eitaa logo
موسسه نجوا
144 دنبال‌کننده
591 عکس
199 ویدیو
4 فایل
🔰 ارتباط با ما ✍ 🆔 @Najva_Pr 📢 🔗 https://zil.ink/najva_org 🔎
مشاهده در ایتا
دانلود
یه شعر قشنگی، عالی شیرازی داره که میگه: " یا رَب نگاه کَس به کسی آشنا مکن ور میکنی کَرم کن و از هم جدا مکن " 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃 امام فطرت ها بر می‌گردم به دوران کودکی‌ام و آه می‌کشم، آه، آه. آه‌هایی از عمق جان، پر از سوز و گداز. چرا از وقتی که دلم پر از نور خدا بود و روی فطرتم را لکه‌های سیاه گناه نپوشانده بود کسی مرا با تو دوست نکرد!؟ چرا برخی خیال می‌کردند دوران کودکی دوران بازی است و در دوران بازی نباید از تو حرفی به میان بیاید و با من در بارۀ تو حرف نزدند. قبول، دوران کودکی دوران بازی است امّا مگر عشق‌بازی با تو چه کم از بازی‌های دیگر دارد. در دوران کودکی‌ام همه جور بازی کردم، جز عشق‌بازی با تو. کاش وقتی که خاله‌بازی را یادم می‌دادند و مرا به جای پدر یا مادر یا فرزند می‌نشاندند به من می‌گفتند که گاهی هم در نقش یک عاشق بازی کن و برای امامت ناز بریز و دلبری کن. آقا! کودکی‌ام را از دست داده‌ام. در سال‌های میانی عمرم هر چه قدر پیش می‌روم بیشتر می‌فهمم که چه قدر نیازمند صفای دوران کودکی‌ام هستم. باید آن دوره سرمایه می‌کردم ولی به دست باد دادم و رفت. حالا تو بگو با دلی که اسیر ظلمت‌های متراکم است چه باید کرد؟ می‌شود التماس کنم کودکی‌ام را برگردانی؟! کودکی‌ام اگر برگردد، با فطرتی که دست نخورده است عاشق بی‌چون و چرایت خواهم شد. صبحت بخیر امام فطرت‌ها! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
علی علیه السلام : همانا ما در روزگاری به سر می‌بریم که بیشتر مردم بی‌وفایی ( خیانت , حیله گری ) را زیرکی می‌دانند ... خطبه ۴۱ نهج‌البلاغه #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
بیماری خطرناک.mp3
1.56M
⚠️ بیماری خطرناک ⚠️ 🔴 بیماری که کشور را فلج خواهد کرد. ⬅️ لطفاً این بحث را جدی بگیرید. 🎙 بخشی از سخنرانی امین 💢 این بیماری در اکثر مردم وجود دارد ولی شدت آن فرق می‌کند. (مراقب خودمان باشیم) #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر : همه چیز داشت خوب و خوش به مرحله ی اتمام نوشیدن قهوه می رسید و همگان از سفر به کشورهای کهن و از جمله ایران و تخت جمشید و اصفهان صحبت می کردن که یهو ملیکا، که چند دقیقه ای می شد سکوت اختیار کرده بود، جهت به نمایش گذاشتن معلومات پنهانش و به رخ کشیدن ویژگی های فرهنگی فرانسه جلوی اون سه نفر، گفت: «دیدن کشورهای مختلف باعث می شه تجربیات آدم زیاد بشه و فرهنگ های مختلف رو بشناسه. مثلا ایرانی ها اکثراً مسلمون هستن. من اسلام رو می شه گفت خیلی خوب می شناسم! و خب واقعا یه فرهنگ متفاوته از اون چه مثلاً توی فرانسه رایجه. مثلا اسلام به مَردها گفته که می تونن چهار تا زن بگیرن؛ ولی تو فرهنگ ما اصلا این طور نیست. غیر از اینه لوغانس؟» - آه... اصلا حرفش هم نزن! فکر می کنم یه زن فرانسوی هیچ وقت نتونه بپذیره که همسرش سه تا زن دیگه هم بگیره. اصلا چنین اجازه ای رو به همسرش نمی ده. البته، خب این جا فرانسه است. فکر می کنم ایران هم وقتی بیشتر پیشرفت کنه زن ها می تونن حقشون رو از مردها بگیرن. این تیکه ی آخر رو به عنوان دلداری و بشارت به من گفت... بشارت یه منجی! و شروع کردن به تحلیل مسائل فقهی اسلام. من حرف نمی زدم. آخه چی می گفتم؟ آخه از کجا شروع می کردم؟ اما دیدم داره این جوری برداشت می شه که همه کشفیات ذهنیشون درسته و لابد مسلمون ها تا امروز به این چیزا فکر نکرده ن یا جوابی براش نیست. گفتم: «اسلام به مردها توصیه نکرده که چهار تا زن بگیرن. در واقع اسلام تعداد همسران یه مرد رو کاهش داد و محدود کرد. قبل از اسلام رسم بود که مردها تعداد زیادی زن داشته باشن. همین بیخ گوش ما پادشاهایی بودن که تا دَه تا همسر داشتن. کاملا هم طبیعی و عرف بود. اسلام که اومد این تعداد رو محدود کرد؛ تازه، با شرایط خیلی خاص و سخت. از طرفی جنگ هایی که اتفاق می افته باعث می شه مردها کشته بشن و این وسط زن هایی بمونن که بعضاً با بچه توانایی پرداخت مخارج زندگی رو نداشته باشن. این جا چه اشکالی داره که یه مرد، به طور قانونی، سرپرستی اون رو هم، با رضایت همسرش به عهده بگیره؟ همسر اون زن هم برای دفاع از من جنگیده. چه طور زمان جنگ، اون زن پذیرفت که همسرش برای دفاع از خودش و دیگران به جنگ بره؟ خب، چه اشکالی داره همسر من در چنین شرایطی برای اونا نون آور بشه؟ ضمن این که تا اون جا که من اطلاع دارم زن های فرانسه، که نمی تونن بپذیرن همسرشون سه تا زن قانونی داشته باشه، با زن های غیر قانونی همسرشون خیلی راحت کنار می آن.» چون ملیکا دیروز به من گفت: متأسفانه این جا هفتاد درصد مشتری ها زن های خیابونی، مردهای متأهل هستن و تازه این جدا از معشوقه هاییه که اونا خارج از خونه دارن و غالبا زن ها به خودشون اجازه نمی دن وارد حریم آزادی هسرشون بشن و در این مورد دخالت کنن.» حالم به هم می خوره از این آزادی! این جمله ی آخری رو خود ملیکا بهم گفته بود که راست یا دروغش دیگه نمی تونست نفیِش کنه. ملیکا بحث رو عوض کرد و از در و دیوار گفت. درباره ی شنیده هایش از اسلام چند تا سوال کرد؛ یکی چرت تر از اون یکی و من در پاسخ هر پرسش با خونسردی می گفتم: «نه این دروغه» و هر بار که این جمله رو به زبون می آوردم می دیدم لبخند ملیحی روی لب حضار می شینه؛ روی لب همه جز آقای استاد محترم که سمت راست من روی تنها صندلی اتاق نشسته بود. این سوال و جواب ها چند بار تکرار شد و من هر بار با تأکید می گفتم این دروغه. بعدتر فهمیدم این جمله به فرانسه می شده «c'est mon singe» با تلفظ «سِه مُن سُنژ» اما من هر بار این جمله رو این طور تلفظ می کردم: «c'est monsinge» با تلفظ: «سِه مُن سَنژ» و این جمله یعنی «این آقا میمون منه!» و از شانس بد من اشاره به یه جنس مذکر هم داره. بار آخری که این جمله رو گفتم و متحیر بودم که چرا لُپای همه گل انداخته. استاد در حالی که واقعا کلافه شده بود گفت: «نه خیر ماد مازل من میمون شما نیستم.» تازه متوجه شدم در همه اون مدت دست راستم هم به سمت استاد اشاره می کرده! 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
کارگاه خویشتن داری_۱(1).mp3
7.91M
🔥آتش؛ هم گرما می‌دهد هم نور و ... هـــم می‌سوزاند! ‌ برای بهره‌گرفتن از گرما و نورِ آتش و دراَمان‌ماندن از سوزانندگی‌اَش، باید به حریمِ سوزانندگی آن وارد نشد. ‌ 🔥حرام؛ یعنی حریمِ سوزانندگیِ هر چیز! #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
به عليه السلام گفتند: كار خود را به چه اساسى استوار ساخته اى ؟ فرمودند بر چهار بنيان : [اول] دانستم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس تلاش کردم [دوم] دانستم كه خداى بر من آگاه است پس حيا كردم [سوم] دانستم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم [چهارم] دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم بحارالانوار جلد ۷۸ صفحه ۲۲۸ #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃سایه روی سرم هیچ پناهگاهی در هیچ کجای این زمین، امن نیست. امروز می‌خواهند با سلاح توهم، ما را گرفتار پناهگاه‌های خیالی کنند. ما اگر از احساس ناامنی بمیریم، دل به پناهگاه‌های خیالی خوش نمی‌کنیم. آقا! بگذار سایۀ تو را همیشه روی سرم احساس کنم. من زیر سایۀ تو احساس امنیت می‌کنم. سایه‌ات را از روی سرم برندار. من به امنیت نیاز دارم. صبحت بخیر سایۀ روی سرم! