فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشتی یک ملت بود
مظلوم بود و مظلوم زیست و مظلوم مرد و (به شهادت رسید)
به ارواح مطهر شهدا هفتم تیر بخصوص شهید 🌷مظلوم بهشتی صلوات و حمد و سوره هدیه شود🌴💐
@Nadebun
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ إِبْراهِيمَ خَلِيلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ مُوسىٰ كَلِيمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ عِيسىٰ رُوحِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفىٰ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضىٰ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ خَدِيجَةَ الْكُبْرىٰ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثارَ اللّٰهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ،
@Nadebun
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸شهادت مسلم ابن عقیل و ظهور🔸
مردم کشور ما منتظر ظهور بودند. منتها میدانستند وقتی که شاه میرود، یک دفعه امام زمان نمیآید. حسین بن علی علیه السلام هم وقتی میخواهد وارد کربلا شود، با اینکه عشق و علم به شهادت دارد، اما چون تشکیل حکومت جزء اصول و برنامهاش است، قبلاً مسلم بن عقیل را میفرستد.
طبیعی است که امام زمان (عج) هم یکباره خودش برای آزمایش وارد قضایا نشود. از فقیه نزدیکتر به او، احدی نیست که حکومت به دست او بیافتد تا مردم ببینند میتوانند از حکومت فقیه حمایت کنند یا نه؟
این همه شهید نشان میدهد امت آن حالت بی اعتنایی که در صدر اسلام نسبت به اولیاء خدا بود را ندارند. این شهدا نمایشی از فروکش کردن آن طوفان بی اعتنایی و خودخواهیها است.
امروزه میگویید ببینیم رهبر چه میگوید. ملاک ایمان را مطیع بودن نسبت به اوامر ولی میدانیم. حال ولی فقیه باشد یا امام عصر (عج) باشد یا خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله.
ملاک اطاعت اوست.
@Nadebun
🔶 کودک را تشویق به رفتارهای مناسب مانند پذیرایی، خوشامدگویی در جمع دوستان و خانواده کنید. اما در این زمینه اصرار نداشته باشید بلکه بهتر است خواسته کودک را نیز درنظر بگیرید. زمانیکه فعالیتهای مناسب انجام میدهد از او قدردانی کنید تا به اهمیت و ارزش رفتار مناسب پی ببرد.
@Nadebun
#داستان
ناقوس ها به صدا در می آیند
قسمت پنجم
ایرینا آنتونوا ، همسر کشیش، ریزنقش و لاغر اندام بود، با صورتی کوچک و خطوط ریز در روی پیشانی و اطراف چشم ها و موهای شرابی کوتاه. آن شب پیراهن آبی با گل های سفید مریم پوشیده بود و داشت فنجان قهوه ه ی کشیش را هم می زد و زیر چشمی او را زیر نظر داشت که روی کاناپه نشسته بود. کشیش بلوز سرمه ای آستین کوتاه و پیژامه ی آبی راه راه پوشیده بود. روزنامه ی ماسکوفسکی نووستی جلویش باز بود، اما مثل همیشه با دقت اخبار و مقالات را نمی خواند و حواسش شش دانگ به کتابی بود که امروز به طور معجزه آسایی به دست آورده بود. کافی بود فردا پروفسور آستروفسکی صحت و قدمت آن را تایید کند و خودش هم فرصتی به دست آورد که آن را بخواند.
یاد پروفسور که افتاد، روزنامه را جمع کرد. ایرینا فنجان قهوه به دست مقابلش ایستاد.با نوک پا، پایه ی میز عسلی کوچک را حرکت داد و به کشیش نزدیک کرد. فنجان را روی سطح شیشه ای آن گذاشت. خودش روی مبل مقابل کشیش نشست. گفت خب ،پس این طور... بالاخره به گنج واقعی دست یافتی!
کشیش گفت: لطفاً موبایلم را بدهید.
ایرینا نگاهی به اطرافش انداخت. تلفن همراه روی مایکروفر در آشپزخانه بود. دست هایش را روی زانویش گذاشت و بلند شد، گوشی را برداشت و آن را به کشیش داد که دستش به طرف او دراز شده بود. وقتی نشست، پرسید به کجا می خواهی زنگ بزنی؟
کشیش دکمه ی منوی گوشی را فشرد و در حالی که دنبال شماره ی پروفسور می گشت گفت: آستروفسکی.
صحبت هایش با پروفسور تمام شد. گوشی را روی میز گذاشت. ایرینا، به فنجان قهوه اشاره کرد و گفت قهوه ات سرد نشود . کشیش فنجان قهوه را نوشید و آن را روی میز گذاشت. بعد به ساعت دیواری نگاه کرد، ده و پانزده دقیقه ی شب بود و کشیش زودتر از دوازده شب نمی خوابید.
