✨﴾﷽﴿✨
پرسش و پاسخ اعتقادی
❓سؤال:در میان اکثر عوام مرسوم است، هنگامی که میخواهند، کاری انجام دهند، وقتی که کسی عطسه کند، میگویند؛ صبر آمد، مدّتی صبر میکنند، بعد به دنبال آن کار میروند و در میان بعضی مرسوم است وقتی که دو بار عطسه پیدرپی آمد میگویند خوب است و باید در این کار عجله کرد. آیا از نظر شرع این عطسه چنین خاصیّتی دارد؟! و اصولاً عطسه کردن چه رابطهای با صبر و عجله نکردن دارد؟!
✅پاسخ:چنانکه علمای بزرگ و آنان که تمام احادیث چهارده معصوم(ع) را زیر و رو کردهاند میگویند: هیچ اثر و دستوری در شرع دیده نشده که موقع عطسه کردن، انسان صبر کند و به دنبال کارش نرود.
🔹توضیح آنکه: بدن انسان مثلاً بسان «لکوموتیو» قطار است که صداهای مختلف و گازهای گوناگون دارد، کارخانه بدن گاهی عوامل و عوارضی به شُش و ریه وارد میسازد که تولید عطسه میشود، عطسه کردن مانند، سرفه کردن و دهن درّه نمودن و سکسکه و ... از عوارض کارخانه خودکار بدن است، از نظر عقلی و طبیعی، هیچگونه رابطهای با صبر کردن در کار مورد نظر ندارد.
آری اگر پس از عطسه کردن، انسان فال بد بزند، چون با فال بد ذهن تیره میخواهد اقدام به کاری کند، ممکن است اثری بد داشته باشد.
از اینرو در آیین مقدّس اسلام «تفأل» که فال نیک زدن است، مستحب است، ولی «تطیّر» که فال بد زدن است، مکروه میباشد، رمز محبوبیّت تفأل از اینرو است که انسان در حال فال نیک زدن امیدوار به فضل الهی است و به رحمت خدا دلبسته است، ولی در «تطيّر» امیدی به رحمت خدا ندارد بلکه در او سوءظنی به وجود آمده که در انتظار بلا است.
معلوم است کسی که از رحمت خدا مأيوس نباشد یعنی حسن ظن به خدا دارد، خداوند طبق فرمودهاش: «أنَا عِندَ ظَنّ عَبدِیَ المُؤمِنِ»
متوجّه گمان بنده مؤمنش هست، از اینجا است که اثر تفأل و تطيّر، آشکار میگردد، از اینرو در روایات پیشوایان مذهبی سفارش شده که فال بد نزنید و اگر فال بد زدند با توکل به خدا و با صدقه دادن و بیاعتنایی به آن، از آن بگذرید.
💡امام صادق (ع) فرمود:
«اَلطّيَرَةُ عَلَى مَا تَجْعَلُهَا إِنْ هَوَّنَتْهَا تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَهَا تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْهَا شَيْئاً لَمْ تَكُنْ شَيْئاً» ؛
فال بد زدن بستگی به فال زن دارد، اگر آن را سهل گرفته، اثر آن سهل است و اگر آن را مشکل و سخت گرفته، اثر آن سخت است و هرگاه برای آن هیچ اثری در ذهن خود قرار نداده بر او چیزی نیست.[۱]
🔹روی این اساس، هرگاه پس از عطسه کردن، فال بدی زده نشود و یا اگر فال بدی زده شد ولی به آن اعتنایی نشود و برای آن هیچگونه ترتیب اثر ندهند؛ هیچگونه اثری ندارد و بسان سرفهای است که از دهان صادر شده است.
اینکه شنیدهایم میگویند، طبق روایاتی «عطسه از رحمان است و دهندرّه از شیطان.» منظور این نیست که عطسه انسان را از بلای آینده خبر میدهد و انسان صبر میکند از اینرو از لطف خدا است، بلکه عطسه علامت صحت و عافیت بدن و نشانه فعالیّت جسم و روح هست، از اینرو از لطف خدا است، ولی دهندرّه، نشانه خواب و چرت و کسالت و عدم فعال بودن بدن است پس از شیطان است.
💡از رسول خدا(ص) روایت شده که عطسه برای تمام بدن نافع است و هرگاه از سه بار بیشتر (پیدرپی) شود نشانه بیماری است.[۲]
✔️پینوشتها:
[۱] . وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۲۶۲.
[۲] . روایات در بعضی از خصوصیّات عطسه بسیار است. در اینباره به کتاب حلية المتقین مراجعه شود مثلاً کسی که عطسه میکنند مستحب است به او بگویند «یَرحَمَکُمُ الله»؛ خدا تو را مشمول رحمتش قرار دهد.
