eitaa logo
پیچیدگی عرفانی
182 دنبال‌کننده
633 عکس
91 ویدیو
1 فایل
باشد که غم خجل شود از صبر بی‌صدای ما... https://harfeto.timefriend.net/17019209864769 @Mystical_complexity_2
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دفترچه یادداشت
Vigen - Be Khatere To.mp3
8.21M
دیدی ای تنها امیدم؟
اما قلب حافظۀ خودش را دارد.
زمانی که کودکان با همان علاقه و دیدگاهی که بازیگران و نوازندگان بزرگ را می‌بینند به دانشمندان نگاه کنند، تمدن به سطح بعدی خواهد رسید.
چشم های فوق‌العاده ای دارد... درخشش چشم های او، تنها روشنیِ سیاه‌چالِ زندگی من است.
بعضی‌ها هیچ وقت دیوانه نمی‌شوند.. چه زندگیِ وحشتناکی را ادامه می‌دهند!
کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود و انسان با نخستین درد. در من زندانیِ ستمگری بود که به آوازِ زنجیرش خو نمی‌کرد من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم.
آواز مادر از ویلیام آگوست
لینک گروه نذارید برای حمایتی چون که نمی‌ذارم ماچ به کلتون
پرنده‌ای آبی در قلب من هست که می خواهد پر بگیرد اما درون من خیلی تنگ و تاریک است برای او می‌گویم اش ,آنجا بمان ,نمی‌گذارم کسی ببیندت پرنده‌ای آبی در قلب من هست که می‌خواهد بیرون شود اما ویسکی‌ام را سَر می‌کشم رویش و دود سیگارم را می بلعم و فاحشه‌ها و مشروب فروشی‌ها و بقال‌ها هرگز نمی‌فهمند که او آنجاست. پرنده‌ای آبی در قلب من هست که می‌خواهد بیرون شود اما درون من خیلی تنگ و تاریک است برای او می‌گویم‌اش,همان پایین بمان می‌خواهی آشفته‌ام کنی؟ می‌خواهی کارها را قاطی پاتی کنی؟ می‌خواهی در حراج کتابهایم توی اروپا غوغا به پا کنی؟ پرنده‌ای آبی در قلب من هست که می‌خواهد بیرون شود اما من بیشتر از این‌ها زیرک‌ام فقط اجازه می‌دهم ,شب‌ها گاهی بیرون برود وقت‌هایی که همه خوابیده اند توی چشم‌هایش نگاه می‌کنم می‌گویم‌اش ,می‌دانم که آنجایی غمگین مباش آن وقت فرو می‌دهم‌اش اما او انجا کمی آواز می‌خواند نمی‌گذارمش تا کاملا بمیرد و ما با هم به خواب می‌رویم انگار که با عهد نهانی‌مان و این آن قدر نازنین هست که مردی را بگریاند اما من نمی‌گریم تو چطور؟
باقیه پیام‌ها رو می‌فرستم چنل دوم ممنون که راجع به بچگیاتون گفتین خیلی برام جالب بود.💛 @Mystical_complexity_2
دشوار است تماشای درد کشیدن کسانی که جگرگوشه‌ی تو هستند، اما از تو کاری برای رنج و دردشان ساخته نیست.
من عمرم را با نگاه کردن در چشم مردم گذرانده‌ام. چشم تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد..!
روح، ۱۸۵۵ از ژرژ رو
تو از این دشتِ خشکِ تشنه روزی کوچ خواهی کرد و  اشکِ من تو را بدرود خواهد گفت. 
نمی توانستم، دیگر نمی توانستم صدای پایم از انکارِ راه بر می‌خاست و یأسم از صبوریِ روحم وسیعتر شده بود و آن بهار، و آن وهمِ سبز رنگ که بر دریچه گذر داشت، با دلم می گفت نگاه کن.. تو هیچ گاه پیش نرفتی تو فرو رفتی
تراژدی تار عنکبوتی‌ست که دو مورچه در آن دست و پا می‌زنند آن هم چند روز پس از مرگ عنکبوت.
انزوا، ژرف‌ترین واقعیت در سرنوشت آدمی است.
چند وقته به این فکر میکنم. از هر شخص و نویسنده‌ای که خوشم اومده طرف یک روانی تمام و کمال بوده. همشون کم کمش یکی دوتایی اختلال روانی دارن.😂 برای همینه که همچین ایده ها و فکرایی توی نوشته‌هاشونه وگرنه از آدم سالم بعیده.