eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
850 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
جمع‌بندی عرض ارادت اعضای گروه نفسهای عمیق به محضر سالار شهیدان؛ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام همه میتونن در این عرض ارادت سهیم باشن https://eitaa.com/joinchat/2095644695C087c9bc0a2 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
یا عقیله بنی هاشم: دلم را هوایی کردی و من را نبردی سوی خود 😔 tamana: به تو از دور سلام سرم افکنده به زیر دلم اما آنجاست که به جز عشقت راه به جایی نبرد بچه شیعه: حسرت به دل مانده ؛سخن با عکس میگویم الا یا ایهاالارباب؛ نوکر مانده اندر گل میان عشق و تنهایی؛ شده اندوه سهم من ترک خورده ز بی یاری مرا همراه و همدم؛ دل مجنونــِ او...... :): سـلام خریدار قلـوب شکستـه سلام نفـس بانوی دوجهان سلام ای که با یادتـــ تن ها رعشـه میگیرند و اشکــ ها مسابقه میگذارند و دل ها خـون میشوند... سـلام ای که قلــم کـم می آورد هنکام نوشتـن از مظلـومیتت امام حسین ع عزیزم تنها قلبم که نه تمام وجودم شکسته است کاش به واسطه ی تـو خدا کاری کند برا وجود تکـه تکـه شـده ام 💔🚶‍♀ یا عقیله بنی هاشم: می‌رسد بانگ عزایت کم کم و نم نم به‌گوش ای عزادار و سیه پوش حسینی ،تو به هوش Soleimani: اصلا سفینه النجات اینجاست هرکس گمشده است ، وادی بهشت اینجاست vesal: فصل عطش و غم حسین آمده است قد قامتِ ماتم حسین آمده است رخصت بده ای اجل که دل بی تاب است اشک دل و مرهم حسین آمده است عالم شده یک دست سیه از غم او چون غربت اعظم حسین آمده است فریاد زده ز عرش جبریلِ حزین ای وای محرم حسین آمده است ای عالمیان به این ندا گوش کنید کز سینه زنان ، دمِ حسین آمده است بیرق به بلندای قیامش نَبُوَد صد شکر که پرچم حسین آمده است ... alone_girl: دل تنگم و‌این صحن و سرا مرهم جان است از دوری تو حال دلم همچو خزان است من بند به بندم شده مجنون حسین و جز کوی حسین هرچه بخواهم به زیان است عالم همه مست است ز عطر حرم او این معنی عشق است که پیدا و عیان است باز آمده ماهت، چه کنم حضرت ارباب این شور حسینی‌ست به عالم که روان است یک سال به جان منتظرم تا که بیاید این فصل عزایت که بهار دو جهان است من منتظرم تا به حرم راه بیابم این حال دلم را چه نیازی به بیان است
🏴 علیه‌السلام 🔹اول محرم🔹 ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود بساط گریه برای دلم فراهم بود... برای عرض تبرّک به ساحت گریه فرشته منتظر دستمال اشکم بود کسی برای من و دیده چاوشی می‌خواند اگر درست بگویم، صدای آدم بود چگونه اشک نریزد نگاهمان وقتی زمان خلقتمان اول محرم بود چرا به آمدن مادرت یقین نکنم در آن حسینیه‌ای که خود خدا هم بود @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاروان سلاله های خدا کاروان امام عاشورا کاروان بهشتیان زمین کاروان فرشتگان سما @NafasseAmigh
🏴🏴🏴 جمع‌بندی اشعار بچه های گروه نفسهای عمیق در حسینیه شب دوم شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم یا عقیله بنی هاشم: شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم چو یادم آید از آنجا ،فراری شد همه دردم بچه شیعه: شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم برای این دل خونم ؛کمی قصد دعا کردم به زیر نم نم باران نگاهم غرق اشکی تلخ بجای حرف ناگفته ؛ نگاه بی صدا کردم تمام واژه هایم مثل شعر تازه ای بودند کنار عکس زیبایت ؛ دلم را خون بها کردم برای من تو مصداق حضور گرم رویایی برایت من همیشه دردسرها را به پا کردم تو اربابی ! غلام روسیاه بینوایت من ولی با این همه امید بر کرب و بلا کردم دخیل چشم عباست منم از بچگی هایم خدا داند که عمرم را برای او فدا کردم به حُکمت نوکر خوان وسیع رحمتت گشتم نماز عشق را من در عزای تو ادا کردم Hs.SayedAlhasani: شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم که در این مدت کوتاه، از غفلت اِبا کردم الهی...