@Nahjolbalaghe2
هدایت شده از 🌺
⬇️تفسیر آیه (۱۱)نساء
✅شأن نزول:
عبد الرحمن بن ثابت انصارى برادر حسان بن ثابت شاعر معروف صدر اسلام، از دنیا رفت، در حالى که یک همسر و پنج برادر از او به یادگار مانده بود.
برادران میراث عبد الرحمن را در میان خود قسمت کردند و به همسر او چیزى ندادند، او جریان را به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد، و از آنها شکایت نمود، در این هنگام آیات فوق نازل شد و در آن، میراث همسران دقیقاً تعیین گردید.(۱)
و نیز از جابر بن عبداللّه نقل شده که: بیمار شده بودم، پیامبر(صلى الله علیه وآله) از من عیادت کرد، من بى هوش بودم، پیامبر(صلى الله علیه وآله) آبى خواست، با مقدارى از آن وضو گرفت، و بقیه را بر من پاشید، من به هوش آمدم، عرض کردم: اى رسول خدا! تکلیف اموال من بعد از من چه خواهد شد؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) خاموش گشت، چیزى نگذشت که آیات فوق نازل گردید و سهم ورّاث در آن تعیین شد.(۲)
تفسیر:
سهام ارث
همان گونه که در شأن نزول خواندیم، این دو آیه، سهم ورّاث را تعیین مى کند.
در آیه اول، حکم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران) بیان شده است، و بدیهى است که هیچ رابطه خویشاوندى، نزدیک تر از رابطه فرزند و پدر نمى باشد، لذا قرآن آنها را بر طبقات دیگر ارث مقدم داشته است.
در جمله نخست مى فرماید: خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش مى کند که پسران دو برابر سهم دختران ارث مى برند (یُوصیکُمُ اللّهُ فی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَیَیْنِ).
قابل توجه این که: از نظر جمله بندى و طرز بیان ارث، دختران اصل قرار داده شده، و ارث پسران به صورت فرع و با مقایسه به آن تعیین گردیده; زیرا مى گوید: پسران دو برابر سهم دختران مى برند و این یک نوع تأکید روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنت هاى جاهلى است که آنها را به کلى محروم مى کردند (اما فلسفه تفاوت ارث این دو به زودى تشریح خواهد شد).
پس از آن مى فرماید: اگر فرزندان میت، منحصراً دو دختر یا بیشتر باشند، دو ثلث مال از آن آنهاست (فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ).
ولى اگر تنها یک دختر بوده باشد، نصف مجموع مال از آن اوست (وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ).
در اینجا سؤالى پیش مى آید که قرآن در این آیه مى گوید: فَوْقَ اثْنَتَیْنَ یعنى اگر دختران بیش از دو نفر باشند دو سوم مال متعلق به آنهاست، بنابراین، آیه از حکم دو دختر ساکت است، بلکه تنها حکم یک دختر و چند دختر را گفته است.
پاسخ این است:
با توجه به جمله اول آیه، جواب این سؤال روشن مى شود، و آن این است که: سهم دو دختر از جمله لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَیَیْنِ: پسر دو برابر سهم دختر دارد اجمالاً معلوم مى گردد; زیرا اگر بازماندگان شخص مرده فقط یک پسر و یک دختر باشند سهم دختر یک سوم و سهم پسر دو سوم مى گردد. بنابراین سهم دو دختر طبق این جمله دو سوم خواهد بود، و شاید به خاطر همین بوده که در جمله بعد، از سهم دو دختر خوددارى شده و تنها اشاره به سهم چند دختر گردیده، که آن هم از دو سوم تجاوز نمى کند (دقت کنید).
از مراجعه به آخرین آیه سوره نساء نیز این مسأله روشن تر مى شود; زیرا در آن آیه، سهم یک خواهر نصف قرار داده شده (همانند سهم یک دختر) آن گاه مى افزاید: اگر دو خواهر بوده باشند دو سوم مال را مى برند از این حکم مى فهمیم که در مورد دو دختر نیز دو سوم مال در نظر گرفته شده است.
به علاوه، این تعبیر در ادبیات عرب دیده مى شود که گاهى مى گویند: فَوْقَ اثْنَتَیْنِ و منظور اثْنَتانِ وَ ما فَوْقَ است، یعنى دو و بیشتر.
از همه اینها گذشته، حکم مزبور از نظر فقه اسلامى و منابع حدیث مسلّم است، و اگر فرضاً ابهامى در جمله بالا باشد، با توجه به سنت (منابع حدیث) برطرف مى گردد.
اما میراث پدران و مادران که آنها نیز جزء طبقه اول و هم ردیف فرزندان مى باشند، در آیه فوق چنین بیان شده و در آن سه حالت است:
حالت اول: شخص متوفّى، فرزند یا فرزندانى داشته باشد که در این صورت به پدر و مادر او هر کدام یک ششم مى رسد، مى فرماید: و براى هر یک از پدر و مادر یک ششم است اگر (میت) فرزندى داشته باشد (وَ لاَِبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ).