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🦋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم🦋 یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿١﴾ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ ﴿٢﴾ وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٣﴾ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿٤﴾ مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿٥﴾ قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿٦﴾ وَلا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿٧﴾ قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٨﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٩﴾ فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿١٠﴾ وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿١١﴾🦋 امام صادق علیه‌السلام: هرکس سوره جمعه را در هر شب جمعه بخواند ، کفاره گناهان ما بین دو جمعه او خواهد بود بحارالانوار ، ج۸۶ ،ص ۳۶۲🦋 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر : ساعت ۶ عصر از دانشگاه برگشتم خوابگاه. یک راست رفتم توی آشپزخونه، با دو تا سیب زمینی و یه بسته پنیر پیتزا و سس مایونز؛ که خداوند ان شاء الله هر آینه بر قبر مخترعش نور بتاباند! اولی رو بذارید توی ماکروویو دو دقیقه بپزه. بعد دومی و سومی رو بریزید روش و بخورید تا غم دنیا یادتون بره. داشتم می خوردم و کیف می کردم و غم دنیا یادم می رفت که یهو سمیه وارد آشپزخونه شد و صاف اومد نشست اون ور میز. تقریبا رو به روی من، و من غمباد گرفتم. سمیه یه دختر الجزایری بود که روزای قبل توی بحث طرف عمر رو گرفته بود. سلام و علیکی کرد و پرسید: «به نظر تو خدا وجود داره؟» -نداره؟ -چرا داره. ولی نمی دونم وقتی ازم می پرسن چطور اثباتش کنم. نیم ساعتی سر این مسئله صحبت کردیم و من یاد بچگیام افتادم؛ اون روزا که چهار پنج سالَم بیشتر نبود و مادرم که همه ی موفقیت هایم رو از ایشون دارم، به من می گفت: «بیا بازی کنیم تو یه مسلمونی و من یه کافرم. ببین می تونی به من ثابت کنی که خدا وجود داره؟» و من چقدر این بازیها رو دوست داشتم. مادرم بدون ملاحظه ی سن من، استدلال هایی در ردّ خدا می آورد که من را جداً به شک می انداخت و بعد خودش توضیح می داد جواب این شکّیات چیه و دوباره ادامه ی بازی. بعد از موضوع اثبات خدا، سمیه بدون مقدمه گفت: «می دونی من نماز نمی خونم. نه این که مخالفش باشم؛ اما مطمئنم خدا خیلی بزرگ تر از اونه که بخواد بابت این چیزا ناراحت بشه.» ادامه داد: «البته روزه می گیرما! خیلی هم به خدا معتقدم.» فکر کردم این دختر اگه نمی خواست کسی قانعش کنه که نماز بخونه، اصلا این مسئله رو مطرح نمی کرد. اینه که مطمئن شدم فقط دنبال بهونه است تا دوباره نمازش رو شروع کنه. خونسرد گفتم: «خب بی خود روزه می گیری. دیگه نمی خواد بگیری.» یه کم چشماش گرد شد. گفت: «واسه چی؟» گفتم: «واسه چی بگیری؟» -واسه این که اگه نگیرم گناه داره. -کی گفته گناه داره؟ یه کم عصبانی شد فکر کرد دستش انداختم. -یعنی چی؟ چه طور نمی دونی؟ خدا خودش گفته. -خدا خودش به تو گفته: «اگه روزه نگیری، گناه داره، اما اگه نماز نخونی گناه نداره؟» -نه، اما روزه رو باید گرفت. _خدا خیلی بزرگ تر از اونه که بخواد از روزه نگرفتن تو ناراحت بشه. - خب چرا باید نماز خوند؟ ...و این سوال کافی بود برای این که مجبور بشم درباره ی خیلی واجبات دیگه توضیح بدم. توی همین هیروویر وسط صحبت درباره ی نماز و خدا و اطاعت از خدا یه دختری هم اومد روبه روی ما نشست، داشت برای خودش شیرکاکائو درست می کرد؛ اما به حرفای ما هم خیلی جدّی گوش می داد، صحبت هام با سمیه تموم شد. آشپزخونه کم کم داشت شلوغ می شد. دختره یه جوری بود؛ یه جوری بهم نگاه می کرد. اون قدر نگاهم کرد تا سلام کردم! -سلام -سلام. خوبی؟ هورا... عین خودم زود دختر خاله شد. ادامه دادم: خوبم تو چطوری؟ چه خبر از مامان اینا؟» پقی زد زیر خنده. -مامانم؟ خوبه. بهت سلام رسوند! دوتایی شروع کردیم به خندیدن. به نظرم دختر خونگرمی اومد. حداقلش این بود که شوخی رو درک می کرد. هر کی یه بار توی عمرش به یه آدم «شوخی نفهم» بر خورده باشه می فهمه چی می گم. بدون این که اسم و رسم هم دیگه رو بدونیم شروع کردیم به حرف زدن از در و دیوار. کم کم بقیه هم اومدن دور میز ما. چه قدر روحیه ی ما دو تا شبیه هم بود. چه قدر از پیدا کردن هم دیگه خوشحال بودیم. ازش پرسیدم: «اسمت چیه؟» -اَمبروژا. همین کلمه توی فرانسه طور دیگه ای تلفظ می شه. فرانسوی ها «اَمغُزی» صدام می کنن. تو چی صدام می کنی؟ - من؟ بهت می گم عَم قِزی! و داستان عم قزی رو براش تعریف کردم. بعدها هر وقت صداش می کردم عم قزی خودش با یه لهجه ی خیلی خنده دار می گفت: «دور کُلاش قرمزی!» گفتم: «خودت کدوم اسم رو دوست داری؟» گفت: «همون اسم خودم.» و پرسید: «راستی تو کجایی هستی؟» گفتم: «من ایرانی ام. تو چی؟» نگاه همه ی بچه ها به سمت ما دو تا برگشت. چند ثانیه مکث کرد، سقف رو نگاه کرد لُپاش رو باد کرد و همه ی هواش رو قورت داد. بعد گفت: «من آمریکایی ام.» 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ آخر خط آمریکا 🔹مقام معظم رهبری: شعار مرگ بر آمریکا یادگار ۱۶ آذر است #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃حقیقت ایمان هنوز ایمانم به قدری زیاد نشده که یقین داشته باشم تو حواست به من هست. گاهی در خیالم این وسوسۀ ایمان سوز می‌گذرد که تو مرا فراموش می‌کنی. کاش باور می‌کردم که دلسوزتر از تو روی زمین پیدا نمی‌شود و کاش ایمان می‌آوردم که تعداد بی‌شمار آدم‌هایی که محتاج یادکرد تو هستند، حواست را از هیچ کدامشان حتی برای یک لحظه پرت نمی‌کند! مرا ببخش! تلاش می‌کنم هر چه زودتر به تو ایمان بیاورم. صبحت بخیر حقیقت ایمان! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
سلام الله علیها : حضرت مهدی عج ، صبر ایوب دارد ... بیا عزیز زهرا بیا آروم دلها بیا روشن بکن تموم دنیا ... 💔 📖 الکافی ٬ جلد ۱ ٬ صفحه ۵۲۷ #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚 کتاب خاطرات سفیر : بدون این که هیچ توضیحی به هم بدیم نزدیک یه دقیقه می خندیدیم. هی از بالا چشم به هم نگاه می کردیم و می خندیدیم؛ اون قدر که اشک هر دومون در اومد. چه قدر سخته توضیح دادن حسی که اون لحظه داشتیم و چه قدر پشت اون خنده ها حرف رَد و بَدل شد! بعد از پاک کردن اشکامون، اَمبروژا ازم پرسید: «تو با من دوستی دیگه؛ نه؟» گفتم: «معلومه» و بعد برام توضیح داد که بیشتر بچه های فرانسوی ساکن خوابگاه از وقتی فهمیده ان آمریکاییه باهاش حرف نمی زنن. اون روز اون قدر با هم حرف زدیم تا نگهبان شب اومد و ما رو از آشپزخونه بیرون کرد تا درش رو فقل کنه. ما هم از رو نرفتیم. تا نصف شب صحبتمون رو ادامه دادیم. امبروژا نگران بود. از کشورش به شدت بدش می اومد. بهم گفت: «می ترسم اگر وضعیت کشورم همین جور پیش بره. در آینده کسی حاضر نشه با بچه های من دوست بشه.» حرفای اون برای من خیلی جالب بود و حرفای من برای اون. باورم نمی شد اینا رو دارم از زبون اون می شنوم؛ اون قدر که چند بار شک کردم شاید داره اَدا در می آره یا به هر دلیلی که من نمی دونم داره دروغ می گه. اما گذشت زمان بهم نشون داد که این طور نبوده. چه قدر زود با هم دوست شدیم. چه قدر زود حس همدیگه رو فهمیدیم. چه قدر زود به هم وابسته شدیم. چه قدر زود با هم صمیمی شدیم. ...