نمیدانم چرا تحمل جمعیت را ندارم. من آن قدر به تنهایی خود عادت کردهام که در هر حالت دیگری خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس میکنم. تا دور هستم دلم می خواهد نزدیک باشم و نزدیک که می شوم می بینم اصلاً استعدادش را ندارم.
از نامه های #فروغفرخزاد
از درد عشق گفتم و نشنید هیچکس
حتی اگر شنید نفهمید هیچکس
زور شراب گر به غم عشق میرسید
ما را چنین خراب نمیدید هیچکس
آدم حریص منعشدنهاست، گر نبود
آن میوه را ز شاخه نمیچید هیچکس
شرمندهی محبتت ای غم که در فراق
حال مرا به جز تو نپرسید هیچکس
فاضل ز خیر نام گذشتهست دوستان
روی مزار او بنویسید هیچکس...
#فاضل_نظری
#شعر
پیچیدگی عرفانی
: غلطمیگیردازطرزادایضادضالینم همانشیخیكهمیبینمهزارانرخنهدردینش #bio
:
چیزی نداشتم که بگویم گریستم.....!
#bio
چیزی نیست که بشود با قرص و آمپول و نمیدانم قدمزدن کنارِ خیابان یا روشنکردنِ یکی دو سیگار کاریش کرد.
اینجا باور کنید من گاهی دیگر انگار نمیتوانم نفس بکشم!!
#هوشنگ_گلشیری
باز از دیار ما به سفر رفت یار ما
ای دل، دگر به هیچ نیرزد دیار ما
سرمست و شاد رفت و خدا باد همرهش
رحمی نکرد بر غم ما، بر خمار ما
او رفت و صبر رفت و تحمل تمام شد
از هم گسست سلسلهی اختیار ما
گفت از تو یاد میکنم، اما وفا نکرد
یادش بخیر، یار فراموشکار ما...
#اخوانثالث
#شعر