eitaa logo
طلوع فکر و اندیشه
925 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
878 ویدیو
23 فایل
ارتباط با نویسنده کانال : @Musa1364 تا بنده نباشی تابنده نباشی کپی بشرط رفرنس مجاز است
مشاهده در ایتا
دانلود
طلوع فکر و اندیشه
🔴 دوست گرامی اول باید دقت کرد که عمق استراتژیک یک اصطلاح امنیتی-جغرافیایی است؛ نه مفهومی برای نقد اقتصاد، قیمت مرغ یا آلودگی هوا. عمق استراتژیک یعنی: توان بازدارندگی بیرون از مرز برای حفظ امنیت داخل مرزها. فرآیندهایی که اگر حذف شوند، کشور باید جنگ را ـ‌مثل اوکراین، یمن، غزه، افغانستان، عراق زمان صدام‌ ـ‌ درون خانه‌اش تحمل کند. بنابراین مقایسه تهران با سوریه و لبنان و… مغالطه مشهور است؛ چون تهران هدفِ حفاظت است، نه بدیل یا رقیبِ آن. مثل این است که بگوییم: برای اینکه قلب سالم بماند، چرا خون به سایر اعضا می‌رود؟! فقط قلب را تغذیه کنید. اگر دست و پا، ریه و کبد نابود شوند، قلب هم می‌میرد. ایران اگر در غرب آسیا نفوذ منطقه‌ای نداشت، باید در داخل مرزها می‌جنگید. همان تجربه‌ای که اوکراین و سوریه پرداختند. هزینه ناامنی چند هزار برابر هزینه امنیت است. بله؛ تهران مشکل دارد: تورم، آلودگی، فساد، ناکارآمدی. این مشکلات واقعی‌اند اما راه‌حل آن قطع بازدارندگی نیست. مثل این است که چون بیمار دندان‌درد دارد، ریه‌اش را از بدن خارج کنیم. درمان ساختار داخلی، با حفظ امنیت خارجی ممکن است؛ نه با نابودی آن. نقد سیاست داخلی ـ‌از اقتصاد تا عدالت‌طلبی‌ـ واجب است. اما تبدیل نقد به شعار تهران محاصره شده توسط خودی‌ها فقط احساسات می‌سازد، نه آگاهی. مغالطه دشمنِ داخلی همان‌قدر خطرناک است که مغالطه تطهیرِ کامل سیاست خارجی . عقلانیت می‌گوید: فساد باید نقد شود، بازدارندگی باید حفظ شود. اگر تمام انرژی صرف حذف نفوذ منطقه‌ای شود، فردا باید انرژی‌مان را صرف پذیرش جنگ در شهرها کنیم. خاورمیانه شوخی نمی‌کند؛ امنیت نتیجه توصیه اخلاقی نیست، نتیجه قدرت مؤثر است. ✅ بنابراین مسئله اصلی این نیست که عمق استراتژیک بیرون غلط است یا تهران مهم‌تر ؛ مسئله این است که امنیت بیرونی و اصلاح داخلی دو ضرورت کنار هم‌اند؛ حذف یکی، منجر به نابودی دیگری است. معادله درست این است : امنیت + عدالت + کارآمدی = جامعه سالم نه : امنیت - عدالت و نه : عدالت - امنیت ✍ موسی آقایاری 🆔https://eitaa.com/Myidea/7195
🔴 بزرگوار ، به نظر می آید به چند نکته باید توجه کنیم : نکته اول : قیاس ایران با سوئد، قیاس علمی نیست؛ قیاسِ دو جهان متفاوت است. جامعه سوئد، از اساس دین‌سالار، انقلابی و ایدئولوژیک نبوده که مردم انتظار عدالت دینی از آن داشته باشند. در ایران، حکومت شعار دین می‌دهد؛ پس مردم رفتار مسئولان را با منطق دین می‌سنجند نه با منطق تکنوکراسی. بنابراین اگر فلان سیاستمدار غربی فساد کند، مردم به دموکراسی بی‌اعتماد نمی‌شوند؛ چون دموکراسی نگفته بود که من نماینده خدا هستم. اما وقتی حکومت نام دین را بر مدیریت بگذارد، کوچک‌ترین خطا، ذهن‌ها را به سمت دین می‌برد نه صرفاً مدیر. لذا ، فساد مدیر دینی → بی‌اعتمادی به دین فساد مدیر غیردینی → بی‌اعتمادی به حزب، نه دین پس مشکل صرفاً مقایسه نیست؛ نوع توقع مردم از نظام دینی متفاوت است. نکته دوم ؛ فساد سیاسی به‌تنهایی دین‌گریزی نمی‌سازد، بلکه فقدان تفکیک میان دین و رفتار دیندار باعث دین‌گریزی می‌شود. قرآن همین را می‌گوید: وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى هیچ‌کس بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد. اما وقتی دین، بدون آموزش روشمند و عقلانی، فقط با شعار و سیاست عرضه شود، آنگاه جامعه، دین را با رفتار مسئولان اشتباه می‌گیرد. پس ریشه دین‌گریزی در ایران فقط فساد نیست؛ فقدان فهم عمومی از نسبت دین و دینداران است. این مسئولیت به دوش آموزش، رسانه، حوزه، خانواده و نهادهای فرهنگی است، نه فقط سیاستمداران. نکته سوم : فسادِ مسئولان، ریشه دین‌گریزی نیست؛ بلکه ریشه بی‌اعتمادی است. دین‌گریزی محصول نبود مدل جذابِ ترویج دین است. در همان سوئد که مثال زدید، جوانان در حال بازگشت تدریجی به معنویت‌اند. چرا؟ زیرا دین را سیاسی، شعاری، حکومتی و دستوری نکرده‌اند. وقتی دین تبدیل به ابزار هویت سیاسی شود، شکستِ سیاست = شکستِ دین تلقی می‌شود. علت اصلی اینجا : سیاسی‌سازی دین، نه دینی‌سازی سیاست. ✅ خلاصه ، بله؛ بخشی از دین‌گریزی ناشی از فساد برخی مدیران است. اما این تنها عامل نیست و حتی عامل اصلی هم نیست. عامل اصلی : ثنویت‌سازی غلط بین دین = حکومت و ناتوانی ما در تفکیک قواعد الهی از رفتار خطاپذیر انسان‌ها. دین سالم است؛ انسان‌ها قابل خطا. اگر دین را روی دوش انسان‌های قابل خطا بگذاریم، باید رفتارها را اصلاح کنیم، نه اصل دین را قربانی کنیم. پس راه‌حل، نه نفی دین است، نه نفی نقد؛ بلکه بازگشت به تفکیک علمی میان دین و دینداران، مدیریت و معنویت، حکومت و حقیقت. ✍ موسی آقایاری 🆔https://eitaa.com/Myidea/7198
🔴 نه اشراف‌گرایی ملاک است، نه زاهدنمایی؛ معیار، عقلانیت و بصیرت است. در تاریخ اندیشه اسلامی، آفت‌های اخلاقی تنها در اشراف‌زدگی و تجمل‌طلبی خلاصه نمی‌شود؛ همان‌گونه که صفت مذموم دنیاپرستی می‌تواند جامه‌ فاخر و اشرافی بر تن کند، می‌تواند به لباس کهنهٔ زهد و تظاهر نیز آراسته شود. اشراف‌گرایی و ریاکاری زاهدانه دو چهره از یک انحراف‌اند: اولی خودپرستی با زرق و برق مال، دومی خودفروشی با نقاب تقدس. این قاعده در تاریخ گواهی روشن دارد : ابوموسی اشعری به دام اشرافیت، سیاست‌زدگی و سازش‌گروی افتاد. او نه چون معاویه دنیاطلبی آشکار داشت و نه چون طلحه و زبیر تاجر بزرگ بود، اما ثروت و موقعیت را عملا معیار حق قرار داد. نتیجه آن شد که حق را به پای بی‌عرضگی سیاسی خود قربانی کرد. ابن ملجم در نقطه مقابل، حافظ قرآن بود، ساده‌زیست بود، سالک عبادت بود، اما چنان در ظاهرگرایی غرق گشت که حقیقت قرآن را در تفسیرهای خشک خوارج دفن کرد و شمشیر جهالت را بر گردن عدالت نشاند. هردو منحرف شدند، و هر دو ملعون؛ زیرا نه ظاهر تدیّن و نه سبک زندگی، ملاک حقانیت نیست. معیار واقعی چیست؟ اسلام برای تشخیص حق، به جای ظاهر ، سه معیار اساسی ارائه می‌دهد : 1. عقلانیت فطری و اجتهاد در فهم حقیقت قرآن می‌فرماید : أَفَلَا تَعْقِلُونَ دعوت به تعقل، بر همه ظواهر مقدم است. 2. عدالت‌محوری و حقیقت‌خواهی حتی علیه خویشتن قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ نه رایحه زهد، نه بوی مال؛ فقط عدالت. 3. بصیرت در اطاعت از امام حق وَمَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ اطاعت، باید بر پایه شناخت باشد، نه احساس یا ظاهرسازی. خطر مقدس‌های نادان زیاد است. ابوموسی نمونهٔ عالم بی‌بصیرت و ابن‌ملجم نمونهٔ زاهد بی‌عقل است. اولی حق را فریب سیاست خورد، دومی حق را به اسم دین سر برید. بدون بصیرت، هم جام زر، تو را گمراه می‌کند، هم سجادهٔ کرباس. پس معیار نه لباس گران‌قیمت است، نه عبا و عمامهٔ ساده؛ نه پست حکومتی است، نه سلک خانقاهی؛ ملاک، عقل و عدالت و تبعیت آگاهانه از امام حق است. ✅ اشراف‌گرا اگر بی‌تقوا باشد، فاسق است؛ زاهدنما اگر بی‌بصیرت باشد، خطرناک‌تر است. چرا؟! چون اشراف‌زادهٔ دنیاپرست خود را می‌فروشد ولی زاهدنما حق را ذبح می‌کند. قاتلان حقیقت همیشه با لباس گناه نمی‌آیند؛ گاهی با ذکر و خمّ سجده، بیشتر از شمشیر، می‌برند. راه رهایی؟ جامعهٔ دینی، نه با اشراف‌زدگی حفظ می‌شود، نه با تحجر عبادت‌زده؛ بلکه با عقلانیت ولایی، عدالت‌ورزی و بصیرت اخلاقی. ✍ موسی آقایاری 🆔https://eitaa.com/Myidea/7200
🔴 ‌سیاست بدون تقوا وقتی بی‌تقوا شود، اطاعت از را هم تبدیل به نمایش می‌کند؛ چشم بگو، ولی عمل نکن. این خط فکری خطرناک‌تر از مخالفت علنی‌ست؛ نفاق سیاسی نه تنها ولایت را تضعیف می‌کند، بلکه مردم را قربانی بازی‌های قدرت می‌سازد. ✍ موسی آقایاری 🆔https://eitaa.com/Myidea/7202