حالت دوم: فرزندى در میان نباشد و وارث تنها پدر و مادر باشند در این صورت سهم مادر یک سوم مجموع مال است، مى فرماید: اگر فرزندى نداشته باشد و تنها وارث او پدر و مادرش باشند، براى مادرش یک سوم است (فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلاِ ُمِّهِ الثُّلُثُ).
اگر مى بینیم در اینجا سخنى از سهم پدر به میان نیامده، به خاطر این است که سهم او روشن است، یعنى: دو سوم .
به علاوه، گاهى شخص میت ممکن است همسرى داشته باشد، در این صورت سهم همسر از سهم پدر کم مى شود، و بنابراین سهم پدر در حالت دوم متغیر است.
هدایت شده از 🌺
✨﴾﷽﴿✨
❓آیاخاکی که محتوی انواع و اقسام میکربها و وسیله انتقال آنها هست، چگونه میتوان بر آن تیمّم کرد؟
✅پاسخ: قرآن مجید که بزرگترین سند عظمت مسلمانان است، درباره تیمّم میفرماید:
«فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّباً» ؛
بر زمین پاکیزه و تمیز، تیمّم کنید.[١]
و در روایاتی که از ائمه اطهار(ع) به ما رسیده، با صراحت این مطلب را تأکید کردهاند و نهی فرمودهاند که خاک تیمّم را از زمینهایی که مردم روی آنها رفت و آمد میکنند، تهیّه کنند.
اینک این خاک تمیزی که با کثافات، آلوده نشده و به فرموده قرآن، طيّب (پاکیزه و تمیز) است چرا به انواع میکربها و اقسام آنها آلوده باشد، اگر چنین باشد بایستی بگوییم جان تمام کارگرهایی که در بنّاییها همواره با خاک سر و کار دارند و همه بدنشان را هر روز نواری از خاک میگیرد در خطر است، در صورتی که همین کارگرها، خیلی بهتر از پشت میز نشینها، سلامتی دارند و خیلی دیر بیمار میشوند.
از نظر علمی هم؛ آن طور که علوم طبیعی ثابت کرده، خاک تمیز و پاکیزه و خشک، در مقابل میکربها، مصونیّت دارند، بسیاری از میکربها در میان خاک از بین میروند، موجودات جاندار و ذرّهبینی که در میان خاک است، دشمن سرسخت میکربها هستند، از اینرو هنگامی که لاشه و مرداری که سراسر آن را انواع میکربها گرفته است، همین که روی خاک قرار گرفت، پس از مدتی، آن لاشه و مردار متلاشی شده و تمام میکربها معدوم خواهد شد.
روی این اساس، خاک خشک و تمیز، دشمن میکرب است نه مرکز میکرب؛ شاید به همین حکمت باشد که اسلام میگوید، هنگامی که سگ در ظرفی آب خورد آن ظرف نجس میشود، پاک شدن آن به این است که نخست با خاک، آن ظرف را خاکمالی کنیم، بعد آن را با آب بشوییم، حتماً خاک کشنده میکرب است که باید ظرف را خاکمالی کرد.
بسیار بسیار در شگفتم از آن روشنفکرنماها؛ که تیمّم با خاک را مخالف بهداشت و طب میدانند ولی سگ که از نفس دهانش گروه گروه، میکرب بیرون میریزد، آن را به بغل میگیرند و چون فرزند، بلکه از فرزند عزیزتر، آن را میبویند و میبوسند؟! چنانکه در دنیای غرب، رسم است.
انسان وقتی که اینگونه مناظر را میبیند، به یاد مثال مولوی میافتد که میگوید: هندیها، فیلی را به سرزمینی که فیل ندیده بودند، بردند و آن را در خانهای تاریک قرار دادند، مردم یک یک به درون خانه میرفتند دست به آن میمالیدند، پس از بیرون آمدن، آن که دستش به خرطوم فیل رسیده بود، میگفت: فیل به شکل ناودان است، آنکه دستش گوش فیل را لمس کرده بود، میگفت: فیل مانند بادزن است، آنکه دست خود را به پشت فیل مالیده بود، میگفت: فیل مانند تخت است، آن کس که دستش به پای فیل رسیده بود، میگفت: یک استوانه است اینها چرا چنین قضاوت میکردند، چون حدود علم و درکشان ناقص بود.
در کف هر کس اگر شمعی بدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی
منبع:دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
پینوشتها:
[١] . سوره نساء، آیه ۴۵.
@Nahjolbalaghe2
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓علت عدم ازدواج حضرت معصومه(س) چیست؟
✅قهراً هر یک از اولاد ائمه اطهار علیهم السلام به سنن پیامبر(ص) اهتمام وافر داشتند و ازدواج نیز از سننی بوده که در مورد فرزندان ایشان رعایت میشده است اما باید به اوضاع سیاسی آن زمان توجه داشت.
