✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⬇️تفسیر آیه (۱۱)نساء ✅شأن نزول: عبد الرحمن بن ثابت انصارى برادر حسان بن ثابت شاعر معروف صدر اس
✨﴾﷽﴿✨
🔹ادامه تفسیر آیه (۱۱) سوره مبارکه نساء🔹
✅حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در کار نباشد، ولى شخص متوفى برادرانى (از طرف پدر و مادر، یا تنها از طرف پدر)، داشته باشد، در این صورت سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مى یابد، مى فرماید: و اگر او (میت) برادرانى دارد براى مادرش یک سوم است (فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلاِ ُمِّهِ السُّدُسُ).
🔹در واقع، برادران، با این که ارث نمى برند، مانع مقدار اضافى ارث مادر مى شوند و به همین جهت آنها را حاجِب مى نامند.
🔹فلسفه این حکم روشن است; زیرا وجود برادران متعدد موجب سنگینى بار زندگى پدر است، چون پدر باید هزینه آنها را بپردازد تا بزرگ شوند، و حتى پس از بزرگ شدن نیز هزینه هائى براى پدر دارند، و به همین جهت برادرانى موجب تنزل سهم مادر مى شوند، که از ناحیه پدر و مادر و یا تنها از ناحیه پدر باشند، 🔹و اما برادرانى که تنها از ناحیه مادر هستند و هیچگونه سنگینى بر دوش پدر ندارند، حاجب نمى گردند.
سؤال:
🔹در اینجا سؤالى مطرح است که قرآن در این آیه در مورد برادران لفظ جمع به کار برده، مى گوید: فَاِنْ کانَ لَهُ اِخْوَةٌ: اگر آن شخص متوفى برادرانى داشته باشد و مى دانیم که حداقل جمع سه نفر است، در حالى که تمام فقهاى اسلام معتقدند که دو برادر هم مى توانند مانع و موجب تنزل ارث مادر شوند.
✅پاسخ:
جواب این سؤال با مراجعه به آیات دیگر قرآن روشن مى شود، و آن این که: لازم نیست در همه جا لفظ جمع در سه نفر و بیشتر به کار رود، بلکه در پاره اى از موارد بر دو نفر هم اطلاق مى شود مانند آیه ۷۸ سوره انبیاء : وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ: ما گواه حکم آنها بودیم .
🔹آیه مربوط به قضاوت داود و سلیمان است، و قرآن درباره این دو نفر ضمیر جمع (هُمْ) به کار برده است.
از اینجا روشن مى شود که: ممکن است گاهى لفظ جمع در دو نفر به کار رود، ولى این موضوع نیاز به شاهد و قرینه دارد و در آیه مورد بحث، شاهد همان اتفاق مسلمانان و ورود دلیل از پیشوایان اسلام است; زیرا در این مسأله، همه دانشمندان اسلام اعم از شیعه و سنى (به جز ابن عباس) دو برادر را مشمول حکم آیه دانسته اند.(۳)
🔹پس از آن قرآن مى فرماید: وارثان هنگامى مى توانند مال را در میان خود تقسیم کنند که شخص میت وصیتى نکرده باشد، و یا بدهى بر عهده او نباشد، بنابراین، اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد، مى فرماید: همه اینها بعد از انجام وصیتى است که کرده و بعد از اداء دین او است (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصی بِها أَوْ دَیْن).
✅البته همان طور که در باب وصیت گفته شده، انسان فقط مى تواند درباره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست، مگر این که ورثه اجازه دهند.
🔹و در جمله بعد مى فرماید: اینها پدران و فرزندان شما هستند، اما شما نمى دانید کدام یک از آنها بیشتر به نفع شما هستند (آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً).
یعنى قانون ارث بر اساس مصالح واقعى بشر استوار شده، و تشخیص این مصالح به دست خداست; زیرا انسان آنچه را مربوط به خیر و صلاح اوست در همه جا نمى تواند تشخیص دهد.
🔹ممکن است بعضى گمان کنند پدران و مادران بیشتر به نیازمندى هاى او پاسخ مى گویند، و بنابراین باید در ارث بر فرزندان مقدم باشند.
و ممکن است جمعى عکس این را فکر کنند.
🔹اگر قانون ارث به دست مردم مى بود هزار گونه هرج و مرج و نزاع و اختلاف در آن واقع مى شد، اما خدا که حقایق امور را آن چنان که هست مى داند، قانون ارث را بر نظام ثابتى که خیر بشر در آن است، قرار داده.
🔹لذا در پایان آیه مى فرماید: این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است (فَریضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً).
