eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
107 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف
صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد گلیم بخت کسی را که بافته اند سیاه... 🖤
16.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 مرحوم استاد 🎼 دوتار: مرحوم 📖 🎶🎶🎶🎶🎶 سَحَر بُلبل حکایَت با صَبا کرد که عشق رُوی گُل با ما چه ها کرد از آن رنگ رُخَم خون در دل انداخت و از این گُلشن به خارَم مُبتلا کرد خُوشَش باد آن نَسیم صُبحگاهی که دَرد شب نشینان را دَوا کرد من از بیگانگان هرگز نَنالم که با من هَرچه کرد آن آشنا کرد
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
🔰 حِـکـٰایَتْــــ دِلْ... 🎙 #پرواز_همای 🎹 #بابک_زرین 📖 #حافظ
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکایتی به تَصَّور چرا کنند؟ چون حُسنِ عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن بِه که کارِ خود به عنایت رها کنند بی معرفت مباش که در من یزیدِ عشق اهلِ نظر معامله با آشنا کنند حالی درونِ پرده بسی فتنه می‌رود تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار صاحبدلان حکایتِ دل خوش ادا کنند مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند پیراهنی که آید از او بویِ یوسفم ترسم برادران غَیورش قَبا کنند بگذر به کویِ میکده تا زُمرِهٔ حضور اوقاتِ خود ز بهر تو صرفِ دعا کنند پنهان ز حاسدان به خودم خوان که مُنعِمان خیرِ نهان برایِ رضایِ خدا کنند حافظ دوامِ وصل میسر نمی‌شود شاهان کم التفات به حالِ گدا کنند
مُخَمّس «مویه» از با تضمین ابیاتی از علیه‌الرحمة
انت روائح رند الحمی و زاد غرامی فدای خاک در دوست باد جان گرامی پیام دوست شنیدن سعادت است و سلامت من المبلغ عنی الی سعاد سلامی بیا به شام غریبان و آب دیده من بین به سان باده صافی در آبگینه شامی اذا تغرد عن ذی الاراک طائر خیر فلا تفرد عن روضها انین حمامی بسی نماند که روز فراق یار سر آید رایت من هضبات الحمی قباب خیام خوشا دمی که درآیی و گویمت به سلامت قدمت خیر قدوم نزلت خیر مقام بعدت منک و قد صرت ذائبا کهلال اگر چه روی چو ماهت ندیده‌ام به تمامی و ان دعیت بخلد و صرت ناقض عهد فما تطیب نفسی و ما استطاب منامی امید هست که زودت به بخت نیک ببینم تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی چو سلک در خوشاب است شعر نغز تو حافظ که گاه لطف سبق می‌برد ز نظم نظامی
(۱) خواجه شمس‌ُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ شیرازی (زادهٔ ۷۲۷ هجری قمری – درگذشتهٔ ۷۹۲ هجری قمری در شیراز)، ملقب به لِسان‌ُالْغِیْب، تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسان‌ُالْعُرَفا و ناظِم‌ُالاُولیاء، شاعر سدهٔ هشتم هجری ایران است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات شهرت دارند.
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
#حافظ_شناسی (۱) خواجه شمس‌ُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ #حافظ شیرازی (زادهٔ ۷۲۷ هجری قمری
(۲) گرایش به شیوهٔ سخن‌پردازی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است. او از مهم‌ترین اثرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگ‌داشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود.
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
#حافظ_شناسی (۲) گرایش #حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی #خواجوی_کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است.
(۳) مقایسه تضمین ها و شباهتهای لفظی و معنوی اشعار و : 1) خواجو: همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما حافظ: کاینچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما 2) خواجو: خرقه رهن خانه ی خمار دارد پیر ما حافظ: روی سوی خانه ی خمار دارد پیر ما 3) خواجو: ای بسا عاقل که شد دیوانه ی زنجیر ما حافظ: عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما 4) خواجو: خرم آن روز که از خطه ی کرمان بروم دل و دین داده ز دست از پی جانان بروم حافظ: خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم و ز پی جانان بروم 5) خواجو: دل صنوبریم همچو بید می لرزد حافظ: دل صنوبریم همچو بید لرزانست 6) خواجو: خوش خبر باش ای نسیم شمال حافظ: خوش خبر باشی از نسیم شمال 7) خواجو: هزار یوسف مصری اسیر چاه زنخدان حافظ: هزار یوسف مصری فتاده درچه ماست 8) خواجو: آتش از چشمه ی خورشید درخشان طلبند حافظ: تا لب چشمه ی خورشید درخشان بروم 9) خواجو: نسیم صبح سعادت به خون دل یابی حافظ: نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی 10) خواجو: مکن به چشم حقارت نظر به مردم از آنک ... حافظ: مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
(۴) پدر به نام بهاالدین محمد بوده و مادرش اهل کازرون بوده است. در شعرهای حافظ اشاره های کوچکی از زندگی خودش شده است و بیشتر غزل های او شخصیت های افسانه ای که سروده است در ذهن مردم تداعی میکند. ولی باز هم با توجه به اشارات و منابع معتبر و قابل استناد، در خانواده ای با وضعیت مالی متوسط متولد شده و در جوانی قرآن را حفظ کرده و برای همین به او حافظ گفته میشود.
(۵) پدر حافظ بهاالدین در ایام كودكی شمس الدین محمد از دنیا رفت. پس از آن حافظ با مادرش زندگی سختی را در پیش گرفت و برای كسب درامد به كارهای سخت و طاقت فرسا پرداخت و به سختی به تحصیل علوم پرداخت و در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود حضور یافت. خانه ، محله «شيادان» شيراز بود كه اين محله با محله‌ی «مورستان» در زمان كريم خان زند، يكی شد و مجاور «درب شاهزاده» قرار دارد.
(۸) او فقط یک بار ازدواج کرد و پس از درگذشت همسرش دیگر ازدواج نکرد. همسر می بایستی در همان سال های اول ازدواج پسری به دنیا آورده باشد که تنها فرزند است و او هم در دوران جوانی در راه سفر نیمه کاره به هند همراه پدرش، وفات می یابد.
هدایت شده از وحید یامین پور
چو بید بر سرِ ایمانِ خویش می‌ لرزم که دل به‌دستِ کمان ابروییست کافِرکیش به کویِ میکده گریان و سرفکنده رَوَم چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصلِ خویش
چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج خون‌فشان دارد...
ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد با طینت اصلی چه کند؟ بد گُهر افتاد!