عجل لولیك الفرج...: شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم به عشقت پیچک دل را دوباره مبتلا کردم... دوباره ماه ماتم، ماه اشک و ماه عشق آمد و من در قلب خود اینک حسینیه به پا کردم... یاصاحب صبر: شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم دمی که خاک کفش زائرت را توتیا کردم دلم تنگ است دعوت کن که بشتابم سراسیمه هوای همنشینی چند روزی با شما کردم همین امسال از این غربت رهایی ده دلم را که تمام زندگی را در غم غربت فنا کردم بخوان آقا مرا هم جزو نوکرهای درگاهت که من با افتخار نوکری هایم صفا کردم vesal: (شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم ) زیارت را تمنا از عزیز مصطفی کردم دوباره بوی اسپند و دوباره پرچم مشکی محرم آمد و دل را به نامش مبتلا کردم ... alone_girl: «شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم» زچشمم اشک بارید و هوای نینوا کردم کمی دورم و این دردم مرا از پا درآورده برای مرهم دوری کمی قصد دعا کردم به درد و رنج عالم من همیشه صبر میکردم ولی این بار از رنجم، لبی بر شکوه وا کردم غلامم بر تو و هستم کنیز حضرت زهرا ولی رویم سیاه است و ز دوری بغض ها کردم من اینجا و دلم اطراف کوی تو پریشان است به رسم عاشقی دل را برای تو فدا کردم جزای عشق را اینگونه باید داد اربابم ؟ که از دوری دلم پر میزد و نامت صدا کردم حرم آنجاست، هرجایی که نامت برده شد اقا و من در مجلس روضه،بسی عشق و صفا کردم همین که اذن دادی تا به هیأت ها رهی یابم ز لطف و رحمتت بوده و من شکر خدا کردم همیشه مهربان بر من، هوادار دلم بودی و من جز درد سر چیزی برای تو به پا کردم؟! در این شب ها که بیرق های عشقت میشود برپا منم جامانده از راهت، دلم را مبتلا کردم گهی اشک وگهی غصه، گهی دسته گهی روضه به هرراهی که میشد من به سویت اقتدا کردم https://eitaa.com/joinchat/2095644695C087c9bc0a2
شعر کودکانه درباره محرم دويدم و دويدم به كربلا رسيدم كنار چشمه آب يه مشك خالي ديدم مشك رو دادم به تشنه تشنه به من اشك داد اشك رو دادم به زمين زمين به من لاله داد لاله پر ناله داد لاله به رنگ خونه تو گوش من مي خونه حسين حسين یا حسين @NafasseAmigh
🏴 کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین اشک روی گونه‌ام غلتید، گفتم: یا حسین باد سرگرم نوازش بود با گلبرگ‌ها باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین ابر‌های آسمان گلرنگ شد وقت غروب رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت» هر کبوتر آب می‌نوشید، گفتم: یا حسین داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق دانه‌هایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین در طواف کعبۀ شش‌گوشه، از من بیدلی، معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف برگ قرآن را که می‌بوسید، گفتم: یا حسین چشم در چشم برادر، دست در دست پدر دختری معصوم می‌خندید، گفتم: یا حسین شیرخواری نازنین با لای‌لایِ مادرش در دل گهواره می‌خوابید، گفتم: یا حسین از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم هر کس داغ برادر دید، گفتم: یا حسین @NafasseAmigh 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 علیهاالسلام امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام ویرانه را به جای گلستان گرفته‌ام امشب شب مبارک قدر است و من تو را بر روی دست خویش چو قرآن گرفته‌ام پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی گل بوسه‌ای‌ست کز لب عطشان گرفته‌ام از بس که پا برهنه به صحرا دویده‌ام یک باغ گل ز خار مغیلان گرفته‌ام... بر داغ‌دیده شاخۀ گل هدیه می‌برند من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته‌ام... @NafasseAmigh 🏴