🔹این جمله براى تأکید مطالب گذشته است، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم درباره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۱۱) ✅از روايات به خوبى استفاده مى شود كه امير مؤمنان على (ع) اصرار زيادى داشت كه
🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه(۱۱)🔹
✅گفته مى شود فشار آوردن روى دندانها دو فايده دارد: نخست اين که ترس و وحشت را زايل مى کند و به همين دليل هنگامى که انسان از ترس بلرزد اگر دندانها را محکم بر هم بفشارد لرزش او ساکت يا کم مى شود و ديگر اين که استخوانهاى سر را محکم نگاه مى دارد و در برابر ضربات دشمن آسيب کمترى به آن مى رسد و شبيه اين معنا در خطبه ديگرى از «نهج البلاغه» آمده است آن جا که مى فرمايد: «وَ عَضُّوا عَلَى الاَضْراسِ فَاِنَّهُ اَنْبى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهامِّ; دندانها را روى هم فشار دهيد که اين کار تأثير شمشير را بر سر کمتر مى کند».
در سوّمين جمله با تعبير بسيار زيبايى مى فرمايد: «جمجمه خويش را به خدا عاريت ده!» (اَعِرِ اللهَ جُمْجُمَتَکَ).
اشاره به اين که آماده ايثار، جانبازى و شهادت در راه خدا باش که اين آمادگى مايه شجاعت و شهامت و پايمردى است! بعضى از شارحان «نهج البلاغه» از اين جمله، پيشگويى و بشارت نسبت به سرنوشت «محمّد بن حنفيّه» در ميدان جنگ «جمل» استفاده کرده اند داير بر اين که تو از اين ميدان سالم برون خواهى آمد چرا که در مفهوم عاريت، باز پس گرفتن نهفته شده است.
در چهارمين جمله مى فرمايد: «قدمهايت را در زمين ميخکوب کن!» (تِدْ في الاَرْضِ قَدَمَکَ).
اشاره به اين که فکر عقب نشينى و فرار از ميدان هرگز در سر نپروران و در برابر دشمن ثابت قدم باش! همان گونه که قرآن مجيد به مؤمنان دستور مى دهد: (يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا لَقيتُمْ فِئَة فَاثْبِتُوا; اى کسانى که ايمان آورده ايد هنگامى که در ميدان نبرد با گروهى روبه رو مى شويد ثابت قدم باشيد»!
تفاوت اين جمله با جمله اوّل ممکن است در اين بوده باشد که جمله اوّل عدم تزلزل در فکر و روحيه را بيان مى کند و جمله اخير عدم تزلزل ظاهرى و جسمانى و عقب نشينى نکردن را در نظر دارد.
در پنجمين جمله مى فرمايد: «نگاهت به آخر لشکر دشمن باشد!» (اَرْمِ بِبَصَرِکَ اَقْصَى الْقَوْمِ).
اين نگاه سبب مى شود که به تمام ميدان و لشکر دشمن احاطه پيدا کند و آرايش جنگى را در همه جاى ميدان زير نظر بگيرد و از کم و کيف آن آگاه شود و محاسبات تهاجمى يا دفاعى خويش را بر اساس صحيح استوار سازد.
در ششمين جمله مى فرمايد: «(بعد از آن که تمام لشکر و جوانب ميدان را در نظر گرفتى) نظرت را فرو گير!» (وَغُصَّ بَصَرک).
اين جمله، يا به معناى حقيقى آن است که خود را در ميدان، دائماً متوجّه مناطق دور دست که از تکرار نظر به آن، گاه ترس و رعبى به وجود مى آيد، مشغول نکند و تنها به اطراف خود بنگرد (توجّه داشته باشيد «غصّ بصر» به معناى بستن چشم نيست بلکه به معناى فرو انداختن و کوتاه کردن نگاه است) و يا به معناى کنايى است يعنى نسبت به کثرت نفرات و تجهيزات دشمن بى اعتنا باش و از آن چشم فروگير و با شجاعت و شهامت بر دشمن بتاز و ضربات خود را بى واهمه بر او فرود آور!
شاهد اين معنا جمله اى است که در خطبه ديگرى از نهج البلاغه آمده است آن جا که مى فرمايد: «وَغُضُّوا الاَبْصارَ فَاِنَّهُ اَرْبَطُ لِلْجَاْشِ وَ اَسْکَنُ لِلْقُلُوبِ; چشمهاى خود را فرو گيريد تا قلب شما قويتر و روح شما آرامتر باشد».
در هفتمين و آخرين جمله به يک نکته بسيار مهم و اساسى که جنبه معنوى و روحانى دارد و مايه قوّت نفوس و آرامش خاطر مى باشد، اشاره مى کند و مى فرمايد: «با اين همه بدان که نصرت و پيروزى از سوى خداوند سبحان است!» (وَاَعْلَمُ اَنَ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِاللهِ سُبْحانَهُ).