📚... «خداوند شکلات و بحث رو دوست داره» توی راه خوابگاه از وسط جنگل چند تا گل خوشکل کَندم واسه امبروژا. مسیر میان بُر خوابگاه به دانشگاه از وسط جایی شبیه جنگل رد می شد. چند روزی بود که این کار رو می کردم. من زودتر از امبروژا می رسیدم خوابگاه. روی در اتاقش گل می چسبوندم و روی یه کاغذ یه جمله می نوشتم که معمولاً درباره ی مهربونی خداوند بود و اون رو می چسبدندم کنار گُلا. این طوری وقتی می رسید خوابگاه می فهمید من اومده ام و می اومد پیشم و می گفت: «بریم یه چیزی بخوریم؟» و همانا در عالم چه چیز برتر و بهتر از خوردن؟! اما اون روز فرق داشت. با یه سری گل توی دستم رسیدم جلوی در اتاق امبروژا. روی کاغذ رنگی نوشتم «خداوند خیلی خوشحال می شه وقتی بنده هاش شکلات می خورن و نیرو می گیرن تا با اون صحبت کنن. تو چی فکر می کنی؟» و رفتم که برم توی اتاق خودم که فقط دو تا اتاق با اتاق امبروژا فاصله داشت چند تا گل و یه کاغذ رنگی روی در اتاقم بود و روش نوشته شده بود: «با تشکر از خدای مهربون که ما رو به هم معرفی کرد.» امبروژا اون روز زودتر از من رسیده بود سریع نمازم رو خوندم و رفتم دم در اتاقش. با اَمبر (مخفف امبروژا ) توی آشپزخونه نشسته بودیم و داشتیم شکلات می خوردیم و درباره ی این حرف می زدیم که خدا چه لطفی کرده که من و اون توی یه خوابگاه هستیم که ریاض، یکی از آقایون الجزایری، اومد اون طرف ما پشت میز نشست و از من پرسید: «شما اون روز با ویدِد در مورد اسلام حرف زدید؟» - چی می گید هی از اسلام؟! من هیچ کدوم از اون حرفا رو قبول ندارم. از مسلمونا هم بدم می آد. برای همین خودم مسیحی شدم. خیلی ناراحت شدم؛ بیشتر از این که یه فرد مسلمون مسیحی شده بود و جلوی اَمبر داشت اون حرفا رو می زد. این خیلی بد بود. همیشه ترجیح می دم بحث بین مسلمونا در حضور پیروان ادیان دیگه نباشه. اصلا خوشایند نیست. خیلی هم جا خوردم چون فکرش رو هم نمی کردم اون آقا مسیحی باشه. رفتار خیلی موجهی داشت. اما به هر حال این موضوع مطرح شده بود. گفتم: «خب حالا مشکل اسلام چیه؟» گفت: «مگه نه این که ادعا می کنید اسلام تکامل آورده و به پیشرفت بشر کمک می کنه؟ کدوم پیشرفتی رو شما مسلمون ها باعثش شدید؟ شما فقط مصرف کننده های علمید. ما تولید کننده ایم. (تولید کننده علم؟ الجزایر؟) درمان بیماری ایذر رو کی کشف کرد؟ مسلمونا یا ما؟» پیش خودم بهش گفتم: «خجالت بکش از خود بیگانه ی فرهنگی!» و گفتم: «شما چی رو به زندگی اضافه کردید که زندگی بهتر بشه؟» کشف درمان بیماری های شرم آوری که کشورهای غیر اسلامی تولید کرده ن افتخار نداره؛ مگه این مشکلات از کشورهای مسلمون ظهور کرده؟ ما باید جوابگوی گندی باشیم که کشورهای غیراسلامی زده ن و الآن به کشورهای مسلمون هم رسیده؟ تازه نکنه شما خیال می کنید اونایی که دنبال راه حل این مسئله هستن به عشق مسلمون ها دارن در به در دنبال راه حل می گردن! نه خیر 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
♦️پیام آیه «لا اکراه فی الدین» 🔻آنچه كه اسلام از مردم مى‏خواهد ايمان است نه تمكين مطلق ؛ 🔻آن به درد نمى‏خورد، نمى‏تواند پايدار بماند، تا زور هست باقى است، زور كه رفت آن هم منتفى مى‏شود به انتفاء علت خودش. 🔻اسلام آمده است ايمان، عشق، شور و محبت در دلها ايجاد كند. ايمان را كه نمى‏شود به زور به كسى تحميل كرد. 🔻آيه «لا اكْراهَ فِى الدّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِ‏»(بقره: ۲۵۶) شايد ناظر به اين جهت است كه تو از مردم ايمان مى‏خواهى، مگر با اجبار هم مى‏شود كسى را مؤمن كرد؟! 🔻 اين است كه قرآن مى‏فرمايد مردم را با حكمت دعوت كن: ادْعُ الى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ(نحل : ۱۲۵) : مردم را با دليل و منطق دعوت كن تا روح و قلب آنها را خاضع و عشق و محبت در دل آنها ايجاد كنى. ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(آینده انقلاب اسلامی ایران) ؛ ج‏۲۴ ؛ ص۳۸۷- #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃🌸🍃 همسرها باید مثل دو نفر شریک ، مثل دو نفر رفیق باشند 👈ما دیده بودیم که گاهی مرد ، زن را موجود درجه دو حساب می کرد! ‼️ اما موجود درجه دو نداریم. ✍هر دو مثل هم هستند و هر دو از حقوق برابری در زمینه امور زندگی برخوردارند 👌مگر در جاهایی که خداوند متعال بین زن و مرد فرقی گذاشته که آن هم روی مصلحتی است 👌و به نفع مرد و به ضرر زن نیست. ✍ باید مثل دو نفر رفیق ، در خانه با هم زندگی کنند... #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🔸امام علی علیه السلام : مَن جاهَدَ عَلى إقامَةِ الحَقِّ وُفِّقَ . 