نتیجه ی جمع‌بندی بچه‌های گروه نفسهای عمیق👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2095644695C087c9bc0a2
بچه شیعه: alone_girl: ته آرزوی دلم این شده بگیرم بغل گوشه ی مضجعت کنار تو آقا فقط جان دهم ز یادم رود هرچه جز مطلعت... مرغ خیال من فقط سوی تو پر می‌زند غیر تو سمت هرکسی رود ضرر میزند من که بجز کرب و بلا ندیده ام چاره ای یاد تو بهر مشکلم زود اثر می‌زند با غم دل تنگی خود سوی حرم آمدم حضرت آقا به دلم مهر ثمر می‌زند الهی...عجل لولیك الفرج...: دست من و دامانت، دل گوش به فرمانت ای مهر تو در جانم؛ شد عشق؛ پریشانت... از مرقد تو خورشید هر صبح برون آید سر می زند هر شب ماه از گنبد رخشانت... عشق از تو شود آغاز؛ دردانه ی پیغمبر از عشق تو اینگونه عالم شده حیرانت... هفتاد دو تا اختر در حول حریم توست لبّیک به تو مولا ؛ لبّیک به یارانت... بچه شیعه: در آغوشت بگیر این حس تلخ بی پناهی را تو معنا کرده ای این عشق و حس سربراهی را طلوع شعرهایم خاک پاک کربلای توست مگیر از شاعر آواره ات گوشه نگاهی را به دریای عظیم زائرانت میخورم سوگند که میبخشی به کاه توبه ای ؛ کوه گناهی را Hs.SayedAlhasani: تا که چشمم به آن نگین افتاد در دلم شور اربعین افتاد.. ༺ م . نظرے༻: دستهای من و پنجره ی ضریحت آیا چنین خوشبختی نصیب من خواهد شد دست‌ها ی بیچاره ی من سالهاست انتظار آغوش ضریحت را می کشند، آیا عزرائیل مهلت خواهد داد!! می پرسد : کدام دلیل تو را دراین دنیا نگه داشته می گویم : در آغوش کشیدن ضریح شش گوشه ! همه میگن حسادت چیز بدی هست، من اعتراف می کنم، به این آدما حسادت می کنم. من حسود عالمم! خوشا پرگشودن...پرستو شدن..: چون کبوتر درقفس ماندم.. ندیدم روی تو من شدم حوّا.. و عمری دوری از مینوی تو خسته جانی دارم و سرمایه ام جز عشق نیست خسته روحی که دلش بند است بر گیسوی تو خواهم از معبود اگر قسمت کند.. دنیا و دین سهم من باشد فدایی.. آیم از جان سوی تو دست من کوتاه و دنیایم فقط نام تو شد بال من بشکست وقلبم در خم ابروی تو کاش می‌شد لحظه ای گرد حرم پرواز کرد کاش بودم من کبوتر.... بر فراز کوی تو یا که چون جوون.. و دلی لبریز از عشقِ مدام جان رود از تن به حالِ خفته بر زانوی تو یا عقیله بنی هاشم: دست من کوتاه گشته از ضریح دلربایت کاش قسمت گردد وبینم ضریح بی مثالت مجنونــِ او...... :): کاش میشـد در کنار درگاهت مرد مردن سائل کنار بخشنده امان است امـان ایرانی غیور: در منجلاب گناه غرقه ام حسین دستم دخیل، بیرون میکِشی مرا؟ گر تیمم بر زمین تن را مطهر میکند بین! تیمم بر ضریح جان ها مطهر میکند الهی...عجل لولیك الفرج...: پناه دست های من ضریح دلگشای توست ز عالم دل بریدم من؛ به سر تنها هوای توست... alone_girl: مرغ خیالم فقط سوی تو پر می‌زند غیر تو هرجا رود به من ضرر میزند من که بجز کربلا ندیده ام چاره ای یاد تو تاریکی ام، رنگ سحر می‌زند با غم دل تنگی ام سوی حرم آمدم تا که پناهم شوی یک سره در می‌زند منتظرم تا مرا کمی نگاهم کنی گوشه چشمان تو طعنه به زر می‌زند من که نمک گیر این رحمت و خوان توام لطف وسیعت به من همیشه سر میزند 😷 💚εαɖᵃT سادات الحسینی💚: آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین