eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
115 دنبال‌کننده
484 عکس
601 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حامد کاشانی
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🏞 💢 لشکر تک نفره... ✳️ مرحوم شعری برای سلام الله علیه گفته است که در هر مصرع آن دریا دریا مفهوم وجود دارد. ایشان در مصرعی می‌گوید: وقتی از سپاه امام فقط علیه السّلام باقی مانده بود: وَاحِدة لَکنَّهُ کُلُّ القُوی 🔸 یک نفر بود ولی همه‌ی لشکر بود... همه‌ی قوّت بازوی سید الشهدا سلام الله علیه بود. 📌 برگرفته از جلسه اول «ولایت، برائت، تقیّه و انتظار»؛ محرم سال 1398 🆔 ble.ir/kashani1395/ 🆔 rubika.ir/kashani1395/ 🆔 eitaa.com/kashani1395/ 🆔 telegram.me/kashani1395/ 🆔 instagram.com/hkashani_com/ 🌐 www.hkashani.com
Homayoun Shajarian - Tarab Manam (Tasnif ).mp3
6.41M
🔰 طَـ۔ـرَبْــ۔ـ۔مَـ۔ـنَـ۔ـم٘... 🗣 📖 حضرت پیر کنون ز دست شد 🤦🏻‍♂ سخت خراب و مست شد... 🤦🏻‍♂
هدایت شده از خلوتکده مستان
شماره : ۶۵۹ من مسلمان بودم و با دیدنت، کافر شدم در قیامت عشقِ من، من را شفاعت میکنی؟ http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
هر آنچه مرا بینی چون هیچ نمی‌یابی بیزار شوی از من داد از غم تنهایی
Homayoun Shajarian - Havaye Geryeh.mp3
17.36M
🔰 ھـ۔َـواےِ گِـ۔ـر٘یـ۔ـہ... 🗣 نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من…
ما نیمه های ناقص عشقیم و تا هست از نیمه های خویش دور افتادگانیم...
ما می توانستیم زیباتر بمانیم ما می توانستیم عاشق تر بخوانیم ما می توانستیم بی شك ... روزی ... اما امروز هم آیا دوباره می توانیم؟ ای عشق! ای رگ كرده ی پستان میش مادر! دور از تو ما، این برگان بی شبانیم «ما نیمه های ناقص عشقیم و تا هست از نیمه های خویش دور افتادگانیم» با هفتخوان این تو به تویی نیست، شاید ما گمشده در وادی هفتاد خوانیم چون دشنه ای در سینه ی دشمن بكاریم؟ مایی كه با هر كس به جز خود مهربانیم سقراط را بگذار و با خود باش؛ امروز ما وارثان كاسه های شوكرانیم یك دست آوازی ندارد نازنینم ما خامشان این دست های بی دهانیم افسانه ها،‌ میدان عشاق بزرگند ما عاشقان كوچك بی داستانیم
Homayoun Shajarian - Khamosh Bash - Be Silent.mp3
9.97M
🔰 خـ۔َـمُـوشْـ۔۔ بـ۔ـٰاشْـ۔۔... 🗣 📖 گر افلاک نباشد به خدا باك نباشد دل غمناک نباشد مکن بانگ علالا... پ.ن: برید فضا... 💯
زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور زهی گوهر منثور زهی پشت و تولا زهی ملک زهی مال زهی قال زهی حال زهی پر و زهی بال بر افلاک تجلی چو جان سلسله‌ها را بدرد به حرونی چه ذا النون مجنون چه لیلی و چه لیلا علم‌های الهی ز پس کوه برآمد چه سلطان و چه خاقان چه والی و چه والا چه پیش آمد جان را که پس انداخت جهان را بزن گردن آن را که بگوید که تسلا چو بی‌واسطه جبار بپرورد جهان را چه ناقوس چه ناموس چه اهلا و چه سهلا گر اجزای زمینی وگر روح امینی چو آن حال ببینی بگو جل جلالا گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا فروپوش فروپوش نه بخروش نه بفروش تویی باده مدهوش یکی لحظه بپالا تو کرباسی و قصار تو انگوری و عصار بپالا و بیفشار ولی دست میالا خمُش باش! خمُش باش! در این مجمع اوباش مگو فاش! مگو فاش! ز مولی و ز مولا...