اشاره به اين که آنچه گفته شد تنها اسباب و مقدّمات از نظر ظاهر به حساب مى آيد، آنچه مهم است اراده خداست که پيروزى و نصرت از آن سرچشمه مى گيرد; بر او دل ببند و به او تکيه کن و موفقيّت نهايى را از او بخواه که او بر هر چيزى قادر و تواناست و نسبت به بندگان با ايمان و مجاهد، رحيم و مهربان است! همان گونه که در قرآن مجيد نيز مى خوانيم: «وَ مَا النَّصُرُ اِلاّ مِنْ عِنْدِاللهِ الْعَزيزِ الْحَکيم; پيروزى، تنها از سوى خداوند عزيز و حکيم است».
جالب اين که قرآن مجيد در آغاز اين آيه سخن از يارى فرشتگان به ميان مى آورد ولى با اين حال مى فرمايد: «تصوّر نکنيد که نصرت و پيروزى به دست فرشتگان است، بلکه تنها به دست خداوند قادر، عالم و تواناست»!
***
نکته ها:
1ـ محمّد بن حنفيّه کيست؟
او يکى از فرزندان رشيد اميرمؤمنان على(عليه السلام) است و «حنفيّه» لقب مادر اوست و اسمش «خوله» دختر يکى از مردان با شخصيّت طايفه «بنى حنيفه» است که در يکى از جنگهاى اسلامى اسير شد و مى خواستند او را بفروشند; على(عليه السلام) او را آزاد کرد و به همسرى خود درآورد. او شجاعت را از على(عليه السلام) به ارث برده بود و مى گويند گاهى زره هاى محکم را با دست پاره مى کرد و به همين دليل امام(عليه السلام) در جنگ «جمل» پرچم را به دست او سپرد و در جنگ «صفّين» جناح چپ سپاه على(عليه السلام) به دست او و «محمّد بن ابى بکر» و «هاشم مرقال» بود.
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ هایی پیرامون بازی های شطرنج و پاسور
❓سوال.با توجه به اين که در بيشتر مدارس بازى با شطرنج رواج دارد آيا بازى با آن و برگزارى دوره هاى آموزشى آن جايز است؟
✅ج. اگر به نظر مکلّف، شطرنج در حال حاضر از آلات قمار محسوب نشود در اين صورت بازى با آن بدون شرط بندى اشکال ندارد.
❓س. بازى با وسايل سرگرمى از جمله پاسور چه حکمى دارد؟ و آيا بازى با آن ها براى سرگرمى و بدون شرط بندى جايز است؟
✅ ج. بازى با چيزى که عرفاً از آلات قمار محسوب مى شود، مطلقاً حرام است هرچند براى سرگرمى و بدون شرط بندى باشد.
❓س. شطرنج در موارد زير چه حکمى دارد؟
1. ساخت و خريد و فروش آن؛
2. بازى شطرنج با شرط بندى و بدون آن؛
3. ايجاد مراکزى در محافل عمومى و غير آن براى آموزش شطرنج و بازى با آن و تشويق مردم به آن.
✅ج. اگر مکلّف تشخيص دهد که در حال حاضر شطرنج از آلات قمار محسوب نمى شود، ساخت و خريد و فروش و بازى با آن بدون شرط بندى، اشکال ندارد، همچنين با فرض مذکور، آموزش آن هم بدون اشکال است.
❓س. آيا از تأييد برگزارى مسابقات شطرنج توسط مديريت آموزش رياضى معلوم مى شود که شطرنج جزء آلات قمار ؟ و آيا جايز است مکلّف به آن اعتماد کند؟
✅ ج. معيار در تعيين موضوعات احکام، تشخيص خود مکلّف و يا اقامه دليل شرعى بر آن نزد خود اوست.
❓س. بازى با آلاتى مثل شطرنج و بيليارد با کفّار در کشورهاى خارجى چه حکمى دارد؟ مصرف مال براى استفاده از اين آلات بدون شرط بندى چه حکمى دارد؟
✅ ج. حکم بازى با شطرنج و آلات قمار در مسائل قبلى بيان شد و در حکم مذکور فرقى بين بازى با آن ها در کشورهاى اسلامى يا غيراسلامى و بين بازى با مسلمان يا کافر وجود ندارد و خريد و فروش آلات قمار و مصرف مال در اين موارد هم جايز نيست.
🔹برگرفته از کتاب احکام رهبری🔹
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ حجتالاسلام محمدی به دو سوال اعتقادی
1⃣درانتخاب حجاب در صورتی که والدین ناراضی باشند
2⃣ آیا انتخاب سرنوشت دست انسان است یا خداوند، خود هرکس را به هر سرنوشتی دچار میکند و انسان هیچ نقشی ندارد
@Nahjolbalaghe2
هدایت شده از 🇵🇸 رهپویان بصیرت🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عضو هیات رئیسه مجلس: اگر تحریم رفع نشود، بازرسان آژانس را سوم اسفند اخراج میکنیم.