تو که باشی دگران را چه نیاز است حسین درقیامت همه ی چشم و دلم بر رخ توست شعرمن هیچ ،رخت قافیه ساز است حسین هر که فرموده بهشتم بدهند از خوبی گو که فردوس برین باتو چه ناز است حسین من عاصی و گنهکار کجا راه برم گفت رندی به دوعالم چاره ساز است حسین خواب دیدم ک دمی در حرمت بنسشتم خواب هم باتو فقط خاطره ساز است حسین Soleimani: خوشا آنکس که اربابش تو باشی... ݩجـۅاۍ‌بۍ‌کلامـ: یک کلمه کفایت می‌کند <عشق✨> https://eitaa.com/joinchat/2095644695C087c9bc0a2
🏴 شعله‌های خیمه‌ها موی سرش را... بگذریم رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم یک پدر با چشم‌هایی نیمه‌باز از روی نی سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم هر زمان چشمش به سرها می‌خورد در بین راه شمر پیش چشم‌هایش خنجرش را... بگذریم درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو می‌گرفت با لگد آرام شد تا مادرش را... بگذریم در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه خواند لالایی که قدری اصغرش را... بگذریم با عمو عباس گفت آخر نمی‌بینی مگر خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست دل‌خوش است از این‌که بر سر معجرش را... بگذریم @NafasseAmigh 🏴
قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد... 😭😭😭 @NafassAmigh
🏴 علیهاالسلام قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش یک‌دم سپر شوند برای برادرش خون عقاب در جگر شیرشان پر است از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش این دو ز کودکی فقط آیینه دیده‌اند «آیینه‌ای که آه نسازد مکدّرش» واحیرتا که این دو جوانان زینب‌اند یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش؟ با جان و دل، دو پاره جگر وقف می‌کند یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش یک دست گرم اشک گرفتن ز چشم‌هاش مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش چون تکیه‌گاه اهل حرم بود و کوه صبر چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت تا که خدا نکرده مبادا برادرش... :: زینب همان شکوه که ناموس غیرت است زینب که در مدینه قُرُق بود معبرش زینب همان که فاطمه از هر نظر شده‌ست از بس‌که رفته این همه این زن به مادرش زینب همان که زینت بابای خویش بود در کربلا شدند پسرهاش زیورش :: گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات وقتی گذشته بود دگر آب از سرش... @NafasseAmigh 🏴
امشب شبِ حضرتِ قاسمِ! قاسم ابن الحسن(ع)💚 راستی حاج قاسمِ ماهم اسم پدرشون حسن بود🙂 "یا قاسم ابن الحسن!..." @NafasseAmigh
مجموع اشعار بچه‌های گروه نفسهای عمیق در ﴿عطش ؛ نیزه ؛ نینوا ؛ اسب } حداقل دو کلمه رو استفاده کنین الهی...عجل لولیك الفرج...: بر نیزه های نینوا گل کرده خورشیدی هجده ستاره روی نی گشته پریشانش... با اسب کین بر پیکر خورشید می تازد اویی که تاریکی گرفته خانه ی جانش... شش ماهه ای را از عطش سیراب گردانده تیری که از زه شد رها، آه از گریبانش... Hs.SayedAlhasani: رفع عطش فقط بنام تو ممکن بوَد حسین.. alone_girl: عطش و سوز جگر هاست که جان می‌گیرد سر عشاق به نیزه است توان می‌گیرد تشنگی ؛قصه ی گودال و غم جان کش او همه غصه است که دل همچو خزان می‌گیرد مجنونــِ او...... :): اسـم نینـوا کـه مـی آید برای گلـویی که عطش کشیـد و صـورتی که پـر نیـزه شد و انـدامی کـه زیـر پای اسب ها لـه شـد بغضـم همـراه تمام وجودم میشکنـد بچه شیعه: می آید از سمت عطش باران نیزه روییده در هر گوشه نخلستان نیزه ازحجم سنگ صیقلی چیزی نگویم از جسم صد چاکی که شد مهمان نیزه افتاده بر روی زمین دست علمدار مانده تنش در هجمه ی طوفان نیزه در مسلخ عشقست ؛ سرهای بریده گشته بدنها هر طرف؛ میدان نیزه با اسب تازه سم زده می تازد از دور نامرد دارد تیغه ی سوزان نیزه با گریه میگوید سه ساله دختری ناز بابا شدم بعد تو هم پیمان نیزه از نینوا بانگ رحیل آمد به پا خیز تا بشنوی آوای پر افغان نیزه خوشا پرگشودن...