از جا بلند شد و گفت برویم به کارم برسم. نمی دانم چرا امشب این قدر خوابم می آید.
ایرینا مقابلش ایستاد و گفت: خب یک ساعتی زودتر بخواب، خسته شدی پیرمرد. خندید و پیرمرد را یک بار دیگر تکرار کرد.
کشیش در حالی که به طرف اتاق کارش می رفت گفت پیرمرد خودتی پیرزن!
بعد وارد اتاق شد.
روی صندلی نشست و عینکش را به چشم زد. کتابی را که دوشب پیش مطالعه ی آن را شروع کرده بود، از روی میز برداشت.
عادت داشت لب آخرین ورقی را که خوانده بود تا بزند. تای ورق را برگرداند و شروع کرد به مطالعه. غرق خواندن بود که صدایی شنید. فکر کرد ایرینا برایش چای یا قهوه آورده است. سرش را بلند کرد، از تعجب خشک زد. مقابلش جوانی با پیراهن سفید بلند، مثل دشداشه ی عرب ها ایستاده بود. محاسن بلند و بوری داشت و موهایش روی شانه هایش ریخته بود. جوان، چشمان نافذ و زیبایی داشت. در آغوشش نوزادی دست و پا می زد. کشیش چشم های خسته و خواب آلودش را به جوان دوخت.
نمی دانست با دیدن یک غریبه در اتاقش باید چه عکس العملی نشان بدهد. او چگونه وارد آپارتمانش شده بود؟ چرا ایرینا ورود او را اطلاع نداده بود؟ کشیش با خود فکر می کرد که باید حرفی بزند یا عکس العملی نشان بدهد. لااقل از او بپرسید کیست و در اتاق او چه می کند؟ چگونه وارد آپارتمانش شده و با او چه کار دارد ؟ اما انگار لال شده بود.
جوان تبسمی کرد. در چهره اش آرامش و طمانینه ی خاصی وجود داشت. چهره جوان آشنا بود، اما کشیش به خاطر نمی آورد که او را کجا و چه وقت دیده است. جوان لب هایش را تکان داد. صدایش چنان آرام بود که انگار از راه دوری به گوش می رسید.
پوزش می خواهم که اوقات شما را آشفته ساختم. کشیش به سختی لب هایش را از هم گشود و پرسید شما... این جا در اتاق من چه می کنید؟
ادامه دارد...
@Nadebun
عید قربان گشت و ای قربان چشمانت بیا
ای خلیل عشق من جانم به قربانت بیا
عید قربان گشت و اما عیدی ما دست توست
غرق عُصیانم ولی چشم ودلم سرمست توست
یک نظر از سوی تو صد مُرده اِحیا میکند
درد هجرت را فقط رویت مُداوا میکند
غرق صدها مشکلم ای سید مشکل گشا
مُعجزه درمان دردم باشد ای مُعجز نما
ای نگارا جَذبهات را عاشقان دِل میدهد
روز عید است و شَهان عیدی به سائل میدهد
از اَزل دلها شده سرمست و شیدای شما
جان زهرا عیدیَم باشد تماشای شما
@Nadebun
💠امير المؤمنين عليه السلام در خطبه روز #عيد_قربان میفرمایند:
🔹إنَّ هَذَا يَوْمٌ حُرْمَتُهُ عَظِيمَةٌ وَ بَرَكَتُهُ مَأْمُولَةٌ وَ اَلْمَغْفِرَةُ فِيهِ مَرْجُوَّةٌ فَأَكْثِرُوا ذِكْرَ اَللَّهِ تَعَالَى وَ اِسْتَغْفِرُوهُ وَ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِيمُ
🔸حرمت امروز زياد
و آرزوى بهره ورى از بركات آن بجا
و #اميد_مغفرت_الهى در آن پسنديده است.
پس👇👇👇
#ذكر خداى بزرگ را زياد گوييد
و #استغفار كنيد
و #توبه نماييد
كه او توبه پذير و مهربان است.
📗من لا یحضره الفقیه ج1 ص518
@Nadebun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅جمله ی تکان دهنده از آیتالله طباطبایی...
🔰#استاد_عالی
@Nadebun
از عید سعید قربان تا عید بزرگ غدیر در واقع یک مقطعی هست متصل و مرتبط با مسئله ی امامت.
عید سعید قربان مبارک باد🌹
@Nadebun
شبهای جمعه، کربلا
🔺سلام می دهم و دلخوشم که فرمودید
هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْن
@Nadebun