🔺سياست هارون الرشید نسبت به فرزندان امیرالمؤمنین ع و پيروان ایشان اين بود كه نسل آنها را کاملاً از ميان بردارد. هارون دستور ميداد سادات را دسته جمعي سر از تن جدا کنند به طوري كه حميد بن قحطبه طائی، والی خراسان در زمان هارون، در يك شب شصت نفر از سادات را كه در سه اتاق زنداني بودند كشت و جنازه آنها را بههمراه سرهایشان در چاه انداخت.
خود او ميگويد: آخرين آنها پيرمرد سيدي بود. رو به من كرد و گفت: اي مرد بدبخت! فرداي قيامت براي خدا و پيامبرش چه عذري داري که در يك شب شصت نفر از فرزندان پيامبر را كشتي؟ از سخنان او دستم لرزيد. غلام هارون الرشید با عصبانیت به من نگاه كرد و گفت: امر هارون را اطاعت كن. من سر آن سيد را هم زدم و غلام نيز او را به چاه انداخت.[١]
🔹ابوالفرج اصفهانی نیز مينويسد: بعد از شهادت موسي بن جعفر ع ، هارون الرشید يكي از سرداران خود را به نام جلودي به مدينه فرستاد و دستور داد به خانههاي آل ابي طالب حمله كند و لباس زنان را غارت نمايد و براي هر زن فقط يك لباس بماند. جلودي دستور هارون را در مدينه اجرا كرد. امام رضا (ع) همهي زنها را در يك اتاق قرار دادند و در آن اتاق ايستاده و نگذاشتند جلودي وارد شود. اما جلودی اصرار داشت وارد شود و خودش آنان را لخت كند. امام التماس كرد و قسم خورد كه من زيور و لباس زنان را ميآورم، به شرط آن كه جلودي داخل نشود. سرانجام در نتيجهي التماس و ملاطفت امام جلودي قانع شد. امام رضا(ع) هرچه طلا، زيور، لباس و اثاث منزل بود آورد و به جلودي تحويل داد. سپس او همه را پيش هارون الرشيد برد.[٢] این اوضاع تا زمان متوکل ادامه داشت که در آن زمان به اوج خود رسید.
🔹علاوه بر این در وصیتی که امام موسی بن جعفر ع نسبت به دختران بزرگوارشان داشتند فرمودند:« اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍّ اِبْنی ... و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ ... وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ»[٣] (این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کردهام... اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علی)... و دختران من حق ندارند که یکی از خواهران خود را شوهر دهند یا مادران آنها و یا نه سلطانی، و کاری برای آنها انجام ندهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (علی) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت کرده اند). یعنی امر ازدواج حضرت معصومه س با برادرشان یعنی امام علی بن موسی الرضا ع بود.
🔹بنابراین زمانی که امام رضا ع به مرو آمدند، حضرت معصومه س برای زیارت برادر در سال ٢٠١ هجری قمری به سمت مرو حرکت کردند. در نزدیکی ساوه، ایشان بیمار گشتند. سپس به طرف قم رفته و در منزل موسی بن خزرج، وارد شده و پس از شانزده روز وفات کردند.[٤]
🔹لذا اولاً با توجه به اختناق شدید ، امر ازدواج شیعیان بخصوص دختران امامان ع بسیار سخت و دشوار بود و ثانیاً این امر فقط به دست امام رضا ع بود و ایشان به دیدار برادر در مرو نائل نشدند. بنابراین امر ازدواج حضرت معصومه س محقق نگشت.
✔️پینوشتها:
[١] عیون أخبار الرضا ، ج ١، ص ١١٠ – ١٠٩
[٢] مقاتل الطالبین ، ص ٥٩٩
[٣] عیون أخبار الرضا، همان، ص ٣٥
[٤] سفینه البحار، ج ٧، ص ١٢٤
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⬇️تفسیر آیه (۱۱)نساء ✅شأن نزول: عبد الرحمن بن ثابت انصارى برادر حسان بن ثابت شاعر معروف صدر اس
✨﴾﷽﴿✨
🔹ادامه تفسیر آیه (۱۱) سوره مبارکه نساء🔹
✅حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در کار نباشد، ولى شخص متوفى برادرانى (از طرف پدر و مادر، یا تنها از طرف پدر)، داشته باشد، در این صورت سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مى یابد، مى فرماید: و اگر او (میت) برادرانى دارد براى مادرش یک سوم است (فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلاِ ُمِّهِ السُّدُسُ).
🔹در واقع، برادران، با این که ارث نمى برند، مانع مقدار اضافى ارث مادر مى شوند و به همین جهت آنها را حاجِب مى نامند.