🔹امیرآبادی فراهانی: طبق قانون مجلس اگر تا سوم اسفند ماه، آمریکا تحریم های مالی، بانکی و نفت را حذف نکند؛ قطعا بازرسان آژانس را از کشور اخراج و حتما اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را متوقف خواهیم کرد.
🔹این قانون مجلس است و دولت مکلف است آن را اجرا کند.
🇮🇷 @Rahpooyan_basirat
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه تفسیر آیه (۱۱) سوره مبارکه نساء🔹 ✅حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و ف
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء🔹
💐آیه (۱۲)
✅در این آیه، چگونگى ارث زن و شوهر از یکدیگر توضیح داده شده، مى فرماید: و براى شما نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند (وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ).
ولى اگر فرزند و یا فرزندانى داشته باشد (حتى از شوهر دیگرى) تنها یک چهارم میراث آنها از آن شما است (فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْنَ).
البته این تقسیم نیز بعد از پرداخت بدهى هاى همسر و انجام وصیت هاى مالى اوست (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصینَ بِها أَوْ دَیْن).
✅اما ارث زنان از ثروت شوهران در صورتى که شوهر فرزندى نداشته باشد یک چهارم اصل مال است، مى فرماید: و براى زنان شما یک چهارم میراث شما است، اگر فرزندى نداشته باشید (وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ).
ولى اگر شما فرزندى داشته باشید (اگر چه این فرزند از همسر دیگرى باشد) سهم زنان یک هشتم از میراث شما است (فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکْتُمْ).
این تقسیم نیز همانند تقسیم سابق بعد از پرداخت بدهکارى هاى شوهر و انجام وصیت هاى مالى اوست، مى فرماید: بعد از انجام وصیتى که کرده اید و اداء دین (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْن).
✅قابل توجه آن که: سهام شوهران و زنان در صورتى که شخص میت فرزند داشته باشد، به نصف تقلیل مى یابد، و آن براى رعایت حال فرزندان است.
و علت این که سهم شوهران دو برابر سهم زنان قرار داده شده، همان است که مشروحاً درباره ارث پسر و دختر گفته شده.
🔹توجه به این نکته نیز لازم است: سهمى که براى زنان تعیین شده (اعم از از یک چهارم یا یک هشتم) اختصاص به یک همسر ندارد، بلکه اگر مرد همسران متعدد داشته باشد، سهم مذکور بین همه آنها به طور مساوى تقسیم خواهد شد و ظاهر آیه فوق نیز همین است.
🔹پس از آن حکم ارث برادران و خواهران را بیان مى کند، مى فرماید: اگر مردى از دنیا برود و برادران و خواهران از او ارث ببرند، یا زنى از دنیا برود و برادر و یا خواهرى داشته باشد، هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث مى برند (وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ).
این در صورت است که از شخص متوفى یک برادر و یک خواهر باقى بماند. اما اگر بیش از یکى باشند مجموعاً شریک در یک ثلث مى باشند (فَإِنْ
کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ) یعنى باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند.
سپس اضافه مى کند: این تقسیم نیز بعد از انجام وصیت او و دیونى است که باید پرداخت گردد (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصى بِها أَوْ دَیْن).
🔹با این هشتدار که وصیت و همچنین دین، جنبه زیان رسانیدن به ورثه نداشته باشد (غَیْرَ مُضَارّ).
🔹به این معنى که بیش از ثلث، وصیت نکند; زیرا طبق روایاتى که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده، وصیت بیش از ثلث اضرار به ورثه است، و نفوذ آن مشروط به رضایت آنها مى باشد.(۴)
و یا این که: براى محروم ساختن ورثه و زیان رسانیدن به آنها اعتراف به دیون و بدهى هائى کند، در حالى که بدهکار نباشد.
🔹 در پایان براى تأکید مى فرماید: این توصیه اى است الهى و خداوند علیم و حلیم است (وَصِیَّةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَلیمٌ).
که باید محترم شمرده شود، زیرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است که این احکام را مقرر داشته و نیز از نیات وصیت کنندگان آگاه مى باشد، در عین حال حلیم است و کسانى را که بر خلاف فرمان او رفتار مى کنند، فوراً مجازات نمى نماید .
