درسته من زمستون فنِ لامصبم، ولی اینکه امروز بعد از یک ترم و نیم دارم بدون لباس گرمایشی میرم دانشگاه واقعا خوشحال کنندهست برام. از همیشه حیجابی گیرلِ بتمنی بودن خسته شده بودم :)
یه چی بگم؟
غمگین بودن و حوصله سر بر بودن زندگی
به نشستن خودمون برمیگرده.
باید بلند شُد، فعالیت کرد، زندگی کرد
اون وقت حس زندگی ب آدم بر میگرده
وقتی نشستی همیشه غمگینی.
بچه ها وجود شما خیلی ارزشمنده
خیلی زیاد، خدا برای خلق تک تکتون زمان گذاشته
یهویی میاید مینویسید: ایشالا خدا از رو زمین محوم کنه یا چقدر وجودم بیخوده و فلان.. نکنید، من اینارو نمیذارم اینجا، شماهم از ذهنتون پاکش کنید. بدون شما دنیا یه چیزی کم داره..
- خیلی زود یک انسان تبدیل به مرداب میشه و خودش هم نمیفهمه. هرکاری میتونید بکنید، درجا نزنید -
یاسهاسبزخواهندشد ؛
خاطراتِ کم عکس؛ #ولاکس
ثبت شده از شنبه هیجده اسفندِ چهارصد و سه. تاریخی که خیلی عزیزه و مایی که همیشه باید دیوونگی رو قاطی خاطراتمون بکنیم. مثلا بلند شیم توی بارون، بریم تاتر شهر برای افطاری خوردن ولی اونجا افطاری ندن، و ما بریم کافه فلسطین و کافه فلسطین پر باشه، و ما برگردیم بریم کافه نخلستان و اونجاهم تعطیل باشه. درنهایت مثل همیشه با چایی و ذرت یک خاطره ثبت میشه. اینقدرم خیس شدیم که وقتی برگشتیم خونه از لباسامون میشد دو سه تا گالن آب استخراج کرد :)
دیروز نشسته بودیم خیلی جدی میگفتیم که اره ذرت اینجایِ آخری که رفتیم خوب نبود. اونی که کنار دانشگاه سینما تاتر خوردیم خیلی بهتر بود. یا حتی اونی که تو حقانی خوردیم. دیگه داریم تک تک ذرت فروشیای شهر رو تست میکنیم :))))