eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
847 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️ آمدم تا جان کنم قربان تو پیش تو گردم بلا گردان تو در حرم دیدم که تنها مانده ام همرهان رفتند و من جا مانده ام رفتی و دیدم دل از کف داده ام خوش به دام عقل و عشق افتاده ام عقل، آن سو ، عشق، این سو می کشاند از دو سو، این می کشاند، آن می نشاند عقل گفتا، صبر کن – طفلی هنوز عشق گفتا، کن شتاب و خود بسوز عقل گفتا، هست یک صحرا عدو عشق گفتا، یک تنه مانده عمو عقل گفتا، روی کن سوی حرم عشق گفتا، هان نیفتی از قلم عقل گفتا، پای تو باشد به گِل عشق گفتا، از عاشقان باشی خجل عقل گفتا، نی زمان مستی است عشق گفتا، موسم بی دستی است ✔️ @NafasseAmigh ●⚫️●⚫️●⚫️●
🏴*🏴*🏴*🏴 اى عمو فتح نمایان کردم دشمنان را همه حیران کردم اى عمو در بر تو گویم فاش آمدم تا که بگیرم پاداش تن بى‌تاب مرا تاب بده مزد پیروزى من آب بده تو که جاى پدر من بودى تو که چون تاج سر من بودى بشتاب و تن من پیدا کن حکم سربازى من امضا کن باغبان سوى میدان رو کن گل پرپر شده‌ات را بو کن بین چگونه به تو قربان شده‌ام پایمال سم اسبان شده‌ام اى گل پرپر بدست کیستى بوى تو مىآید و خود نیستى گشته از زخم فزون بانگ تو کم یا عسل چسبانده لبهایت بهم من نگویم با عمو کن گفتگو لب گشا یکبار و یک عمو بگو ✔️ ✔️ @NafasseAmigh *🏴*🏴*🏴*
🔘💐🔘💐🔘 از خیمه ها که رفتی و دیدی مرا به خواب  داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده ای  گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد  می گفت عمّه ام به رخم بوسه داده ای  من با هوای دیدن تو زنده مانده ام  جویای گنج بودم و ویرانه نشین شدم  ممکن نشد که بوسه دهم بر رخت به نی  با چشم خود ز خرمن تو خوشه چین شدم  تا گفتگوی عمّه شنیدم میان راه  دیدم تو را به نیزه و باور نداشتم  تا یک نگه ز گوشه ی چشمی به من کنی  من چشم از سر تو دمی بر نداشتم  با آنکه آن نگاه، مرا جان تازه داد  اما دوپلک خود ز چه بر هم گذاشتی  یکباره از چه رو، دو ستاره افول کرد  گویا توان دیدن عمّه نداشتی  من کنار عمّه سِتادم به روی پای  مجروح پا و اِذن نشستن نداشتم  دستی سیاه بی ادبی کرد با سرت  من هم کبود دست روی سر گذاشتم  با آنکه دستبرد خزان دیده ای و لیک  باغ ولایت است که سر سبز و خرّم است  رخسار توست باغ همیشه بهار من  افسوس از اینکه فرصت دیدار بس کم است  ای گل اگر چه آب ندیدی ولی بُوَد  از غنچه های صبح لبت نو شکفته تر  از جورها که با من و عمـّه شد مپرس  این راز سر به مُهر، چه بهتر نهفته تر  هر کس غمم شنید، غم خود زیاد برد  بر زاری ام ز دیده و دل، زار گریه کرد  هر گاه کودک تو، به دیوار سر گذاشت  بر حال او دل در و دیوار گریه کرد  ای مه که شمع محفل تاریک من شدی  امشب حسد به کلبه ی من ماه می برد  گر میزبان نیامده امشب به پیشواز  از من مَرَنج، عمّه مرا راه می برد  گر اشک من به چهره ی مهتابی ام نبود  ای ماه، این سپهر، اثَر از شَفَق نداشت  معذور دار، اگر شده آشفته موی من  دستم بر شانه به گیسو رَمَق نداشت  ویرانه،غصّه،زخم زبان،داغ، بی کسی   این کوه را بگو، چون کاه چون کِشَد؟  پای تو کو؟ که بر سَرِ چشمان خود نَهم  دست تو کو؟ که خار ز پایم برون کشد  سیلی نخوره نیست کسی بین ما ولی  کو آن زبان؟ که با تو بگویم چگونه ام  دست عَدو بزرگ تر از چهره ی من است  یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه ام  یکبار سر به گوشه ی ویران بزن، ببین  من خاک پای تو به جبین می کشم بیا  کن زنده یاد مادر خود را ببین چسان  خود را از درد روی زمین می کشم بیا  گر در بَرَت به پای نخیزم ز من مپرس  اما ببخش، نیست توانی به پای من  نه شمع در خرابه، نه تو گفتگو کنی  مشکل شده شناختن تو برای من  ای آرزوی گمشده پیدا شدی و من  دست از جهان و هر چه در آن هست می کشم  سیلی، گرفته قوّت بینایی ام  من تا شناسمت به رخت دست می کشم  ای گل، زعطر ناب تو آگه شدم، تویی  ویرانه، روز گشته اگر چه دل شب است  انگشت ها که با لب تو بوده آشنا  باور نمی کنند که این لب همان لب است  ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 💐🔘💐🔘💐
🏴💐🏴💐🏴 به بستر، فاطمه افتاده و مولا پرستارش ببين حال پرستار و مپرس احوال بيمارش کسي از آشنايان هم به ديدارش نميآيد بوَد چشمش به در، تا کي اجل آيد به ديدارش؟ علي از چشم زهرا، چشم خود را برنميدارد مجسّم ميکند عشق و فداکاريّ و ايثارش کند اشک علي را پاک، با دستي که بشکسته نخواهد اشک مظلومي فرو ريزد به رخسارش علي، گه در بغل زانو گهي سر بر سر زانوست  تو گويي از جدايي ميکند زهرا خبر دارش به زحمت واکند چشم و به سختي مينهد بر هم رمق رفته دگر از ديده ی تا صبح بيدارش ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 🏴💐🏴💐🏴
🔘🌷🔘🌷🔘 نیمه شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی‌ آن هفت تن، هفت آسمان این طرف، خیل رُسُل دنبال او آن طرف احمد به استقبال او ظاهراً تشییع یک پیکر ولی باطناً تشییع زهرا و علی امشب ای مَه، مهر ورز و خوش بتاب تا ببیند پیش پایش آفتاب دو عزیز فاطمه همراهشان مشعل سوزان‌ شان از آهشان ابرها گریند بر حال علی می‌ رود در خاک آمال علی چشم، نور از دست داده، پا، رمق اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت مُرده‌ای تابوت، روی دوش داشت آه سرد و بغض پنهان در گلوی بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی آه آه ای همرهان، آهسته ‌تر می‌ برید اسرار را، سر بسته ‌تر این تنِ آزرده باشد جان من جان فدایش، او شده قربان من همرهان، این لیله ‌ی قدر من است من هلال از داغ و این بدر من است اشک من زین گل، شده گلفام ‌تر هستی ‌ام را می‌ برید، آرام ‌تر وسعت اشکم به چشم ابر نیست چاره‌ ای غیر از نماز صبر نیست چشم من از چرخ، پُر کوکب ‌ترست بعد از امشب روزم از شب، شب‌ ترست زین گل من باغ رضوان نفحه داشت مصحف من بود و هجده صفحه داشت مرهمی خرج دل چاکم کنید همرهان، همراه او خاکم کنید ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 🌷🔘🌷🔘🌷
🌸❤️🌸❤️🌸 ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر شبنم ز پاکی تو، به گلبرگ‌ها نوشت گل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر باران کرَم نمود و ترنّم‌کنان سرود کز هرچه ابر، دست تو گوهر نثارتر... شهر مدینه با فقرا جمله واقف‌اند آن شهر کس نداشت ز تو سفره‌دارتر ایّوب دید صبر تو، بی‌صبر گشت و گفت چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر نامت حَسن، و لیک به هر حُسن، اَحسَنی ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر بودی لبالب از غم و درد نهان، و لیک آیینه‌ای نبود ز تو بی‌غبارتر باشد یکی، قیام حسین و قعود تو گشتی پیاده تا که شود او سوارتر... @NafaseAmigh ❤️🌸❤️🌸❤️