* * *
✔️نکته ها:
۱ ـ ارث یک حق طبیعى است
شاید بسیارى تصور کنند بهتر آن است به هنگام فوت کسى، اموال او جزء اموال عمومى گردد و در اختیار بیت المال قرار گیرد، تا صرف تلاش هاى اقتصادى جامعه گردد، ولى با دقت روشن مى شود، این کار کاملاً دور از عدالت است; زیرا وراثت یک امر کاملاً طبیعى و منطقى است; چرا که پدر و مادر قسمتى از صفات جسمى و روحى خود را طبق قانون وراثت طبیعى، به نسل هاى بعد منتقل مى کنند، چرا اموال آنها از این قانون مستثنى باشد، و به نسل آینده منتقل نشود؟
🔹به علاوه، اموال مشروع هر کس نتیجه زحمات، کوشش ها و تلاش هاى اوست، و در حقیقت نیروهاى متراکم شده او را نشان مى دهد، و به همین جهت ما هر کس را مالک طبیعى دسترنج خود مى شناسیم، این یک حکم فطرى است.
✅بنابراین، به هنگام مرگ که دست انسان از اموالش کوتاه مى گردد عادلانه ترین راه این است که: این اموال به کسانى تعلق گیرد که نزدیکترین افراد به اوست، و در واقع هستى این اشخاص، ادامه هستى آن شخص محسوب مى شود.
پی نوشت:
۴ ـ استبصار ، جلد ۴، صفحه ۱۱۹
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت ۸۴🔹 ✅نسل پربار 🔹امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز خود به نكته پيچيد
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت (۸۵)🔹
✅خطرات ترك «نمى دانم»:
🔹امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه سخنى را که در حکمت 82 آمده بود به صورت جالب دیگرى بیان مى کند و مى فرماید: «کسى که جمله «نمى دانم» را ترک کند مواضع آسیب پذیر خود را در معرض ضربه هاى خطرناک (مخالفان) قرار داده است»; (مَنْ تَرَکَ قَوْلَ «لاَ أَدْرِی» أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ).
اشاره به این که با این کار خود را به هلاکت مى افکند و این هلاکت ممکن است جنبه دنیوى داشته باشد در آنجا که سخنان نسنجیده و خطرآفرین است و یا جنبه اخروى، در آنجا که سخنانش لطمه به حیثیت و آبروى اشخاص وارد مى کند یا مردم را به گمراهى مى کشاند.
🔹«مقاتل» جمع «مقتل» است. ارباب لغت آن را به مواضعى از بدن که اگر ضربه بر آن وارد شود حیات انسان به مخاطره مى افتد تفسیر کرده اند; مانند سر و سینه و امثال آن.
🔹ابن ابى الحدید در شرح این سخن حکیمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى کند که زنى نزد او آمد و از مسئله اى سؤال کرد. بوذرجمهر گفت: نمى دانم. زن عصبانى شد. گفت: پادشاه هر سال آلاف و الوفى به تو مى دهد که بگویى نمى دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه را به من مى دهد در برابر چیزهایى است که مى دانم و اگر مى خواست در برابر آنچه نمى دانم چیزى به من بدهد تمام بیت المال او نیز کفایت نمى کرد (اشاره به این که مسائلى را که ما نمى دانیم بسیار بیشتر از آن است که مى دانیم).
🔹نیز از بعضى فضلا نقل مى کند که اگر کسى در برابر چیزهایى که نمى داند بگوید: نمى دانم، او را تعلیم مى دهیم تا بداند و اگر بگوید: مى دانم، امتحانش مى کنیم تا بگوید نمى دانم (و رسوا شود).(1)
🔹شبیه این سخن را مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج البلاغه از کتاب «الحکمة الخالده» نقل مى کند که دانشمندى مى گفت: گفتن «لا أدرى» (نمى دانم) را یاد بگیرید، چرا که اگر بگویید نمى دانم به شما تعلیم مى دهند تا بدانید و اگر بگویید مى دانم از شما سؤال مى کنند و نمى دانید و رسوا مى شوید. سپس مى افزاید: احدى از یاران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ادعا نکرد که همه چیز را مى داند و به طور مطلق نگفت: «سلونى» (از من بپرسید) به جز على بن ابى طالب(علیه السلام)(2).
🔹در همین رابطه ضرب المثلى نقل شده است که آن نیز محتواى کلام امام را دارد: «مَقْتَلُ الرَّجُلِ بَیْنَ فَکَّیْهِ» موضع آسیب پذیر انسان در میان دو فک او قرار دارد (یعنى زبان او مایه هلاکت او مى شود).(3)
🔹مرحوم شوشترى از قتاده (فقیه معروف اهل سنت) نقل مى کند که روزى ادعا کرد که من هر چه را تا به حال شنیده ام یا به حافظه سپرده ام هرگز فراموش نکرده ام. بعد از این سخن به خدمتکارش گفت: کفش مرا بیاور بپوشم. خدمتکار گفت: کفش شما در پاى شماست (وى از آن ادعا و این عمل سخت شرمنده شد)(4). (5)
*
✔️پی نوشت:
(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 236.
