eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
849 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴💐🏴💐🏴  امشب که با تو انس به ویران گرفته ام  ویرانه را به جای گلستان گرفته ام  امشب شب مبارک قدر است و من تو را  بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام  پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی  گل بوسه ایست کز لب عطشان گرفته ام  از بس که پابرهنه به صحرا دویده ام  یک باغ گل زخار مغیلان گرفته ام  از میزبانی ام خجلم سفره ام تهی ست  نان نیست جان زمقدم مهمان گرفته ام  زهرا به چادرش زعلی می گرفت رو  من از تو رو به موی پریشان گرفته ام  من بلبل حسینم و افتادم از نوا  چون جغد، آشیانه به ویران گرفته ام  بر داغدیده شاخۀ گل هدیه می برند  من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته ام  (میثم) مدار خوف زموج بلا که من  دست تو را به دامن طوفان گرفته ام  ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 🏴💐🏴💐🏴
#سه_ساله از دردهایم با تو میگویم پدرجان  از گوشواره از النگویم پدرجان  تنها نشانی مانده آن هم جای زخم است  دشمن شبیخون زد به گیسویم پدرجان  @NafasseAmigh
💐🏴💐🏴💐 دلخورم از شام آهم را تماشا كرده اند  چشمه ي چشمِ مرا از گريه دريا كرده اند  سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است  با من از بس مردمِ بي خير بد تا كرده اند  كوچه گردي، ريسمان، نانِ تصدق، كعب نِي  خيلي از اين بدترش را بد دهان ها كرده اند  هر كجا در راه افتادم سرم آورده اند  با لگد، كاري كه با پهلويِ زهرا(س) كرده اند  صورتي از من نمانده بسكه خوردم پشتِ دست  هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا كرده اند  آه، دندان هايِ من يك در ميان افتاده اند  بي هوا تا آستينِ غيظ بالا كرده اند  تا به حدِّ مرگ بعد از آنكه هر بارم زدند  از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا كرده اند  ريشه ريشه فرشِ سرخِ گيسوانم ريخته  بر سرم با پا يهودي ها تقلّا كرده اند  شاميان نازِ يتيمانه نمي دانند چيست!  غيرِ اَخم و قهر و تندي كاري آيا كرده اند؟  دخترت را زَجر كُش كردند هَرزه چشم ها  غربتم را سنگ و خاكستر تسلّيا كرده اند  خوب شد بابا عمو با ما نيامد تويِ كاخ  تا نبيند پاي ماها را كجا وا كرده اند  مهربانِ من رفيقِ تازه پيدا كرده اي  خيزرانها بر لبِ تو جشن بر پا كرده اند  زيور آلاتِ حرم بازيچه هايِ دختران  چند سر اسباب بازيِ پسرها كرده اند  ✔️ @NafasseAmigh 🏴💐🏴💐🏴
#سه_ساله شهر آذین شده بود وهمه جا همچون عید  نه تو بودی نه عمو بود تنم می لرزید  خواهرت ناله کشید و به گمانم فهمید  دختر حرمله از دور به من می خندید  بی سبب نیست که اینگونه زمین گیر شدم    بی تو هرجا هدف طعنه و تحقیر شدم    ✔️ #مجیدرجبی ✔️ @NafasseAmigh
🔘❤️🔘❤️🔘 ارثی ز یاس طایفه بی‌شک نداشتم بر پهلویم اگر گُل میخک نداشتم بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد بعد از تو هیچ روز مبارک نداشتم لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت پیراهنی کبود و مشبک نداشتم گفتند گوشواره ندارد چه دختری‌ست! بابا به عُجب باطنشان شک نداشتم با دختران شام اگر حرف می‌زدم دست خودم نبود، عروسک نداشتم ✔️ ✔️ @NafasseAmigh ❤️🔘❤️🔘❤️
#سه_ساله یک لحظه یادم رفت اسم من رقیه است سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم احساس کردم صورتم آتش گرفته است خود را میان یک در ودیوار دیدم ✔️ #کاظم_بهمنی ✔️ @NafasseAmigh
🔘💐🔘💐🔘 تا نفهمد هیچکس ناچار بازی می کنم بین سرها بین این نیزار بازی می کنم تا نبینم بیشتر شرمندگی عمه را روزها با بچه ها بسیار بازی می کنم بیشتر شرمندۀ چشم ربابم ای پدر به خدا با بچه ها هر بار بازی می کنم خواب را تا پر دهم از چشم هایم با خودم تا سحر تا موقع دیدار بازی می کنم درد دارم مثل زهرا مادرت اما همه معتقد هستند با دیوار بازی می کنم هی لگد خوردم در یک خانه از مردی بزرگ تا به او گفتم که با مسمار بازی می کنم زخم گوشم را همه فهمیده اند اما کسی شک نکرده که چرا با خار بازی می کنم @NafasseAmigh 💐🔘💐🔘💐
#سه_ساله هجده لغت به سوره ی کوثر نوشته است یعنی که عمر فاطمه را هجده سرشته است دانی چرا سوره ی کوثر سه آیه دارد این سه نشان دهنده ی عمر رقیه است @NafasseAmigh