#حاج_قاسم_سلیمانی 🏴دیدند در او غیرت ایرانی هست! 🏴در عشق علی خلوص سلمانی هست 🏴با دیدن انگشتری‌اش فهمیدند 🏴اونیست و «خاتم سلیمانی» هست #استاد_علی_انسانی @NafasseAmigh
ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر شبنم ز پاکی تو، به گلبرگ‌ها نوشت گل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر باران کرَم نمود و ترنّم‌کنان سرود کز هر چه ابر، دست تو گوهر نثارتر... شهر مدینه با فقرا جمله واقف‌اند آن شهر کس نداشت ز تو سفره‌دارتر ایّوب دید صبر تو، بی‌صبر گشت و گفت چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر نامت حَسن، و لیک به هر حُسن، اَحسَنی ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر بودی لبالب از غم و درد نهان، و لیک آیینه‌ای نبود ز تو بی‌غبارتر باشد یکی، قیام حسین و قعود تو گشتی پیاده تا که شود او سوارتر... 🌻 🌻 @NafasseAmigh
🖤✨🖤✨🖤 کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید توان دیدن اشک یتیم در من نیست نثار خرمن جان علی، شرر نکنید اگرچه قاتل من سخت کرده بی‌مهری به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید از آن خرابه که شب‌ها گذر گه من بود بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید به پیرمرد جذامی سلام من ببرید ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 🖤✨🖤✨🖤
🥀🖤🥀🖤🥀 دردها هست ولی فرصت گفتاری نیست چه کنم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بگریم به جوارش امشب تا نگویند بر این کشته عزاداری نیست پای یک طفل نبینی که پرازخون نشده‌ست دیده بگشاکه به باغت گل بی خاری نیست برتوهرزخم تنت گریهءخون سرکرده ست در تن تو به جز از دیدهءخونباری نیست فرصت گریه ندادند به بلبل در باغ بلبل نغمه زنی درغم گلزاری نیست غم اطفال فراری به بیابان چه خوری؟ عمه با ماست، نگویی که مددکاری نیست آفتاب و عطش و داغ، همه سوزان اند غیر تب بر سر تبدار، پرستاری نیست @NafasseAmigh 🖤🥀🖤🥀🖤
«چشم گریان سویت ازشام خراب آورده ام» «خیز،ای لب تشنه ازبهرتوآب آورده ام» گربپرسی داغ توباسینه ی خواهرچه کرد قامت خم گشته ای بهرجواب آورده ام اشک،سرخ وچهره،زردوتن،سیاه وموسفید این همه سوغات ازشام خراب آورده ام اشک میبارم زداغ چارساله دخترت گرچه پرپرشدگلت باخودگلاب آورده ام همرهم زین العباداین حجت داداررا جان وتن مجروح ازبزم شراب آورده ام @NafasseAmigh
🖤🌱🖤🌱🖤 من بیمار، مداوا نکند خوشنودم  غم طبیبم شده و مرگ شده بهبودم  هیچ کس نیست، که باری ز دلم بردارد  عاقبت داغ و غم و درد کند نابودم!  اشک بس ریخته ام، هرکه ببیند گوید  سرو بشکسته ی خم گشته، کنار جویم!  گه ز حق، مرگ طلب می کنم و گه گویم  کاش می بودم و غمخوار علی می بودم  زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست  سند مستندم: بازوی خون آلودم!  من نفس می زدم و او کف افسوس به هم  من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!  ای اجل! پا به سر من ز محبت بگذار!  جز تو کس نیست که از لطف کند خوشنودم.  @NafasseAmigh 🖤🌱🖤🌱🖤