پرستو شدن..: دلم به نیزه ی عشق است.. کجاست شاه غریبان کجاست مسلخ عشق و.. کجاست ناز طبیبان صدای اسب خیالم به سوی دشت بلا برد به رسم حالت عاشق.. نمانده طاقت هجران میان روضه و هیأت نگشته نوکر لایق وجود خسته و زاری که داشت حسرت باران اگر که عشق نبارد برای خشکی قلبش به زیر رنج عطش هم، شود کبوتر بی جان اگر نبوده مجالی برای عرض ارادت قبول کن سرِرحمت.. دلی مانده به زندان alone_girl: جگرم سوخته از سوز غمت باباجان آسمان هم شده تاریک ز درد و المت باباجان این عطش جان مرا سخت به درد آورده پس چه رنجیست به طفل حرمت بابا جان بی تو ترس است فقط همدم ماها بابا بی تو حرمت شکند مرد حرامی از ما عمه پنهان بکند گوش مرا از دستش دست نامرد رسد بعد تو بر معجرها تو گمان کن که حرامی نزده دختر تو تازیانه نکشیده به تن خواهر تو تو گمان کن که علی اصغر تو میخندد و نشد سخت نبودت به سر و همسر تو هرچه در خیمه ی ما بود به غارت بردند ناکسان معجر و خلخال به غایت بردند از همه دخترکان زیور و زینت کندند اهل بیتت به نجف رو به شکایت بردند این هنوز اول راه است ببین پیرشدم زغم نیزه و شمشیرچه دلگیر شدم وای از آن لحظه که بینم بدنت در گودال و سرت برسر به نیزه است، زمین گیرشدم من که بی بال و پرم بعد عمویم عباس بی تو باباچه کنم رفتی و ماندم بی یاس لشکری از سپهت بوده بسی حامی من و کنون مانده فقط عمه به جمع خناس از پس آن همه غم عمه کمی شکوه نکرد مثل یک کوه بماند و نفسی گریه نکرد فقط او گفت که عشقست پر از زیباییست نه فقط گریه،که هرگز به لبش خنده نکرد https://eitaa.com/joinchat/2095644695C087c9bc0a2
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه‌ی دل هنوز عشقِ تو عنوانِ سرمقاله‌ی ماست... @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نباشد در جهان وقتیکه از مردانگی نامی به دنیا میدهدبیتابی گهواره پیغامی همایش شیرخوارگان حسینی 22مرداد1400 آستان مقدس امامزاده صالح(ع) @NafasseAmigh
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا می دهد بی تابی گهواره پیغامی غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی گلویت از زبانت زودتر واشد، نمی بینم سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی تو در شش بیت، حق مطلب خود را ادا کردی چه لبخند پر از وحیی؛ چه اشک غرق الهامی علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری چه ایجازی، چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایهامی تو را از واهمه در قامت عباس می بیند اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی الا یا قوم! ان لم ترحمونی فارحمو هذا ... برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می داشت به سوی خیمه ها گامی؛ به سوی دشمنان گامی برایت با غلاف از خاک ها گهواره می سازد ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی شعرخوانی همایش شیرخوارگان حسینی تهران 22 مرداد 1400 آستان مقدس امامزاده صالح(ع) @NafasseAmigh
هدایت شده از سیدحمیدرضا برقعی
پسرم می روی آرام و پر از واهمه ام بیشتر دل نگران پسر فاطمه ام @hamidreza_borghei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️السَّلامُ عَلى عَبدِاللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیع او که در شش‌ماهگی باب‌الحوائج می‌شود... گر رسد سن عمو حتما قیامت می‌کند... 🌷 صلّی‌الله‌علیک یا حضرت علی اصغر 🌹 @NafasseAmigh
