eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
299 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
135 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 http://payamenashenas.ir/NARVAN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
•• . بیش از انسان‌ها به تاراج خزان پی برده است غنچه‌ای که قبل رویش خسته و پژمرده است جای رنجش نیست از طعن و ملامت‌های خلق هرکه سیلی می‌زند، یک روز سیلی خورده است دلخوشی‌های جهان از خيلِ اندوهم نكاست در من از آغاز یک جمعیت افسرده است از تماشای جهـــــان و از تمـــــنای وصال سهم ما اندوه هجر و خاطری آزرده‌ است خیر دنیا بر من از روز نخست این‌گونه بود هرکه آورده‌ست چیزی، صد برابر بُرده است . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
•• . به روز مرگ هم حتی تفاهم نیست بین ما که من رختم سفید است و سیـــاهم را تو می‌پوشی! . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
|•ناڕوَݩ🌿'
•• . خاکی چادر تو را سرمه چشم می‌کنم تا به کف آورم نمی، گوهر ناب اشک را . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
۱۷ دی ۱۴۰۰
•• پرده را میزنم کنار، امشب از شب پیش هم سیاه تر است... :/ . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
•• . گر چه می‌سوزم از این آتش به جان‌ لیک بر این سوختن، دل بسته‌ام... . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
•• . شب گاهے در آسمان بند نمےشود. سُر مےخورد مثل آب، مثل آب سیاه میریزد در دل آدم. آدم هم شب مےشود... از ڪف پا تا نوڪ سر ، شب مےشود. هواے شب سنگین است. آدم سنگین مےشود و آرام آرام ڪف زمین دراز مےڪشد. حرف میزند ولے واژه‌ها پیدا نیستند... شعر مےخواند ولے قافیه‌ها زیر یڪ مشت سیاهے محوند. طرح میزند اما شب روے ڪاغذ شره مےڪند. مےنویسد اما جوهر ، امان نوشتن نمےدهد... آدم دلش مےگیرد دوست دارد بخوابد تا صبح شود و نور از اول بتابد... دوست دارد چشمهایش طلوع ڪنند... . من شب‌ها شب میشوم ساڪت آرام سنگین غمناڪ مبهم... . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
•• تو نه مثل آفتابی که حـضور و غیبـت افتد دگران روندوآیند و تو همچنان که هستی . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
•• . جهانِ مردم آزاده و آزاد یکسان نیست قفس در چشمِ مرغ‌خانگی خانه‌ست زندان نیست... . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
•• . به شوق گوشه‌ی چشم تو غوغایی‌ست در عالم طبیبی چون تو را هر گوشه می‌خوانند بیماران... . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
•• . 🌿•| و خوشا به حالِ آنان که دلشان برایِ رضایِ خدا شکسته است... . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰
•• . بندی گسسته‌است...خوابی شکسته‌است رویای سرزمین افسانه گل‌های رنگ را از یاد برده‌است... بی حرف باید از خم این ره کرد: رنگی کنار این شب بی‌مرز مرده‌ است! . •••
۱۷ دی ۱۴۰۰