🌿🏴🌿🏴🌿 هستی ام بودی، رفتی از دستم تو چرا رفتی، من چرا هستم فاطمه جانم فاطمه جانم از کفم رفتی، ای امید دل زندگی بی تو، شد به من مشکل فاطمه جانم فاطمه جانم گشتی آسوده، آخر از غم ها تو شدی راحت، من شدم تنها فاطمه جانم فاطمه جانم من نشانت از، پشت در جویم می روم با چاه، درد دل گویم فاطمه جانم فاطمه جانم تو کفن پوشی، من سیه پوشم ناله های تو، مانده در گوشم فاطمه جانم فاطمه جانم گریه بر طفل بی گنه کردم تو جفا دیدی، من نگه کردم فاطمه جانم فاطمه جانم @NafasseAmigh 🌿🏴🌿🏴🌿
⚫️💢⚫️💢⚫️ علیهاالسلام فرازی از یک ..نیمه‌شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی آن هفت تن، هفت آسمان.. ظاهراً تشییع یک پیکر، ولی باطناً تشییع زهرا و علی.. ابرها گریند بر حال علی می‌رود در خاک، آمال علی.. سینه‌اش آتشفشان، از هُرم آه چشم او بر ماه، سر، دنبال چاه زَمزَمش در چشم و لَب در زمزمه در سخن با خاطرات فاطمه: مرغ جانت از قفس، آزاد شد رفتی اما دوست، دشمن‌شاد شد! شب نهادی پا به کوچک‌خانه‌ام می‌بَرم شب هم تو را بر شانه‌ام خانه‌ام را رشک گلشن داشتی سوختی چون شمع و، روشن داشتی.. ذره‌ای مِهر تو در کاهِش نبود بر لبت نُه‌سال، یک‌خواهش نبود! بارها از دوش من برداشتی جای آن تابوت خود بگذاشتی ای تو را کار و عبادت، متصل دستۀ دستاس، از دستت خجل با تو، غم در خانۀ من جا نداشت بَعد تو در جای‌جایش پا گذاشت یاد داری خانه هرگه آمدم با تپش‌های دلم در می‌زدم؟ با صفای کامل و مِهر تمام صد غمم بردی ز دل با یک‌کلام بس نگاه ناتمامم کرده‌ای با لب بی‌جان، سلامم کرده‌ای من که بودم با تو غرق آرزو، خاک می‌ریزم به فرق آرزو نی علی از درد، گل‌گون گریه کرد از غمت دیوار و در، خون گریه کرد داغ تو بنیان‌کَنِ صبر علی‌ست خانۀ بی‌فاطمه قبر علی‌ست.. @NafasseAmigh 💢⚫️💢⚫️💢
🦋🌟🦋🌟🦋 باز به من راه سخن باز شد طایر اندیشه به پرواز شد تا که کند سیر، مقامات را مدح کند،‌ مادر سادات را گر، نه مدد از نظرِ وی رسد خامه به طوف حرمش کی رسد؟ اختر تابنده‌ بُرج شرف گوهر رخشنده‌ دُرج شرف مایه‌ فخریه‌ خیرالبشر دوستی و دشمنی‌اش، خیر و شر ریزه خور سفره او، اولیا در بَر او بر سَرِ پا، انبیا روح نُبی ، جان نبی، ذات دین کشته شده بر سرِ اثبات دین در شرف و عفاف، الگو تویی به بانوان، بزرگ بانو تویی به بی‌قرین ، نیست قرین تو کَس و گر کسی هست، علی هست و بس! بود به دستور خدای اَحد که مصطفی به دست تو، بوسه زد جن و ملک، کمینه خیل توأند خلق، عوالم به طُفیل توأند حُب تو، شیرازه‌ اُمّ الکتاب سایه‌نشینِ مِهر تو، آفتاب مقدم تو داده به خاک، اعتبار فرش کند از تو به عرش، افتخار هم ز سَران، خود پسرانت سَرند هم، همه مفتخر زِ تو مادرند در صف محشر، چو رسد گام تو محشر دیگر شود از نام تو به‌گاه غم ذکر امامان، همه فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه دامن تو، حسین، می‌پرورَد آن‌که دل خدای هم می‌برَد فضه‌ تو، معلم عالمی که دارد از یَم کمالت نَمی خانه‌ تو گلبُن عشق و عفاف به گِرد آن کعبه بوَد در طواف صبر تو را نداشت ایوب، هم اشک تو را نریخت یعقوب، هم عبادت و خدمت تو، متصل دسته‌ دستاس ز دستت خجل چشم ملَک، محو نماز شبت گوش فلک، به نغمه‌ یارَبت @NafasseAmigh 🌟🦋🌟🦋🌟
