هوالمعشوق؛
•
و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشکها رسیده باشند به مقصد و نامههایِ من به دستِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد.
•
ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
اکثرا احساس میکنم بعضی از ادمای زندگیمو میخوام بگیرم خفه کنم ، میخوام سر به تنشون نباشه؛ اکثر مواقع اینطوریم مخصوصا با شکول ولی یه روزایی مثل امروز خیلی بی دلیل احساساتم شکوفا میشه و میخوام بزنم لهشون کنم اینقدر دوسشون دارم، بازم مثل شکول.