🔹فلسفه این حکم روشن است; زیرا وجود برادران متعدد موجب سنگینى بار زندگى پدر است، چون پدر باید هزینه آنها را بپردازد تا بزرگ شوند، و حتى پس از بزرگ شدن نیز هزینه هائى براى پدر دارند، و به همین جهت برادرانى موجب تنزل سهم مادر مى شوند، که از ناحیه پدر و مادر و یا تنها از ناحیه پدر باشند، 🔹و اما برادرانى که تنها از ناحیه مادر هستند و هیچگونه سنگینى بر دوش پدر ندارند، حاجب نمى گردند.
سؤال:
🔹در اینجا سؤالى مطرح است که قرآن در این آیه در مورد برادران لفظ جمع به کار برده، مى گوید: فَاِنْ کانَ لَهُ اِخْوَةٌ: اگر آن شخص متوفى برادرانى داشته باشد و مى دانیم که حداقل جمع سه نفر است، در حالى که تمام فقهاى اسلام معتقدند که دو برادر هم مى توانند مانع و موجب تنزل ارث مادر شوند.
✅پاسخ:
جواب این سؤال با مراجعه به آیات دیگر قرآن روشن مى شود، و آن این که: لازم نیست در همه جا لفظ جمع در سه نفر و بیشتر به کار رود، بلکه در پاره اى از موارد بر دو نفر هم اطلاق مى شود مانند آیه ۷۸ سوره انبیاء : وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ: ما گواه حکم آنها بودیم .
🔹آیه مربوط به قضاوت داود و سلیمان است، و قرآن درباره این دو نفر ضمیر جمع (هُمْ) به کار برده است.
از اینجا روشن مى شود که: ممکن است گاهى لفظ جمع در دو نفر به کار رود، ولى این موضوع نیاز به شاهد و قرینه دارد و در آیه مورد بحث، شاهد همان اتفاق مسلمانان و ورود دلیل از پیشوایان اسلام است; زیرا در این مسأله، همه دانشمندان اسلام اعم از شیعه و سنى (به جز ابن عباس) دو برادر را مشمول حکم آیه دانسته اند.(۳)
🔹پس از آن قرآن مى فرماید: وارثان هنگامى مى توانند مال را در میان خود تقسیم کنند که شخص میت وصیتى نکرده باشد، و یا بدهى بر عهده او نباشد، بنابراین، اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد، مى فرماید: همه اینها بعد از انجام وصیتى است که کرده و بعد از اداء دین او است (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصی بِها أَوْ دَیْن).
✅البته همان طور که در باب وصیت گفته شده، انسان فقط مى تواند درباره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست، مگر این که ورثه اجازه دهند.
🔹و در جمله بعد مى فرماید: اینها پدران و فرزندان شما هستند، اما شما نمى دانید کدام یک از آنها بیشتر به نفع شما هستند (آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً).
یعنى قانون ارث بر اساس مصالح واقعى بشر استوار شده، و تشخیص این مصالح به دست خداست; زیرا انسان آنچه را مربوط به خیر و صلاح اوست در همه جا نمى تواند تشخیص دهد.
🔹ممکن است بعضى گمان کنند پدران و مادران بیشتر به نیازمندى هاى او پاسخ مى گویند، و بنابراین باید در ارث بر فرزندان مقدم باشند.
و ممکن است جمعى عکس این را فکر کنند.
🔹اگر قانون ارث به دست مردم مى بود هزار گونه هرج و مرج و نزاع و اختلاف در آن واقع مى شد، اما خدا که حقایق امور را آن چنان که هست مى داند، قانون ارث را بر نظام ثابتى که خیر بشر در آن است، قرار داده.
🔹لذا در پایان آیه مى فرماید: این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است (فَریضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً).
🔹این جمله براى تأکید مطالب گذشته است، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم درباره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۱۱) ✅از روايات به خوبى استفاده مى شود كه امير مؤمنان على (ع) اصرار زيادى داشت كه
🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه(۱۱)🔹
✅گفته مى شود فشار آوردن روى دندانها دو فايده دارد: نخست اين که ترس و وحشت را زايل مى کند و به همين دليل هنگامى که انسان از ترس بلرزد اگر دندانها را محکم بر هم بفشارد لرزش او ساکت يا کم مى شود و ديگر اين که استخوانهاى سر را محکم نگاه مى دارد و در برابر ضربات دشمن آسيب کمترى به آن مى رسد و شبيه اين معنا در خطبه ديگرى از «نهج البلاغه» آمده است آن جا که مى فرمايد: «وَ عَضُّوا عَلَى الاَضْراسِ فَاِنَّهُ اَنْبى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهامِّ; دندانها را روى هم فشار دهيد که اين کار تأثير شمشير را بر سر کمتر مى کند».