🔹آن كه در به پا داشتن حق بكوشد ، موفّق گردد . 📚غرر الحكم : ح ۸۶۵۱ #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃شیرین ترین عشق عالم به جایی برسان مرا که امر را چون که امر توست بپذیرم و با جان و دل آن را اجرا کنم. می‌ترسم از جماعت متوهمانی شوم که جز امری را که خودشان می‌فهمند، به هیچ دستوری تن نمی‌دهند؛ حتی اگر دستور تو باشد. ما کجا و فهم همۀ دستورهای تو آقا! وای بر من اگر از آن جماعت شوم. و کمک کن از قبیلۀ عاشق‌هایی شوم که تشنۀ فرمان تو هستند تا با اجرای آن طعم شیرین عشق‌ورزی را بیشتر در کام خویش احساس کنند. صبحت بخیر شیرین‌ترین عشق عالم! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🛑 موسسه نجوا برگزار می کند 📣 👨‍👩‍👧‍👦 سلسله نشست های «هم مسیر» با موضوعیت ازدواج 👩‍❤️‍👨 🔔 مباحث مورد بررسی در این نشست ✅ 🔸 هدف ازدواج 🔹 مهارت انتخاب همسر 🔸 آمادگی لازم برای ازدواج 🔹 موانع ازدواج ▪️ زمان : شنبه ها ساعت ۲۰ ⏰ ▪️ مکان : کانال روبیکای موسسه نجوا ♨️ 🔗 https://rubika.ir/NAJVA_ORG 📢 🔖 جلسه به صورت تعاملی و گفتگو صوتی برگزار می شود 🎙 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 افشاگری سید علیرضا آل‌داود در برنامه جریان شبکه اول سیما درباره پشت پرده‌های فتنه با اسم رمز مهسا امینی #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر : اونا دنبال راه حل هستن چون مشکل اصلی کشورهای خودشونه و به راه حلش احتیاج دارن. اگه خودشون میلیون میلیون مریض روحی و جسمی نداشتن هیچ وقت ککشون هم نمی گزید؛ وگرنه مگه کم مشکل توی کشورهای آفریقایی هست که راه حلش برای اونا فقط یه اشاره ی انگشته و دریغ می کنن؟ چه قدر از این بدبختیا رو خودشون باعث و بانی شده ن؟ همین کشور خود شما سال ها مستعمره ی چه کشوری بودید؟ یه کشور مسلمون! ببینید فرانسه چه بلایی سر الجزایر آورده که هنوز نمی تونه سر پا وایسه که هنوز دوستای الجزایری من حتی به آسفالت فرانسه غبطه می خورن. اگه فرانسه باعث این همه پیشرفت و ترقی و آرامش برای بشره، چه طور قطره ای از این آرامش و پیشرفت به الجزایر که بیخ گوششه نرسیده؟ بعد هم این که من خیلی دوست دارم بدونم کدوم بخش از آرامش بشر رو شما تامین می کنید؟ یه نگاهی به این مملکت بیندازید تلویزیون، سینما، پارک، در، دیوار، چه چیزی داره الگوی انسان معرفی می شه؟ اگه کمال انسان توی این رفتاراست که ما توی کشورمون باغ وحشای بزرگی داریم و من نهایت این ترقی رو قبلا دیده ام چی از آرامش توی خانواده باقی مونده؟ میزان ثبات خانواده چه قدره؟» تازه فَکّم گرم شده بود و داشتم صفا می کردم که حواسم رفت به اَمبر. دست راستش رو زده بود زیر چونه اش و با حرفای من سر تکون می داد. بدجوری رفته بود توی بحر بحث. ریاض گفت: «خب خیلی از مسلمونا هم کارای اشتباه می کنن.» - که چی؟ - خب فلان جا مسلمونا بد رفتار می کنن. این طوری می گن، اون طوری می پوشن، این اسلامه که شما دارید؟ - نه وقتی این قدر اشتباه رفتار می کنن واضحه اونی که اونا دارن اسلام نیست، اما اینا خطای مسلموناست؛ به اسلام چه؟ - خب ما هم ممکنه اشتباه کنیم. پس یکسانیم. دقت فرمودید؟ تا چند دقیقه ی قبل از اون، اینا بالاتر از ما بودن! بعد رسیدیم به این که ثابت کنه اونا هم سطح ما هستن. - نه خیر این دو مورد که شما گفتید یکسان نیست ایدئولوژی اسلام نقص نداره. خطای مسلمونا اشکال مسلموناست. اگه کسی بخواد آدم خوب و متعهدی باشه و به اسلام عمل کنه، از فرش به عرش می رسه. اما در مورد شما اشکال اتفاقاً از ایدئولوژیه. حالا اگر کسی هم بخواد همه ی تلاشش رو بکنه تا به این ایدئولوژی متعهدتر باشه، بیشتر تو قعر فرو می ره. اما اگه منظور شما اینه که بالاخره یه جوری به مقایسه بین مسلمونا و سایرین راه بندازید، اشکالی نداره، منتها چون به قول شما هم مسلمونا خطا دارن و هم غیر مسلمونا، اسلام رو با بقیه ی ایدئولوژیا مقایسه کنیم. خب شما چندتاش رو می شناسید؟ - من؟ مسیحیت رو. - باشه. برای مقایسه ی اسلام و مسیحیت بهترین کار اینه که قرآن رو با انجیل مقایسه کنیم. فقط گه گاه پدر روحانی، انجیل رو توی دستش می گیره که باهاش عکس بندازه. یعنی حقیقتش خود حضرت عیسی هم از این انجیلی که اینا دارن خبر نداره! اما اگه می گفت: «حالا تو بگو.» من می گفتم که باید از قرآن خبر داشته باشم که دارم. تازه پنج تا انجیل متفاوت رو چه طور و با کدوم معیار باید مقایسه کرد؟ خلاصه، همین جوری نگاهم کرد و هیچی نگفت. من هم گفتم: «به نظر می رسه شما نمی دونید. من فکر می کنم بد نیست اول با دین خودتون آشنا بشید، بعد قصد کنید اسلام رو با مسیحیت مقایسه کنید!» بحث تموم شد. بعد از رفتن اون آقا، امبروژا درباره ی انجیل ها از من پرسید و یه کم در این باره صحبت کردیم. وقتی از آشپزخونه بر می گشتیم توی اتاقم، در اتاق شماره ی ۱۴، اتاق همسایه ی قرآن گوش کُنم، باز بود و من برای اولین بار همسایه ام رو توی اتاقش دیدم. همون آقا بود؛ ریاض! خیلی جون کَندم تا جلوی تعجبم رو بگیرم، سرش رو انداخت پایین و لبخند زد. گفت: «ببخشید. یه روزی جلوی همین خانم مسیحی یه نفر از من همون سوالا رو پرسید و من نتونستم جواب بدم. فقط خواستم یه نفر جوابش رو داده باشه.» نمی دونم چرا خدا می خواست توی همه ی اون بحثا امبروژا هم حضور داشته باشه. خدا عاقبش رو به خیر کنه! 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
کارگاه خویشتن داری_۲(1).mp3
7.28M
▫️إنّ أکرمکم عنْدَالله اتقاکمُ، باتقواتر یعنی؛هر که قهرمان‌تر است .... و توانسته موانع بیشتری را به سمت تکامل،پشت سر بگذارد؛ ✘ نه اینکه عملِ خیر و عبادات بیشتری دارد! #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🌷 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) : ✍ آنکه کار آخرتش را درست کند ، خداوند کار دنیایش را سامان می دهد. 📚 بحار ، ج۷۲ ، ص۳۰۵ #⃣ ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃 همه آرزویم وقتی آرزوی برای تو خرج شدن را در دلم زنده می‌بینم، دلم آرام می‌شود که هنوز سهمی از زندگی دارم و تو هنوز داری مرا نگاه می‌کنی. این آرزو در دل هر کسی غلیان بزند، معلوم است که عشق حتی کم، در رگ‌هایش جریان دارد. چه خبری بهتر از این؟! من به همین امید زنده‌ام که فرصت عاشق شدن را از دست نداده‌ام و یک روز عاشقم می‌‌کنی می‌دانم و من با خرج کردن همۀ هستی‌ام به پای تو، جشن عاشق شدنم را می‌گیرم. صبحت بخیر همۀ آرزویم! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر : «روز اعتصاب - مستند آرته» صبح راه افتادم برم مرکز شهر چند تا کار اداری انجام بدم و خیلی زود برگردم دانشگاه. یه سر رفتم بانک. یه سری هم به اداره ی تأمین اجتماعی زدم. یه نظارتی هم به کار فرمانداری نمودم تا مطمئن بشم همه ی کارمندها سر کارشون هستن و کاراشون رو انجام می دن و پیگیر امور خلق الله هستن. چه قدر خیالم راحت شد وقتی همه قول دادن در غیاب من هم همون قدر کار کنن که در حضور من! کارم تموم شده بود. داشتم تصمیم می گرفتم که اراده کنم و برم دانشگاه. همون طور که می دونید ما خدا نیستیم و بین تصمیم و اراده مون فاصله است و گاه ممکنه یه فروشگاه خوشکل این فاصله رو تا نیم ساعت زیاد کنه. که متوجه شدم خیابونا بیش از حد معمول شلوغ هستن، توی ایستگاه اتوبوس پر از مرد و زن و ریز و درشت بود. همه به ته