(2). فى ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 266.
(3). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 7، ص 90.
(4). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 6، ص 359.
(5). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه آمده است که این کلام حکمت آمیز را آمدى در غررالحکم به عین این عبارت آورده است البته او از کسانى است که بعد از مرحوم سیّد رضى مى زیسته ولى جاحظ که قبل از وى مى زیسته آن را در کتاب البیان و التبیین از ابن عباس با کمى تفاوت نقل کرده است و از آنجا که ابن عباس از شاگردان خاص امیرمؤمنان على(علیه السلام) است به نظر مى رسد آن را از آن اقیانوس علم گرفته است به خصوص این که در روایتى از ابن عباس مى خوانیم: «دانش رسول خدا از خدا و دانش على از دانش پیامبر است و دانش من از دانش على است و علم من و علم اصحاب پیامبر در مقابل علم على(علیه السلام) نیست جز مانند قطره در هفت دریا». (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 82)
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ شرعی🔹
❓سؤال: مدتی است در فضای مجازی خبری از دفتر جنابعالی منتشر شده که دوچرخه سواری بانوان با رعایت نکات شرعی جایز اعلام گردیده...
اگر امکانش هست پیرامون این حکم و صحت و سقم آن توضیحی فرمایید. آیا دوچرخه سواری بانوان در خیابان جایز است ؟
✅جواب: دوچرخهسواری بانوان در مجامع عمومی و نیز در جایی که در معرض دید نامحرم باشد، حرام است.
✔️منبع:
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓چراقرآن كريم تعدادافراد اصحاب كهف رابه طور صريح نام نبرده وتعداد آنهاراباترديدبيان كرده است؟
✅ پاسخ:
۱ ـ از سياق آيات قرآن كريم مي توان فهميد كه قصة اصحاب كهف ميان مردم در گذشته به صورت اجمالي مطرح بوده است، چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: «اَمْ حَسِبْتَ اَنّ اَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالْرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَباً»[1]
آيا گمان كردي اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟!.
۲ ـ هم چنين آيات قرآن كريم دلالت دارد كه در كيفيت داستان اصحاب كهف به خصوص در تعداد آنها، بين مردم آن زمان اختلاف وجود داشته و قرآن كريم قول صحيح و نظر حق را بيان كرده است چنانكه ميفرمايد: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نباءهم بالحق...»[2] ما داستان آنان را براي تو به حق بازگو ميكنيم...» اين آيه دلالت دارد كه خداوند قول صحيح را در تعداد آنان ذكر فرموده و باز در آية ديگر ميفرمايد: « قل ربي اعلم بعدّتهم ما يعلمهم الاقليل....؛ [3]بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است، جز گروه كمي تعداد آنها را نمي دانند....». در اين آيه نيز خداوند به پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ دستور مي دهدكه در باره عدد اصحاب كهف، صحيحترين نظريه را اعلام كند و آن اين كه خدا به عدد آنان داناتر است، از تعبير در آيه مذكور فهميده مي شود كه آن عدة قليل كه به تعداد اصحاب كهف علم داشتند از اهل كتاب بوده اند.
۳ ـ بنابراين، با توجه به نكات مذكور، اگر قرآن كريم، نظريه صحيح و حق را ـ كه نظر خودش بود ـ نقل مي كرد، با توجه به اين كه آنها ميخواستند پاسخ مطابق علم آنان باشد، به طور يقين قول پيامبر ـ كه همان نظريه حق مي باشد را تكذيب مي كردند و نسبت جهل به آن حضرت مي دادند و از طرفي، اگر قرآن كريم، تنها نظريه آن ها را نقل مي كرد ـ كه البته خلاف واقع و بياساس بود ـ بعدها به عنوان نظريه قرآن معروف ميشد و آثار و پيآمدهاي منفي در پي داشت كه ساحت مقدس قرآن كريم از آن منزه و مبراست. به همين دليل، قرآن كريم ابتدا نظريه آن ها ( مردم) را به عنوان ترديد بيان كرده و سپس به عنوان «رجم به غيب» بياساس بودن آن را روشن ساخته تا آنان بدانند كه قرآن كريم از نظريه آنها خبر دارد و سپس قول حق و نظريه صحيح را بيان داشت.