در سوّمين جمله با تعبير بسيار زيبايى مى فرمايد: «جمجمه خويش را به خدا عاريت ده!» (اَعِرِ اللهَ جُمْجُمَتَکَ).
اشاره به اين که آماده ايثار، جانبازى و شهادت در راه خدا باش که اين آمادگى مايه شجاعت و شهامت و پايمردى است! بعضى از شارحان «نهج البلاغه» از اين جمله، پيشگويى و بشارت نسبت به سرنوشت «محمّد بن حنفيّه» در ميدان جنگ «جمل» استفاده کرده اند داير بر اين که تو از اين ميدان سالم برون خواهى آمد چرا که در مفهوم عاريت، باز پس گرفتن نهفته شده است.
در چهارمين جمله مى فرمايد: «قدمهايت را در زمين ميخکوب کن!» (تِدْ في الاَرْضِ قَدَمَکَ).
اشاره به اين که فکر عقب نشينى و فرار از ميدان هرگز در سر نپروران و در برابر دشمن ثابت قدم باش! همان گونه که قرآن مجيد به مؤمنان دستور مى دهد: (يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا لَقيتُمْ فِئَة فَاثْبِتُوا; اى کسانى که ايمان آورده ايد هنگامى که در ميدان نبرد با گروهى روبه رو مى شويد ثابت قدم باشيد»!
تفاوت اين جمله با جمله اوّل ممکن است در اين بوده باشد که جمله اوّل عدم تزلزل در فکر و روحيه را بيان مى کند و جمله اخير عدم تزلزل ظاهرى و جسمانى و عقب نشينى نکردن را در نظر دارد.
در پنجمين جمله مى فرمايد: «نگاهت به آخر لشکر دشمن باشد!» (اَرْمِ بِبَصَرِکَ اَقْصَى الْقَوْمِ).
اين نگاه سبب مى شود که به تمام ميدان و لشکر دشمن احاطه پيدا کند و آرايش جنگى را در همه جاى ميدان زير نظر بگيرد و از کم و کيف آن آگاه شود و محاسبات تهاجمى يا دفاعى خويش را بر اساس صحيح استوار سازد.
در ششمين جمله مى فرمايد: «(بعد از آن که تمام لشکر و جوانب ميدان را در نظر گرفتى) نظرت را فرو گير!» (وَغُصَّ بَصَرک).
اين جمله، يا به معناى حقيقى آن است که خود را در ميدان، دائماً متوجّه مناطق دور دست که از تکرار نظر به آن، گاه ترس و رعبى به وجود مى آيد، مشغول نکند و تنها به اطراف خود بنگرد (توجّه داشته باشيد «غصّ بصر» به معناى بستن چشم نيست بلکه به معناى فرو انداختن و کوتاه کردن نگاه است) و يا به معناى کنايى است يعنى نسبت به کثرت نفرات و تجهيزات دشمن بى اعتنا باش و از آن چشم فروگير و با شجاعت و شهامت بر دشمن بتاز و ضربات خود را بى واهمه بر او فرود آور!
شاهد اين معنا جمله اى است که در خطبه ديگرى از نهج البلاغه آمده است آن جا که مى فرمايد: «وَغُضُّوا الاَبْصارَ فَاِنَّهُ اَرْبَطُ لِلْجَاْشِ وَ اَسْکَنُ لِلْقُلُوبِ; چشمهاى خود را فرو گيريد تا قلب شما قويتر و روح شما آرامتر باشد».
در هفتمين و آخرين جمله به يک نکته بسيار مهم و اساسى که جنبه معنوى و روحانى دارد و مايه قوّت نفوس و آرامش خاطر مى باشد، اشاره مى کند و مى فرمايد: «با اين همه بدان که نصرت و پيروزى از سوى خداوند سبحان است!» (وَاَعْلَمُ اَنَ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِاللهِ سُبْحانَهُ).
اشاره به اين که آنچه گفته شد تنها اسباب و مقدّمات از نظر ظاهر به حساب مى آيد، آنچه مهم است اراده خداست که پيروزى و نصرت از آن سرچشمه مى گيرد; بر او دل ببند و به او تکيه کن و موفقيّت نهايى را از او بخواه که او بر هر چيزى قادر و تواناست و نسبت به بندگان با ايمان و مجاهد، رحيم و مهربان است! همان گونه که در قرآن مجيد نيز مى خوانيم: «وَ مَا النَّصُرُ اِلاّ مِنْ عِنْدِاللهِ الْعَزيزِ الْحَکيم; پيروزى، تنها از سوى خداوند عزيز و حکيم است».
جالب اين که قرآن مجيد در آغاز اين آيه سخن از يارى فرشتگان به ميان مى آورد ولى با اين حال مى فرمايد: «تصوّر نکنيد که نصرت و پيروزى به دست فرشتگان است، بلکه تنها به دست خداوند قادر، عالم و تواناست»!