خیابون نگاه می کردن و منتظر اتوبوس بودن. اون روز، روز اعتصاب بود. فرانسوی ها، به گفته ی خودشون قهرمان اعتصاب در جهان هستن. اون قدر تعداد اعتصاب در سال زیاده که همه بهش عادت کرده ن. اعتصاب کارمندان راه آهن علیه دولت، اعتصاب پست علیه پست، اعتصاب مردم علیه سگ ها، اعتصاب سگ ها علیه استخوان، اعتصاب دولت علیه ملت، اعتصاب اعتصابگران علیه چیزی برای اعتصاب. خلاصه، اون روز هم روز اعتصاب راننده های اتوبوس بود؛ لابد علیه اتوبوس ها! ملت هم سرگردون توی کوچه و خیابون در به در دنبال یه لقمه اتوبوس، بدون فحش دادن و بد و بیراه گفتن. گفتم که؛ اون جا اعتصاب بخشی از زندگی عادی مردمه. به هر حال من داشتم از این ماجرا به شدت متضرر می شدم. اون روز، روز جلسه ی لابراتور بود. من باید به هر شکلی بود خودم رو تا ساعت ۱۱ می رسوندم دانشگاه. اما اتوبوس کجا بود؟ یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی روی همه اومد و صاف وایساد توی ایستگاه. راننده، اتوبوس رو خاموش کرد و سوت زنان از اتوبوس پیاده شد. رفتم جلو، سلام کردم. و گفتم: «عذر می خوام. امروز اتوبوس نیست؟» گفت: «نه. امروز اعتصابه.» دوست داشتم بدونم اعتصاب برای چیه؛ به خصوص که داشتم متضرر می شدم و ناخواسته در زنجیره ی نتایج اعتصاب دخیل شده بودم. گفتم: «ببخشید می شه بدونم برای چی راننده ها اعتصاب کرده ن؟» راننده ی اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: «این یه موضوع ملّیه. به خارجی ها ارتباطی نداره» - (آفرین ور پریده! از این حس ملی گراییت خیلی خوشم اومد بی تربیت!) خب، دیگه چی باید می گفتم؟ هیچی! اما واقعا این حس دوگانه ای که توی پرانتز نوشتم سراغم اومد، اگر چه جواب بی ادبانه ای بود، آفرین به این شخص که علیه دولتش هم که تحصن می کنه وقتی مقابل یه خارجی قرار می گیره بهش حق نمی ده که بخواد حتی وارد دعواهای ملی بشه. واقعاً از این کارش خیلی خوشم اومد. من اگر جای رئیسش بودم، حتما تشویقش می کردم. پای پیاده و خیلی دیر رسیدم دانشگاه. ارائه ی گزارش کارم موند برای دفعه ی بعد. ظاهراً یه خبرایی شده بود و من چون دیر رسیده بودم نمی دونستم. اما همه به شدت خوشحال بودن. سیمن همه ی اعضا رو به یه جشن دعوت کرده بود. صحبت از این بود که به محض دریافت ابلاغیه باید این موفقیت رو جشن گرفت. بعد هم گفت که هفته ی بعد برای اتفاق مهم همه تون رو خبر می کنم. من که چیزی سر در نیاوردم. از هر کس هم که می پرسیدم می گفت: «حالا که دیر اومدی وایسا تا هفته ی بعد شگفت زده بشی!» چهارشنبه عصر توی خوابگاه در حال گرم کردن شیر کاکائو بودم که ویدد اومد و بهم گفت که تلویزیون داره یه برنامه درباره ی ایران پخش می کنه. وای. این «وای» برای این بود که اون جا هیچ برنامه ای رو برای معرفی مثبت ایران که هیچ حتی برای معرفی اون چه هست پخش نمی کنن. یقین داشتم جلوه های جدیدی برای ضایع کردن وجهه ی ایران کشف کرده ن و خدا می دونست چه مزخرفاتی رو می خواستن از شبکه آرته نشون بدن. نمی فهمیدم چرا خیلی ها فکر می کردن اون شبکه هنریه؛ در حالی که کاملا خطوط سیاسی رو دنبال می کرد. توی اتاق تلویزیون بودم؛ شیر کاکائو در دست، شکلاتی برپا و دو چشمم دِگران می پاپید! خیلی از بچه ها بودن. بعضیاشون هم از روی کنجکاوی، برای این که بدونن کشور دوست جدیدشون چه شکلیه، اومده بودن. یه فیلم مستند بود. از محلات خیلی خیلی فقیرنشین فیلم برداری کرده بودن؛ از بچه هایی که وایساده بودن جلوی دوربین و زل زده بودن به لنز و گریه می کرده ن که شده بود نماد بدبختی مملکت. یه تعداد از مردم هم سفره ی دلشون رو برای فیلمساز خارجی وا کرده بودن و چندتا دختر و پسر با پوشش خیلی ناجور و روشن فکرانه توی یه خونه از نبود آزادی، و نه جمهوری اسلامی و حتی استقلال می نالیدن. 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