eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
115 دنبال‌کننده
484 عکس
601 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی عجب لطف بهاری تو، عجب میر شکاری تو دران غمزه چه داری تو؟ به زیر لب چه می‌خوانی؟ عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی عجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبها امان اندر نواییها، به تدبیر، و دوا دانی ز حد بیرون به شیرینی، چو عقل کل بره بینی ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی زهی حسن خدایانه، چراغ و شمع هر خانه زهی استاد فرزانه، زهی خورشید ربانی زهی پربخش، این لنگان، زهی شادی دلتنگان همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی یکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانی دهان عشق می‌خندد، دو چشم عشق می‌گرید که حلوا سخت شیرینست و حلواییش پنهانی مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی
عیب از آنان نیست من دل مرده‌ام کز هیچ سویی در نمی‌گیرد مرا افسون شهر و دلبرانش
خالی ام چون باغ بودا ! خالی از نیلوفرانش خالی ام چون آسمان شب زده بی اخترانش خلق، بی جان، شهر گورستان و ما در غار پنهان یأس و تنهایی و من، مانند لوط و دخترانش پاره پاره مغربم، با من نه خورشیدی،نه صبحی نیمی از آفاقم اما، نیمه ی بی خاورانش سرزمین مرگم اینک، برکه هایش دیدگانم وین دل توفانی ام، دریای خونِ بی کرانش پیش چشمم شهر را بر سر سیه چادر کشیده روسری های عزا از داغ دیده مادرانش عیب از آنان نیست من دل مرده ام کز هیچ سویی در نمی گیرد مرا، افسون شهر و دلبرانش جنگ جویی خسته ام، بعد از نبردی نا برابر پیش رویش پشته ای از کشته ی هم سنگرانش دعوی‌ام عشق است و معجز شعر و پاسخ طعن و تهمت راست چون پیغمبری رو در رویِ ناباورانش
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است 👌🏻
شماره : ۵۷۳ رفت و آمد هایِ مَردُم را تماشا می کنیم نامِ ما میدان شد از بس هر که ما را دور زد http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
04. Beloved Don't Let Me Be Discouraged.mp3
10.16M
05:36 🔰 مَح٘ـ‌بوبـم! مَگْـذار دل٘‌ـسَرد شوـم... از آلبوم «شَھْرِ خـٰاموش٘ــ»... 🔰 «Beloved Don't Let Me Be Discouraged» from "Silent City" 🗣 استاد پ.ن: از دقیقه ۵:۳۶ به بعد رو حتماً گوش بدید 👌🏻
دوستت دارم... آنچنانکه کلهر کمانچه را...
چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را گر این وضع است می‌ترسم که با چندین وفاداری شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه می‌داری نمی‌بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را
شماره : ۵۷۴ صائب هزار مرتبه کردیم امتحان دردِ سخن به هیچ دوا کم نمی شود http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک لم تقل شی سوا قم یا اخا ادرک اخاک مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر مانده در صحرا لبی خندان و جسمی چاک چاک عندما کل یرون الموت احلی من عسل خاک گلگون را نمی شویند جز با خون پاک کل من فی الموکب قال خذینی یا سیوف تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک یلمع النور الذی سماه مصباح الهدی تا قیامت میدرخشد این چراغ تابناک داوری علدل تر از تاریخ نیست نور هرگز در شب ظلمت نمیگردد هلاک 👌🏻
شماره : ۵۷۸ دشتِ ما، گرگ اگر می داشت نمی‌نالیدیم نیمی از گله‌یِ ما را، سگِ چوپان خورده http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
در بُن یک بیشه ماکیانی هر روز بیضه نهادی و بردی آن را یک کُرد بس که ز راه آمد و ندید به جا تخم خاطرش از دست برد کُرد بیازرد بود در آن بیشه پادشاه یکی شیر داوری از کُرد پیش شیر همی بُرد داد بدو پاسخی چنین که بباید پاسخ شاهانه اش به حافظه بسپرد گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر تا نتواند خَلق تخم تو را خورد؟ 😐😑😐
من آن تک درختم که دژخیم پاییز چنان کوفته بر تنم تازیانه که خفته است در من فروغ جوانی که مرده است در من امید جوانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شماره : ۵۸۲ گه سینه می‌ خَراشَم و‌ گه جامه می‌دَرَم یک‌ لحظه در فراقِ تو بی‌کار نیستم http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
بشکست اگر دل من به‌فدای چشم مستت سر خم مِیْ سلامت شکند اگر سبویی...
همه هست آرزویم که ببینم از تو روئی چه زیان ترا که من هم برسم به آرزوئی به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم همه جا به هر زبانی بُوَد از تو گفتگوئی به ره تو بسکه نالم، زغم تو بسکه مویم شده ام زناله نائی، شده ام ز مویه موئی همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار موئی چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی؟ چه شود که کام جوید، زلب تو کام جوئی؟ شود اینکه از ترحم، دمی ای سحاب رحمت من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلوئی؟ *«بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خمّ می سلامت، شکند اگر سبویی» همه جا تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جوئی ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند رخ شیخ و سجده گاهی، سر ما و خاک کوئی
دلخوش به اینکه فاتح قلبم شدی مباش اینجا کسی نیامده تا ما نخواستیم... 😏 (خلاصه‌محبوبم! بدان‌گنگمان‌همی‌بالاست😎)
صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هدایت شده از خلوتکده مستان
شماره : ۵۸۸ در این دمِ آخر بخدا یادِ حسینم زیرِ سَرَم آماده نهادم کفَنَم را تشیعِ تنِ سالمِ من، کار ندارد غارت ننموده‌ست کسی پِیرُهَنم را صلی الله علیک یا اباالحسن یا علی بن محمد الهادی النقی http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
26.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 غُــو٘غـٰایِ سِتـٰارگــٰان... 🗣 🎹 آهنگساز: همایون خرّم 📖 شعر از:
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم باز امشب در اوج آسمانم باشد رازی با ستارگانم امشب یک سر شوق و شورم از این عالم گویی دورم از شادی پر گیرم که رسم به فلک سرود هستی خوانم در بر حور و ملک در آسمان‌ها غوغا فکنم سبو بریزم ساغر شکنم امشب یک سر شوق و شورم از این عالم گویی دورم با ماه و پروین سخنی گویم وز روی مه خود اثری جویم جان یابم زین شب‌ها جان یابم زین شب‌ها ماه و زهره را به طرب آرم از خود بی خبرم ز شعف دارم نغمه‌ای بر لب‌ها نغمه‌ای بر لب‌ها امشب یک سر شوق و شورم از این عالم گویی دورم امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم باز امشب در اوج آسمانم رازی باشد با ستارگانم امشب یک سر شوق و شورم از این عالم گویی دورم