیز دست از بلندپروازی برداشته و درخواست آتش بس خواهد کرد. در این بین، ورود جدی تر یک ضلع سوم به نام عراق، میتواند رژیم را عملاً در سه عرصه درگیر ساخته و هزینه های بخش دوم را افزایش دهد.
@Muhallel