« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡
🧡🌱
📚ࢪمآن
🧡خیـــآلتــــــــــو🧡
#بہ_قلم_بانو
#قسمت123
#غزال
ازم جدا شد و گفت:
- انشاءالله سایه اتون همیشه بالای سر زندگی تون باشه بالای سر بچه هاتون باشه برین تو خانوم بفرماید.
گوسفندی قربانی کردن و از روی خون ش گذشتیم.
با شایان و محمد رفتیم تو عمارت.
همه چی عوض شده بود و برق می زد.
با چیزی که جلوم قرار گرفت به شایان نگاه کردم:
- الان که منو بخشیدی دستت می کنی دیگه؟
به حلقه نگاه کردم سری تکون دادم و دستمو جلو بردم که اول دستمو بوسید و بعد حلقه رو دستم کرد.
با صدای محمد هر دو خندیدیم:
- واییی چه لمانتیک (رمانتیک)
#پایان
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
شبه عیدی "
عیدی میخاستید وتمام شد
خیلی بد تموم شد میدونم،
اخه تایپش توی وقت مدارس بود اونم توی اوج امتحانات .
ولی بیخیال این ی رمان داریم لشش بدجور دل چسب بمونیدبرامون بخونید تا اوج شیفته اش میشید:))🤌🏼♥️🌱'`•
گردشخـوندرونرگهـٰا؎زندگۍشیرین
اںــتاماریختنانپـٰا؎محبوبشیرینتر..'
◝یا الھے لا ملاذ لی غیرك🌱 ؛
پروردگارا ، هیچ آغوشی جز آغوش تو ندارم ࣫͝◟
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
< 🌕♥️ >
- دَࢪ سرم غیࢪ هواۍ تو تَمنایے نیست ៹
بِطَلَب تا ڪِه فقَط سیࢪ نگاهَت بُڪنم°🫀°`
#یٰاضامݧآهو <𓄄🍃>
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
< 🌕♥️ >
لُطفِآقـٰآےِخراسـٰآنزِهَـمهبیشتَراَسـتْ>
هَـرزمـٰآناَزدلِپُـردَردِصِـدابَـرخیزَدシ..!•🕊💓•`
#آقاےرئوف{🌱}
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
< 🌕♥️ >
˼هَࢪکَسۍازغَمِ،پَناهِخودبهجایۍمۍبَࢪَد..؛
مَنچوغَمْبینمࢪَوَمشادۍکنٰاندَࢪکوۍِتو࣫͝ . .🧡🫧"¡˹
#جانمرضا 💞^^
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
"سین"مثلہ ... سال ِظھوࢪ(:💙🩵^
عیدِنوروز همه درپیِ دیدارِ هَماَند؛
کاش دیدارِ تو هم سهمِ دلِما میشد ...❤️🩹:))
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
♥️↷تبــریک سال نو🫶🏻👌🏼🥺🖇💝 نۛۅࢪۅزْتٝاެنۛ شَاެد۪۽Ꮺ⨾🎊🌹⋆
"یک گوشه از رواق تو داشتن بس است
ما را همین امام رضا داشتن بس است..!
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
♥️↷تبــریک سال نو🫶🏻👌🏼🥺🖇💝 نۛۅࢪۅزْتٝاެنۛ شَاެد۪۽Ꮺ⨾🎊🌹⋆
گاهی دلم به سمت خدا میبرد مرا
یعنی به آستان رضا میبرد مرا
مثل کبوتری که به پرواز آمدهست
تا کوی دوست، بال دعا میبرد مرا
#صبحتون_امام_رضایی 🌤
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
نۛۅࢪۅزْتٝاެنۛ شَاެد۪۽Ꮺ⨾🎊🌹⋆
چشممازدیدنصحنِتونداردسیری
گنبدومرقدوگلدسته،عجبتصویرۍ:)💛
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
"سین"مثلہ ... سال ِظھوࢪ(:💙🩵^
انشاءالله سالی پربرکت و پر سلامتی و عشق محبت نصیب تک تکتون:))🤍🪐"
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
صبر بر سه گونه است: صبر بر مصیبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترک] معصیت. - مولاعلی'؏' -❤️🩹
صلــوات فرستـادن در محـو ڪردنِ
گناهان،شدیدتر است از فرونشاندن آتش توسط آب عمل میکند (:
- مولاعلی'؏' -❤️🩹
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
_خلاصه تمام رمان های که گذاشته شده در چنل [نادم]:))🌱✨️ خلاصه رمان عشقبہیڪشࢪط ♥️●♥️●♥️●♥️● خلاصه
خیییلی یهویی رمان جدید داریم؛😂❤️🩹
خلاصه اش اینجا متن لینکی میشه:"))🌱•`
#رمان_بچه_مثبت ✅
🇮🇷🔅بَُّْسَُّْمَُّْ اَُّْلَُّْلَُّْهَُّْ اَُّْلَُّْرَُّْحَُّْمَُّْنَُّْ اَُّْلَُّْرَُّْحَُّْیَُّْمَُّْ🔅🇮🇷
°💚°
∞بْسْمْ رْبْ اْلْشْهْدْاْ وْ اْلْصْدْیْقْیْنْ∞
°°°°°°°°°°شروع رمان↯
°•❣ بچه مثبت ❣•°
#خلاصه:
از اسم رمان هم می تونید به طنز و مذهبی بودن این رمان پی ببرید!
سامیار پلیس هست و یه مأموریت بهش داده می شه که فقط با کمک دختر عموی15 ساله خیلی شررررر و شیطون ش سارینا می تونه حل بشه!
سامیار خودشو حسابی بدبخت می دونه چون قراره تمام مدت با یه دختر خیلی شر سر کنه که کلی با خودش متفاوته! خودش ساکت و دختر عموش دست شیطون و از پشت بسته!
ولی راهی نداره وسط این قضیه ها حس هایی به سارینا پیدا می کنه که....
بیا و ببین سارینا چه بلا هایی سر این بدبخت میاره و چطور مسخره اش می کنه!
#به_قلم_بانو