🏴🌿🏴🌿🏴 میان حجره چنان ناله از جفا می‌زد که سوز ناله‌اش آتش به ماسوا می‌زد به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت و لیک داد، ز بیداد آشنا می‌زد شرار زهر ز یک‌سو، لهیب غم یک‌سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می‌زد... صدای نالۀ وِی هی ضعیف‌تر می‌شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می‌زد برون حجره همه پای‌کوب و دست‌افشان درون حجره یکی بود و دست و پا می‌زد ستاده بود و جواد الائمّه جان می‌داد از او بپرس که زخم زبان چرا می‌زد 📝 @NafasseAmigh 🌿🏴🌿🏴🌿
🦋🌟🦋🌟🦋 باز به من راه سخن باز شد طایر اندیشه به پرواز شد تا که کند سیر، مقامات را مدح کند،‌ مادر سادات را گر، نه مدد از نظرِ وی رسد خامه به طوف حرمش کی رسد؟ اختر تابنده‌ بُرج شرف گوهر رخشنده‌ دُرج شرف مایه‌ فخریه‌ خیرالبشر دوستی و دشمنی‌اش، خیر و شر ریزه خور سفره او، اولیا در بَر او بر سَرِ پا، انبیا روح نُبی ، جان نبی، ذات دین کشته شده بر سرِ اثبات دین در شرف و عفاف، الگو تویی به بانوان، بزرگ بانو تویی به بی‌قرین ، نیست قرین تو کَس و گر کسی هست، علی هست و بس! بود به دستور خدای اَحد که مصطفی به دست تو، بوسه زد جن و ملک، کمینه خیل توأند خلق، عوالم به طُفیل توأند حُب تو، شیرازه‌ اُمّ الکتاب سایه‌نشینِ مِهر تو، آفتاب مقدم تو داده به خاک، اعتبار فرش کند از تو به عرش، افتخار هم ز سَران، خود پسرانت سَرند هم، همه مفتخر زِ تو مادرند در صف محشر، چو رسد گام تو محشر دیگر شود از نام تو به‌گاه غم ذکر امامان، همه فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه دامن تو، حسین، می‌پرورَد آن‌که دل خدای هم می‌برَد فضه‌ تو، معلم عالمی که دارد از یَم کمالت نَمی خانه‌ تو گلبُن عشق و عفاف به گِرد آن کعبه بوَد در طواف صبر تو را نداشت ایوب، هم اشک تو را نریخت یعقوب، هم عبادت و خدمت تو، متصل دسته‌ دستاس ز دستت خجل چشم ملَک، محو نماز شبت گوش فلک، به نغمه‌ یارَبت @NafasseAmigh 🌟🦋🌟🦋🌟
🦋🌺🦋🌺🦋 «جز خانه ی تو؛ هرچه در خانه بسته است» در حسرت حضور تو این دل نشسته است با اشک شسته ام ز دلم گرد راه را دستم ولی ز کثرت جرمم شکسته است نومید نیستم تو خودت خوب شاهدی تنها کمی ز دوری ات قلبم گسسته است نام تو بُرد این دل من؛ روبراه شد شاید شبیه یوسف از چاه رسته است مجبور جبر حیلت ابلیس گشته است !!! ورنه گِلش ز میکده با باده، بسته است با حب پیر میکده محشر به کام ماست شیعه به نام حیدر و زهرا؛ خجسته است مصرع اول از @NafasseAmigh 🦋🌺🦋🌺🦋
نام: فاطمه زهرا در شعر فارسی مجموعه شعر گرد آوری شده حضرت زهرا(سلام الله علیها) از شاعران آیینی کشور و....... به کوشش : محمد صحتی سردرودی انتشارات : پرتو دانش @NafasseAmigh
🏴 علیه‌السلام بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت... یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شد جز آه در بساط، دگر باغبان نداشت یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ دیگر ز باغِ عشق، نصیبی خزان نداشت ماهی که آفتاب از او نور می‌گرفت جز ابرِ خشکِ دیده، به سر، سایبان نداشت دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟ تا کوفه، زنده ماندنِ او را گمان نداشت از تب ز بس که ضعف به پا چیره گشته بود می‌خواست بگذرد ز سرِ جان، توان نداشت یک آسمان، ستاره به ماه رخش، ز اشک می‌رفت و یک ستاره به هفت آسمان نداشت... @NafasseAmigh 🏴