۴ـ بيان نظرية حق از جانب قرآن كريم، ضروري بود؛ زيرا قرآن كريم با اهميت دادن به تاريخ واقعي در واقع، اهميت «زمينة شناخت تاريخ» را مي رساند و قرآن كريم به تاريخ اهميت زيادي داده و تاريخ را زمينة شناخت ميداند به همين دليل قرآن كريم در مسايل هدايتي و تربيتي، همواره به تاريخ و سرگذشت ديگران تكيه مي كند. مطالعه و دقت در تاريخ و عبرت گرفتن از آن و توجه به علل حوادث آن، بزرگترين آزمايشگاه سعادتها و شقاوتها و پيروزيها و شكستهاي اقوام است.
✅بهترين نوع تاريخ و شيوة بيان آن، وحي الهي مي باشد، زيرا هيچگاه بر خلاف تاريخنويسان فرمايشي، دستخوش تحريف، دروغ پردازي و مورد اغراض سياستمداران قرار نميگيرد و از طرفي، احاطه و تسلط علم الهي به تمام جوانب و جزئيات تاريخ ـ كه نقش مؤثري در هدايت، رشد و تكامل جامعه دارد ـ مسلم است و ارادة الهي بر اساس انگيزههاي توحيدي است كه همواره در مقابل ارادههاي طاغوتي و شيطاني قرار دارد و سرانجام آن پيروزي و سعادت است، افزون بر اين، تنظيم، ترسيم و نقل حوادث تاريخي كه مي تواند داراي انگيزه باشد، سخت تأثير هواي نفس و غرايز نفساني نويسنده و فشار فرهنگ محيط، قرار نميگيرد.
🔹بنابراين، با توجه به آن چه كه گذشت، قرآن كريم، به دنبال بحث از تعداد واقعي اصحاب كهف، علم الهي آن را منتسب به خدا و افراد خاص و محدودي از بندگان خدا مي داند و توجهي همگان را به كلام وحي جلب مي كند و با اقوال و جدال ديگران ـ كه با اغراض گوناگون همراه است ـ نهي كرده و ميفرمايد: «... قل ربي اعلمُ بعدتهم مايعلمهم الاقليل فلا تمار فيهم الامراءً ظاهراً ولا تستفت فيهم منهم احداً،؛
... بگو:« پروردگار من از تعدادشان آگاه تر است جز گروه كمي، تعداد آن ها را نمي دانند
پس در بارة آنان، جز با دليل سخن مگو، و از هيچ كس دربارهي آنها سؤال مكن» پس، قرآن كريم به اين شيوه، نظريه حق را تبيين فرمود و قول صحيح نيز همان هفت نفر است كه مورد پذيرش قرآن قرار گرفته كه علامه طباطبايي (ره) نيز بر اين قول توجه كرده و گفته اند: «اين صيغههاي جمع و آن يك صيغة مفرد، نه تنها اشعار دارد؛ بلكه دلالت و صراحت دارند كه حداقل عدد ايشان هفت نفر بوده، و كمتر از آن نبوده است.
✔️آن چه در پايان قابل بيان است، اين است که: اصل داستان اصحاب کهف بسيار عبرت آموز است، ولي بيان تعداد آن ها و يا نامي آن ها چندان مهم نيست از اين روي قرآن شريف به اختلاف آن ها اشاره کرده است و به اختصار از آن گذشته است.
[1] - سوره كهف آيه 9
[2] - همان آيه 13
[3] - همان آيه 22
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء🔹 💐آیه (۱۲) ✅در این آیه، چگونگى ارث زن و شوهر از یکدیگر توضیح داده ش
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء🔹
💡ادامه آیه(۱۲)
✔️روى همین جهت، بسیارى از مردم با این که سرمایه کافى براى زندگى خود تا پایان عمر دارند دست از تلاش و کوشش براى کار و تولید بیشتر، بر نمى دارند، و هدفشان تأمین آینده فرزندانشان است.
یعنى قانون ارث مى تواند تحرک و جنبش بیشترى به چرخ هاى اقتصادى یک کشور بدهد، و اگر اموال هر کس بعد از مرگ او به کلى از او بریده شود و جزء اموال عمومى گردد، ممکن است قسمت مهمى از فعالیت هاى اقتصادى خاموش شود.
شاهد این سخن جریانى است که در فرانسه واقع شد، مى گویند: چندى قبل نمایندگان پارلمان فرانسه قانون ارث را الغاء کردند، و به جاى آن تصویب نمودند، که آنچه از کسى باقى مى ماند، به عنوان اموال عمومى ضبط گردد و به مصارف عموم برسد، به طورى که هیچ یک از بستگان شخص سهمى نداشته باشند.
ولى با گذشت مدتى اثرات نامطلوب اقتصادى این قانون آشکار گردید، و مشاهده شد وضع صادرات و واردات کشور دستخوش تحول و از تلاش اقتصادى به مقدار زیادى کاسته شده، این موضوع مقامات اقتصادى را دچار نگرانى کرد و عامل اصلى آن را همان الغاى قانون ارث دانستند و ناچار در آن تجدید نظر کردند.