🔘💐🔘💐🔘 از خیمه ها که رفتی و دیدی مرا به خواب  داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده ای  گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد  می گفت عمّه ام به رخم بوسه داده ای  من با هوای دیدن تو زنده مانده ام  جویای گنج بودم و ویرانه نشین شدم  ممکن نشد که بوسه دهم بر رخت به نی  با چشم خود ز خرمن تو خوشه چین شدم  تا گفتگوی عمّه شنیدم میان راه  دیدم تو را به نیزه و باور نداشتم  تا یک نگه ز گوشه ی چشمی به من کنی  من چشم از سر تو دمی بر نداشتم  با آنکه آن نگاه، مرا جان تازه داد  اما دوپلک خود ز چه بر هم گذاشتی  یکباره از چه رو، دو ستاره افول کرد  گویا توان دیدن عمّه نداشتی  من کنار عمّه سِتادم به روی پای  مجروح پا و اِذن نشستن نداشتم  دستی سیاه بی ادبی کرد با سرت  من هم کبود دست روی سر گذاشتم  با آنکه دستبرد خزان دیده ای و لیک  باغ ولایت است که سر سبز و خرّم است  رخسار توست باغ همیشه بهار من  افسوس از اینکه فرصت دیدار بس کم است  ای گل اگر چه آب ندیدی ولی بُوَد  از غنچه های صبح لبت نو شکفته تر  از جورها که با من و عمـّه شد مپرس  این راز سر به مُهر، چه بهتر نهفته تر  هر کس غمم شنید، غم خود زیاد برد  بر زاری ام ز دیده و دل، زار گریه کرد  هر گاه کودک تو، به دیوار سر گذاشت  بر حال او دل در و دیوار گریه کرد  ای مه که شمع محفل تاریک من شدی  امشب حسد به کلبه ی من ماه می برد  گر میزبان نیامده امشب به پیشواز  از من مَرَنج، عمّه مرا راه می برد  گر اشک من به چهره ی مهتابی ام نبود  ای ماه، این سپهر، اثَر از شَفَق نداشت  معذور دار، اگر شده آشفته موی من  دستم بر شانه به گیسو رَمَق نداشت  ویرانه،غصّه،زخم زبان،داغ، بی کسی   این کوه را بگو، چون کاه چون کِشَد؟  پای تو کو؟ که بر سَرِ چشمان خود نَهم  دست تو کو؟ که خار ز پایم برون کشد  سیلی نخوره نیست کسی بین ما ولی  کو آن زبان؟ که با تو بگویم چگونه ام  دست عَدو بزرگ تر از چهره ی من است  یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه ام  یکبار سر به گوشه ی ویران بزن، ببین  من خاک پای تو به جبین می کشم بیا  کن زنده یاد مادر خود را ببین چسان  خود را از درد روی زمین می کشم بیا  گر در بَرَت به پای نخیزم ز من مپرس  اما ببخش، نیست توانی به پای من  نه شمع در خرابه، نه تو گفتگو کنی  مشکل شده شناختن تو برای من  ای آرزوی گمشده پیدا شدی و من  دست از جهان و هر چه در آن هست می کشم  سیلی، گرفته قوّت بینایی ام  من تا شناسمت به رخت دست می کشم  ای گل، زعطر ناب تو آگه شدم، تویی  ویرانه، روز گشته اگر چه دل شب است  انگشت ها که با لب تو بوده آشنا  باور نمی کنند که این لب همان لب است  ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 💐🔘💐🔘💐
💐🏴💐🏴💐 دیگر بس است زحمت عمه نمیدهم  حتی شده است منت دیوار می کشم  بابا تحمل نفسم مشکلم شده  از پهلویی که خورده زمین کار می کشم  با چوب خیزران پدرهای خود-درست  پیشِ خرابه دخترکان گرم بازی اند  گهوارۀ علی، گلِ سر، کفشهای من  بابا برایشان فقط اسباب بازی اند  از مجلسی که حرف کنیزی ما شنید  احوال خواهرت چقدر ریخته بهم  باید مرتبت کنم که نیزه نیست  رگهای حنجرت چقدر ریخته بهم  یک سنگ از از میان دو نیزه عبور کرد  شکر خدا بجای سرت خورد بر سرم  جان رباب، شکر خدا سنگ دومی  جای سرِ پسرت خورد بر سرم  یک چند بار را که خود من شمرده ام  افتاده ای ز نیزه به روی زمینشان  جز نیزه دار همسفری داشتی مگر؟  بوی تو می دهد چقدر خورجینشان  پیشانی تو را که مداوا نکرده اند  قدری چکید خونِ جبینت به روی من  انگشتر تو داشت و زد روی گونه ام  افتاد نقشِ رویِ نگینت به روی من  دندان شیری ام که شکست و سرم شکست  هر کس که دید روی مرا اشتباه کرد  عمه به معجرم دو گره زد،کشیدنش  روی مرا کشیدن معجر سیاه کرد  ته مانده های گیسوی نازم تمام شد  در بین مشت پیر زنی گیر کرده است  لقمه به دست، حرمله می خورد نان ولی  با پشت دست، طفل تو را سیر کرده است  ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 💐🏴💐🏴💐
#سه_ساله دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا نــدارم گیســـو سپیدم احترامم را نگهدار سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم... #مدد_بی‌بی_رقیه ... @NafasseAmigh