یاسهاسبزخواهندشد ؛
https://eitaa.com/Tipapol/16575 قصدی برای جواب دادن نداشتم حقیقتاً مخصوصا وقتی یکی رو میبینم که در ح
حوصله ادامه این بحث رو نداشتم، چون خیلی وقته دیگه اینجا از این کارا نمیکردم. خودتون برید بخونید بقیش رو. خوندم و حس کردم همینهاییم که نوشتم اتلاف وقت بود. ولی چندتا نکته میگم، کوتاه و مختصر. اول اینکه هر جریانی که به قدرت میرسه کشور رو کنترل میکنه، از این نمیتونید فرار کنید و من گفتم از این پنجاه سال جهل سال حکومت دست اصلاحات بوده و باز هم میگم، تازه الان شریح تر و قاطع تر میگم که تا وقتی هاشمی زنده بود، حتی آقا هم نمیتونست اونقدری تاثیر گذار باشه، جریان های فکری دیگه که سهله، یک دیکتاتوری خاموشِ پشتِ پرده.
ما نتیجه مذاکراتی که اسمش "تعامل با دنیا" بود و نه "مقاومت" رو هم دیدیم. مقاومت هزینه داره، معلومه که داره، ولی پیشرفت با دنبال داره، آسونی در گِرو سختی. نه حقارت، نه ذلت، نه سختی همیشگی.
اون جمله ای که درباره انتخابات ۹۲ گفتی کار رو تموم کرد. قالیباف و جلیلی باهم تو یه سبد جا نمیشن. قالیباف نماینده قشر انقلابی نبوده و نیست. تصورت از جلیلی شبیه همون حرفاییه که درباره رییسی میزدید، میاد بین پیاده رو ها بین زن و مرد دیوار میکشه. و در ضمن خودتون رو از روحانی جدا نکنید. پزشکیان ادامه روحانیه. عین یک عروسک خیمهشب بازی. دست روحیمه از زیر هدایتش میکنه، اگر اون نحسه، اینم هست. وقتی میگم خودتون رو گول میزنید:
و در آخر فکر میکنم کسی که با شعار دروغ درباره اتحاد و صداقت و وفاق و ما در کنار هم مشکلات را گلستان میکنیم، یک نفرو به عنوان رییس یه مملکت انتخاب میکنه دنیا رو بیشتر انیمه میبینه تا من، یا ما. دیگه درباره حرفام چیزی نگو حوصله ندارم بخونمت : )
قطعا تاریخ درباره شهید رئیسی قضاوت خواهد کرد و قطعا آینده به شماها لعنت خواهد فرستاد.
مردم اون سر دنیا واژهیِ آیتالله میفته سر زبونشون، میشه قهرمانشون. اونوقت ما تو ایران باید به آدما توضیح بدیم سیدعلی خامنهای کیه. از معضلاتِ ایرانی بودن. خداجون شکر.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
-اینم نقاشیمون-
و همون جمله معروفِ..
I want to be a jellyfish. No bering, no pain, no heart, just blub blub blub.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
شماهم حس میکنید شهید حاجی زاده و سلامی با شهید آوینی و عباسی قهر کردن یا من حس میکنم فقط؟
دلم یه مهمونی شبانه میخواد با دوستهام. مثلا ساعت نُه تا سه صبح. زندگی مجردی بسه، من خونه خودمرو میخوام برای فسق و فجور.
دوست دارم آدمایی که دوسشون دارم دوسم داشته باشن که بتونم دعوتشون کنم خونمون. ولی متاسفانه در حد سلام علیکیم. اه.
این هفته واقعا یبه شکلِ معجزهآسایی مفید بودم. شنبه هفته پیش وقتی بچهها تو جلسه حرف میزدن با خودم میگفتم، کاش قبولش نکرده بودم، کاش کاش کاش. حس میکردم خیلی مسئولیت بزرگیه و از پسش برنمیام. درسته که شاید اونجوری که میخواستم بینقص نبودم، ولی بر اومدم از پسش هادی. ازت ممنونم خدایِ پر زور من، که یه بخشی از زورت رو این هفته بهم قرض دادی.
چقدر نصفِ شبها حالم خوبه، وای کاش روزها اینطوری بود. تابستونِ لعنتی.