بنابراین، نمى توان انکار کرد که قانون ارث علاوه بر این که یک امر طبیعى و فطرى است در گسترش تلاش هاى اقتصادى نیز اثر عمیق دارد.
* * *
۲ ـ ارث در میان ملل گذشته
قانون ارث چون ریشه فطرى دارد به اشکال گوناگون در میان ملل گذشته دیده مى شود.
در میان یهود گرچه بعضى مدعى هستند قانون ارثى وجود نداشته، ولى با مراجعه به تورات مى بینیم، این قانون صریحاً در سفر اعداد آمده است آنجا که مى گوید:
و بنى اسرائیل را خطاب کرده، بگو: اگر کسى بمیرد و پسرى نداشته باشد، ملک او را به دخترش انتقال نمائید، و اگر دخترى ندارد میراثش را به برادرانش بدهید، و اگر برادرى ندارد، میراث وى را به برادران پدرش بدهید، و اگر پدرش برادرى ندارد، میراث او را به بازمانده او از نزدیک ترین خویشاوندانش بدهید، تا وارث آن باشد، و این امر براى بنى اسرائیل حکم واجبى باشد، به نوعى که خداوند به موسى امر فرموده است .
از جمله هاى فوق استفاده مى شود: ارث در میان بنى اسرائیل فقط روى مسأله نسب دور مى زده است; زیرا نامى از همسر در آن برده نشده است.
و در آئین مسیح(علیه السلام) نیز باید همین قانون تورات معتبر باشد; زیرا در اناجیل موجود نقل شده که: مسیح گفته است: من نیامده ام که چیزى از احکام تورات را تغییر دهم.
و فقط در چند مورد از مشتقات کلمه ارث سخن گفته شده است.
اما در میان عرب ها پیش از اسلام، ارث از یکى از سه راه بوده است:
۱ ـ نسب: منظور از نسب نزد آنها تنها پسران و مردان بوده است و کودکان و زنان از بردن ارث محروم بودند.
۲ ـ تَبَنِّى: یعنى فرزندى که از خانواده اى طرد شده، خانواده دیگرى او را به خود نسبت دهد و به شکل پسر خوانده در آید، در این صورت میان این پسر خوانده، و پدر خوانده اش، ارث برقرار مى شد.
۳ ـ عهد و پیمان: یعنى دو نفر با هم پیمان مى بستند که در دوران حیات و زندگى از یکدیگر دفاع کنند و بعد از مرگ از یکدیگر ارث ببرند.
اسلام، قانون فطرى و طبیعى ارث را از خرافاتى که به آن آمیخته شده بود، پاک کرد، و تبعیضات ظالمانه اى را که در میان زن و مرد از یک سو، و بزرگسال و کودک، از سوى دیگر قائل بودند از بین برد، و سرچشمه هاى ارث را در سه چیز خلاصه کرد، که تا آن زمان به این شکل سابقه نداشت:
۱ ـ نسب: به مفهوم وسیع آن یعنى هر گونه ارتباطى که از طریق تولد در میان دو نفر در سطوح مختلف ایجاد مى شود اعم از مرد و زن و بزرگسال و کودک.
۲ ـ سبب: یعنى ارتباط هائى که از طریق ازدواج در میان افراد ایجاد مى شود.
۳ ـ ولاء: یعنى ارتباط هاى دیگرى که از غیر طریق خویشاوندى (سبب و نسب) در میان دو نفر پیدا مى شود مانند: ولاء عتق یعنى اگر کسى برده خود را آزاد کند، و آن برده پس از مرگ هیچ گونه خویشاوند نسبى و سببى از خود به یادگار نگذارد، اموال او به آزاد کننده او مى رسد (و این خود یک نوع تشویق و پاداش براى آزاد کردن بردگان است).
ولاء ضمان جریرة و آن پیمان خاصى بوده که در میان دو نفر به خواست و اراده خودشان برقرار مى شده، و طرفین متعهد مى شدند که از یکدیگر در موارد مختلفى دفاع کنند و پس از مرگ (در صورتى که هیچ گونه خویشاوند نسبى و سببى نداشته باشند) از یکدیگر ارث ببرند.
و دیگر ولاء امامت است، یعنى اگر کسى از دنیا برود و هیچگونه وارث نسبى و سببى و غیر آنها نداشته باشد، میراث او به امام(علیه السلام) و به عبارت دیگر به بیت المال مسلمین مى رسد.
البته هر یک از طبقات فوق شرائط و احکامى دارند که در کتب فقهى مشروحاً آمده است.
* * *
@Nahjolbalaghe2