🏴 بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی اگر قدم بگذاری به چشم بارانی بیا که بی‌تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی؟ چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟ تو حال و روز دلم را نگفته می‌دانی! نه دل بدون تو طاقت می‌آورد دیگر نه تو اگر که بیایی همیشه می‌مانی چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت چه کرده با دلم این گریه‌های پنهانی ببین سراغ تو را هر غروب می‌گیرم قدم قدم من از این کوچه‌های کنعانی نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد نسیم آمده با حال و روز بارانی نسیم آمده با عطر عود و خاکستر نسیم آمده با ناله‌ای نیستانی بیا که دختر تو نیست ماندنی بی‌تو بیا که کُشت مرا این شب زمستانی! @NafasseAmigh 🏴 🏴
▪️✨▪️✨▪️ ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می شود از چنگ کمان خسته از ماندن و، آماده ی رفتن شده بود بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود مست می آمد و رخساره برافروخته بود روح او از همه دل کنده، به او دل بسته بر تنش دست یدالله حمایل بسته بی خود از خود، به خدا با دل و جان می آمد زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را آمده باز هم از جا بکند خیبر را آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را معنی جمله در پوست نگنجیدن را بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید زیرپایش همه کون و مکان می چرخید بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد رفت از میسره از میمنه بیرون آمد آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه گفت:لاحول ولاقوه الابالله مست از کام پدر، زاده لیلا، مجنون به تماشای جنونش همه دنیا مجنون آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد به تماشای نبرد تو خداوند آمد با همان حکم که قرآن خدا جان من است آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست آه آیینه در آیینه عجب تصویری داری از دست خودت جام بلا می گیری زخم ها با تو چه کردند؟جوان تر شده ای به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای پدرت آمده در سینه تلاطم دارد از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید با فغان پسرم وا پسرم می آید باز هم عطر گل یاس به گیسو داری ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟! کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟! مثل آیینه ی در خاک مکدر شده ای چشم من تار شده؟یا تو مکرر شده ای؟! من تو را در همه ی کرب و بلا می بینم هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم ارباْ اربا شده، چون برگ خزان می ریزی کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم باید انگار تو را بین عبا بگذارم باید انگار تو را بین عبایم ببرم تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم خاک بر معجر بانوی حرم می ریزی بر دلم بر جگرم آتش غم می ریزی خانه ویران شده ام خانه ات آباد ببین بر سر اهل زمین خاک عدم می ریزی بال و پرهای تو را جمع نمودم اما حتم دارم که به یک آه به هم می ریزی می کشم در بغل خود بدنت را ببرم صبر کن تا در خیمه پسرم می ریزی هر کجا می نگرم رد تو باقی است هنوز بس که از نیزه و شمشیر و سنان می ریزی عمه ات آمده و گریه کنان می گوید چه سرت آمده هر نیم قدم می ریزی؟ ✔️ ✔️ @NafasseAmigh ✨▪️✨▪️✨