***
نکته ها:
1ـ محمّد بن حنفيّه کيست؟
او يکى از فرزندان رشيد اميرمؤمنان على(عليه السلام) است و «حنفيّه» لقب مادر اوست و اسمش «خوله» دختر يکى از مردان با شخصيّت طايفه «بنى حنيفه» است که در يکى از جنگهاى اسلامى اسير شد و مى خواستند او را بفروشند; على(عليه السلام) او را آزاد کرد و به همسرى خود درآورد. او شجاعت را از على(عليه السلام) به ارث برده بود و مى گويند گاهى زره هاى محکم را با دست پاره مى کرد و به همين دليل امام(عليه السلام) در جنگ «جمل» پرچم را به دست او سپرد و در جنگ «صفّين» جناح چپ سپاه على(عليه السلام) به دست او و «محمّد بن ابى بکر» و «هاشم مرقال» بود.
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ هایی پیرامون بازی های شطرنج و پاسور
❓سوال.با توجه به اين که در بيشتر مدارس بازى با شطرنج رواج دارد آيا بازى با آن و برگزارى دوره هاى آموزشى آن جايز است؟
✅ج. اگر به نظر مکلّف، شطرنج در حال حاضر از آلات قمار محسوب نشود در اين صورت بازى با آن بدون شرط بندى اشکال ندارد.
❓س. بازى با وسايل سرگرمى از جمله پاسور چه حکمى دارد؟ و آيا بازى با آن ها براى سرگرمى و بدون شرط بندى جايز است؟
✅ ج. بازى با چيزى که عرفاً از آلات قمار محسوب مى شود، مطلقاً حرام است هرچند براى سرگرمى و بدون شرط بندى باشد.
❓س. شطرنج در موارد زير چه حکمى دارد؟
1. ساخت و خريد و فروش آن؛
2. بازى شطرنج با شرط بندى و بدون آن؛
3. ايجاد مراکزى در محافل عمومى و غير آن براى آموزش شطرنج و بازى با آن و تشويق مردم به آن.
✅ج. اگر مکلّف تشخيص دهد که در حال حاضر شطرنج از آلات قمار محسوب نمى شود، ساخت و خريد و فروش و بازى با آن بدون شرط بندى، اشکال ندارد، همچنين با فرض مذکور، آموزش آن هم بدون اشکال است.
❓س. آيا از تأييد برگزارى مسابقات شطرنج توسط مديريت آموزش رياضى معلوم مى شود که شطرنج جزء آلات قمار ؟ و آيا جايز است مکلّف به آن اعتماد کند؟
✅ ج. معيار در تعيين موضوعات احکام، تشخيص خود مکلّف و يا اقامه دليل شرعى بر آن نزد خود اوست.
❓س. بازى با آلاتى مثل شطرنج و بيليارد با کفّار در کشورهاى خارجى چه حکمى دارد؟ مصرف مال براى استفاده از اين آلات بدون شرط بندى چه حکمى دارد؟
✅ ج. حکم بازى با شطرنج و آلات قمار در مسائل قبلى بيان شد و در حکم مذکور فرقى بين بازى با آن ها در کشورهاى اسلامى يا غيراسلامى و بين بازى با مسلمان يا کافر وجود ندارد و خريد و فروش آلات قمار و مصرف مال در اين موارد هم جايز نيست.
🔹برگرفته از کتاب احکام رهبری🔹
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ حجتالاسلام محمدی به دو سوال اعتقادی
1⃣درانتخاب حجاب در صورتی که والدین ناراضی باشند
2⃣ آیا انتخاب سرنوشت دست انسان است یا خداوند، خود هرکس را به هر سرنوشتی دچار میکند و انسان هیچ نقشی ندارد
@Nahjolbalaghe2
هدایت شده از 🇵🇸 رهپویان بصیرت🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عضو هیات رئیسه مجلس: اگر تحریم رفع نشود، بازرسان آژانس را سوم اسفند اخراج میکنیم.
🔹امیرآبادی فراهانی: طبق قانون مجلس اگر تا سوم اسفند ماه، آمریکا تحریم های مالی، بانکی و نفت را حذف نکند؛ قطعا بازرسان آژانس را از کشور اخراج و حتما اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را متوقف خواهیم کرد.
🔹این قانون مجلس است و دولت مکلف است آن را اجرا کند.
🇮🇷 @Rahpooyan_basirat
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه تفسیر آیه (۱۱) سوره مبارکه نساء🔹 ✅حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و ف
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء🔹
💐آیه (۱۲)
✅در این آیه، چگونگى ارث زن و شوهر از یکدیگر توضیح داده شده، مى فرماید: و براى شما نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند (وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ).
ولى اگر فرزند و یا فرزندانى داشته باشد (حتى از شوهر دیگرى) تنها یک چهارم میراث آنها از آن شما است (فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْنَ).
