یاسهاسبزخواهندشد ؛
آخرین روزِ کارورزیِ نفرین شده؛ کافهیِ نمیدونم چیچی تو خیابونِ هشتم، جلویِ استدیو، همراهِ مبینا.
#ولاکس
خیلی بی دلیل موقع خواب مغزم:
بازمنشستی رو به روم صوت سفیر البلبلییی
اره. خودم میدونم خوب نمینویسم، قشنگ نیست، جالب نیست، ادبی نیست، پر از غلط املایی و تایپیه، پخته نیست، بینِ چرتا پرتایِ روزمرم گم میشه و خیلیاتون از روشون میگذرید ولی خب، دوست دارم نوشتن رو، احساسِ خالی شدن میده، احساس سبکی، آرامش.