4607.mp3
1.92M
«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم» به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
Mohsen Chavoshi - Maleka (320).mp3
10.77M
🔰 مَـلـِ۔ـکـٰا... 🗣 📖 نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راه نمایی همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری احد بی زن و جفتی ملک کامروایی نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی همه نوری و سروری همه جودی و جزایی همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی احد لیس کمثله صمد لیس له ضد لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
هر جانور که باشد، بگریزد از بلایی من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟! ):
فقط به خیزش فواره ها نظر کردم فرود آب ندیدم! فریب از این خوردم @beytolghazal
Mohammadreza Shajarian - Tasnife Bi To Besar Nemishavad.mp3
6.9M
🔰 بٖـےہَمـِگـ۔ـان‌بِسَـرشـ۔ـوَد... 🗣 🎹 📖 ...بی‌توبسرنمی‌شود... ...بی‌توبسرنمی‌شود... ...بی‌توبسرنمی‌شود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیهوده می‌کوشی که راز عاشقی را از من بپوشانی که در چشم تو پیداست ما هر دوان خاموش خاموشیم، اما چشمان ما را در خموشی گفت‌و‌گوهاست...
باز هم نصفه شب و تاب و تبی تکراری هم‌نوا! در شبِ مهتاب تو هم بیداری؟!
شاعر، تو را زین خیل بی‌دردان، کسی نشناخت تو مشکلی و هرگزت آسان، کسی نشناخت کنج خرابت را بسی تسخر زدند اما گنج تو را، ای خانه ی ویران! کسی نشناخت جسم تو را تشریح کردند از برای هم امّا تو را ای روح سرگردان! کسی نشناخت آری تو را ، ای گریه ی پوشیده در خنده! وآرامش آبستن طوفان! کسی نشناخت زین عشق ورزان نسیم و گلشنت، نشکفت کای گردباد بی سر و سامان! کسی نشناخت وز دوستداران بزرگ کفر و دینت نیز ای خود تو هم یزدان و هم شیطان! کسی نشناخت گفتند: این دون است و آن والا، تورا، امّا ای لحظه ی دیدار جسم و جان! کسی نشناخت با حکم مرگت روی سینه، سال های سال آنجا، تو را در گوشه ی یُمگان، کسی نشناخت فریاد «نای»ت را و بانگ شکوه هایت را، ای طالع و نام تو ناهمخوان! کسی نشناخت بی شک تو را در روز قتل عام نیشابور با آن دریده سینه ی عرفان، کسی نشناخت ای جوهر شعر تو، چون نام تو برّنده! ذات تو را ای جوهر برّان! کسی نشناخت روزی‌که میخواندی: مخور می، محتسب تیز است لحن نوایت را در آن سامان، کسی نشناخت وقتی که می‌کندند از تن پوستت را نیز گویا تو را زآن پوستین پوشان، کسی نشناخت چون می‌شدی مخنوق از آن مستان، تو را ای تو، خاتون شعر و بانوی ایمان! کسی نشناخت آن دم که گفتی: باز گرد ای عید! از زندان خشم و خروشت را در آن زندان، کسی نشناخت چون راز دل با غار می‌گفتی تورا، هم نیز، ای شهریار شهر سنگستان، کسی نشناخت حتّی تو را در پیش روی جوخه ی اعدام جز صبحگاه خونی میدان، کسی نشناخت هر کس رسید از عشق ورزیدن به انسان گفت امّا تو را ، ای عاشق انسان! کسی نشناخت.