البته این تقسیم نیز بعد از پرداخت بدهى هاى همسر و انجام وصیت هاى مالى اوست (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصینَ بِها أَوْ دَیْن).
✅اما ارث زنان از ثروت شوهران در صورتى که شوهر فرزندى نداشته باشد یک چهارم اصل مال است، مى فرماید: و براى زنان شما یک چهارم میراث شما است، اگر فرزندى نداشته باشید (وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ).
ولى اگر شما فرزندى داشته باشید (اگر چه این فرزند از همسر دیگرى باشد) سهم زنان یک هشتم از میراث شما است (فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکْتُمْ).
این تقسیم نیز همانند تقسیم سابق بعد از پرداخت بدهکارى هاى شوهر و انجام وصیت هاى مالى اوست، مى فرماید: بعد از انجام وصیتى که کرده اید و اداء دین (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْن).
✅قابل توجه آن که: سهام شوهران و زنان در صورتى که شخص میت فرزند داشته باشد، به نصف تقلیل مى یابد، و آن براى رعایت حال فرزندان است.
و علت این که سهم شوهران دو برابر سهم زنان قرار داده شده، همان است که مشروحاً درباره ارث پسر و دختر گفته شده.
🔹توجه به این نکته نیز لازم است: سهمى که براى زنان تعیین شده (اعم از از یک چهارم یا یک هشتم) اختصاص به یک همسر ندارد، بلکه اگر مرد همسران متعدد داشته باشد، سهم مذکور بین همه آنها به طور مساوى تقسیم خواهد شد و ظاهر آیه فوق نیز همین است.
🔹پس از آن حکم ارث برادران و خواهران را بیان مى کند، مى فرماید: اگر مردى از دنیا برود و برادران و خواهران از او ارث ببرند، یا زنى از دنیا برود و برادر و یا خواهرى داشته باشد، هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث مى برند (وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ).
این در صورت است که از شخص متوفى یک برادر و یک خواهر باقى بماند. اما اگر بیش از یکى باشند مجموعاً شریک در یک ثلث مى باشند (فَإِنْ
کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ) یعنى باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند.
سپس اضافه مى کند: این تقسیم نیز بعد از انجام وصیت او و دیونى است که باید پرداخت گردد (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصى بِها أَوْ دَیْن).
🔹با این هشتدار که وصیت و همچنین دین، جنبه زیان رسانیدن به ورثه نداشته باشد (غَیْرَ مُضَارّ).
🔹به این معنى که بیش از ثلث، وصیت نکند; زیرا طبق روایاتى که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده، وصیت بیش از ثلث اضرار به ورثه است، و نفوذ آن مشروط به رضایت آنها مى باشد.(۴)
و یا این که: براى محروم ساختن ورثه و زیان رسانیدن به آنها اعتراف به دیون و بدهى هائى کند، در حالى که بدهکار نباشد.
🔹 در پایان براى تأکید مى فرماید: این توصیه اى است الهى و خداوند علیم و حلیم است (وَصِیَّةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَلیمٌ).
که باید محترم شمرده شود، زیرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است که این احکام را مقرر داشته و نیز از نیات وصیت کنندگان آگاه مى باشد، در عین حال حلیم است و کسانى را که بر خلاف فرمان او رفتار مى کنند، فوراً مجازات نمى نماید .
* * *
✔️نکته ها:
۱ ـ ارث یک حق طبیعى است
شاید بسیارى تصور کنند بهتر آن است به هنگام فوت کسى، اموال او جزء اموال عمومى گردد و در اختیار بیت المال قرار گیرد، تا صرف تلاش هاى اقتصادى جامعه گردد، ولى با دقت روشن مى شود، این کار کاملاً دور از عدالت است; زیرا وراثت یک امر کاملاً طبیعى و منطقى است; چرا که پدر و مادر قسمتى از صفات جسمى و روحى خود را طبق قانون وراثت طبیعى، به نسل هاى بعد منتقل مى کنند، چرا اموال آنها از این قانون مستثنى باشد، و به نسل آینده منتقل نشود؟
🔹به علاوه، اموال مشروع هر کس نتیجه زحمات، کوشش ها و تلاش هاى اوست، و در حقیقت نیروهاى متراکم شده او را نشان مى دهد، و به همین جهت ما هر کس را مالک طبیعى دسترنج خود مى شناسیم، این یک حکم فطرى است.
✅بنابراین، به هنگام مرگ که دست انسان از اموالش کوتاه مى گردد عادلانه ترین راه این است که: این اموال به کسانى تعلق گیرد که نزدیکترین افراد به اوست، و در واقع هستى این اشخاص، ادامه هستى آن شخص محسوب مى شود.
پی نوشت:
۴ ـ استبصار ، جلد ۴، صفحه ۱۱۹
@Nahjolbalaghe2